محمدمهدی نعیمیان
این روزها آدمهای زیادی هستند که در پستی و بلندی روزگار از اسب میافتند، اما فقط عده کمی از اصل نمیافتند. «محمدرضا بصیری» یکی از همان آدمهاست. از سال 1340 به واسطه عشق و علاقهاش به سینما که آن زمان تکنولوژی جدید زمان بود و اشتیاقی بیحد به تصاویر متحرک و قهرمانان و قصههای جهان فیلمها سینما مهتاب را در یکی از بهترین نقاط قزوین تاسیس کرد و تاکنون از هزار گردنه سخت روزگار به سلامت عبور کرده است؛ انقلاب اسلامی، دوران هشت سال دفاع مقدس، تورم و رکود، آشوبها و هرجومرجهای اجتماعی و اقتصادی، همه مشکلات نتوانستند مانع ادامه کار او شوند. وسوسه تعطیل کردن سینما و تبدیل کردنش به فعالیتی دیگر که درآمد بیشتری داشته باشد 60 سال همراه او بوده اما وفادار ماندن به عشق دوران جوانی، سبب شده است که سینما مهتاب همچنان بر دشت تیره و سرد فرهنگ و هنر قزوین بتابد. اما حالا با شیوع ویروس کرونا و دستور بر تعطیلی سینماها، بدون حمایت های دولتی از تنها سینمای بخش خصوصی شهر، دیگر صحبت از وسوسه نیست، تعطیلی سینما حالا یک مسئله اجتنابناپذیر شده است.
مقدمهای از قصه خودتان و سینما مهتاب برایمان بگویید:
قصه پر غصه البته؛ من محمدرضا بصیری هستم، متولد 1324 و از سال 1340 به همراه پسر عمویم سینما مهتاب را به دلیلی علاقه شخصی و عشق به سینما تاسیس کردیم، ایشان به رحمت خدا رفتند و البته بعد از ایشان شریکانی هم داشتم اما رفته رفته فروش سینما ضعیفتر شد و هر کدام راه دیگری را پیش گرفتند و از سال 1383 تا کنون به تنهایی سینما مهتاب را به عنوان تنها سینمای بخش خصوصی در قزوین اداره کردهام. خاطرم هست که در سال 40 وقتی اینجا افتتاح میشد تمام سران و افراد بزرگ شهر برای مراسم افتتاحیه حضور یافتند و تا مدتها برای دیدن فیلمها پیش قدم میشدند. فرمانده تیپ قزوین با هزینه شخصیاش برای سربازان بلیت میگرفت تا بیایند فیلم تماشا کنند. در اکرانهای فیلمها بازیگران و عوامل آن فیلم به اینجا میآمدند و بنده افتخار میزبانی تعداد زیادی از هنرمندان سرشناس کشور را داشتهام. آن زمان هیچ رسانهای به قدرت سینما نبود و تماشای فیلم برای مردم جذابیت زیادی داشت.
فرمودید فروش گیشه سینما رفته رفته ضعیف شد، به نظر شما دلیلش چه بوده است؟
یکی از مهمترین دلایل کم سو شدن چراغ سینما پس از انقلاب از نظر بنده این است که تنوع در فیلمها و ژانرهای مختلف از بین رفت. آن زمان سینماها فیلمهای متنوعی نمایش میدادند، فیلمهای هندی بینندگان خودش را داشت، آثار اروپا و به خصوص ایتالیایی بینندگان خاص خودش را داشت، عدهای طرفدار کارهای وسترن و آمریکایی بودند، یک عدهای هم طرفدار فیلمهای ایرانی بودند. برای هر سلیقهای فیلمی وجود داشت اما امروز تنها یک دسته از فیلمها که مورد تایید دولت باشند به اکران میرسند که همین مسئله سبب میشود بیننده علاقهمند به سایر فیلمها، تمایلی برای سینما آمدن نداشته باشد. این در حالیست که سانسور نیز موفق عمل نمیکند و همین الان هم فیلمهای پرفروش سینمای ما غالبا زمینههای اروتیک یا کمدی داشتهاند که این مسئله را بنده که 60 سال است کارم نمایش فیلم است و تمام فیلمهای تولید شده ایرانی را دیدهام به خوبی تشخیص میدهم ولی شاید برای دیگران واضح نباشد.
کیفیت فیلمها را چقدر در فروش فیلمها موثر میدانید؟
به هر حال فیلم خوب بیننده بیشتری دارد و قصه جذاب همیشه طرفدار دارد. به نظر من نداشتن تنوع و قصههای تکراری اصلیترین دلیل رکود در سینماست ولی تنها دلیل نیست. افزایش قیمت بلیت، گرانی و تورم، درگیریهای مردم این روزها و بسیاری مسائل اجتماعی دیگر در بی رغبت شدن مردم نسبت به سینما نقش داشته است. مشتریان سینما و سینماروها رفتهاند.
کرونا هم این میان مزید بر علت شد
بله کرونا که در تمام جهان سینما را به گوشه رینگ برده است. من عمری را در راه سینما دادهام و تاکنون چنین بحرانی را در سینما ندیده بودم. تعطیلی دیده بودیم، آتش زدن سینماها، انقلاب، جنگ و خیلی مسائل دیگر را پشت سر گذاشته بودیم ولی کرونا شرایط خیلی ویژهای را بوجود آورده است. حال آن که چنین وضعیت بحرانیای، درست هم مدیریت نشد و این بیشتر از خود کرونا به سینما آسیب زد.
برایمان توضیح می دهید؟
الان در تعطیلات نوروز که بنده دارم با شما گفتگو میکنم اینجا باید مملو از جمعیت میبود. در عید سال 1397 فروش ما هر روز بالای 500 هزارتومن بوده است و تا چهار میلیون تومان هم فروش داشتهایم. سال گذشته که به کلی تعطیل بودیم و عید امسال روزی بوده است که بنده 32 هزار تومن بلیت فروختم یعنی فقط 2 بلیت در چهار سانس! هر ساله بالاترین فروش سینما در ایام عید است، من در عید امسال با دو نفر فیلم اکران کردهام. 4 سانس فیلم نشان دادم، 8 بلیت فروختیم! مجموع فروش اسفند ماه ما چهارمیلیون و 550 هزارتومن بوده است. از این مبلغ پس از کسر 9 درصد دولت، نیمی از آن برای بنده به عنوان سینمادار است و مابقی برای فیلمساز. فیلمسازان که با نمایش فیلم در شبکه نمایش خانگی و پلت فرمهای آنلاین منبع جایگزین دیگری برای درآمد خودشان ایجاد کردهاند اما من در همین ماه گذشته هفت و نیم میلیون تومان برای حقوق کارگرانم کم آوردهام. یکسال است از جیب حقوق میدهم، چقدر دیگر میتوانم به این روال ادامه دهم؟ دو ماه از بازگشایی سینما میگذرد و حداکثر فروش ما 200 هزارتومان بوده است. در حالی که رستورانها و کافیشاپها مملو از جمعیت هستند به بهانه رعایت پروتکل دستور میآید که سینماها که روز عادیاش هم محل تجمع عده زیادی نیست تعطیل شوند و تعطیل بمانند و سینمادارها هم که هیچ! تمام پروتکلها را رعایت میکنیم، برای دو نفر تماشاگر، آن وقت تعطیل هم میشویم.
پس حمایتهای دولتی که در خبرها میخوانیم چه شد؟
وقتی دستورالعمل میآید که سینماها تعطیل شوند، دیگر نمیآیند بررسی کنند که این سینما که در هر سانس دو نفر بیننده دارد چه تجمع یا خطر شیوع ویروسی میتواند داشته باشد؟ اما هنگام پرداخت وام 600 میلیون تومانی میگویند سن بنده بالاتر از 65 سال است و وام به ما تعلق نمیگیرد. ممنوعیت برای همه، حمایت برای عدهای! من گناه کردهام که از قدیمیهای این عرصه هستم؟ یک سال است منبع درآمد و ارتزاق بنده بسته شده است.
تا کنون به تعطیل کردن سینما فکر کردهاید؟
اوایل که اوضاع سینما خوب بود، اما بعد از انقلاب مدتی رکود را تحمل کردیم و به هر حال به دلیل عشق و علاقهای که داشتم تمام سختیها را تا امروز تحمل کردهام و نگذاشتهام چراغ سینما خاموش شود. اما اکنون اگر میتوانستم حتما سینما را تعطیل میکردم و یک روز هم ادامه نمیدادم.
چرا تعطیل نمیکنید؟
سال 87 بنده برای بازسازی این سینما 180 میلیون تومان وام گرفتم و تعهد دادم که حداقل تا 10 سال چراغ سینما را روشن نگه دارم. پس از مدتی رکود اوضاع داشت بهتر میشد و سال 95 نیز 100 میلیون تومان دیگر وام گرفتم که البته 250 میلیون تومان هزینه کردم تا سالن دیگری را راه بیاندازیم. یکی از دلایلی که با وجود اینکه صرفه اقتصادی نداشتیم و ضرر میدهیم سینما را تعطیل نکردهام همین تعهدی است که دادهام. وگرنه علی رغم عشق و علاقه زیادی که داشتم الان هیچ انگیزهای برایم باقی نمانده است. خانوادهام همیشه همراهیام کردهاند و این عشق را درک کردهاند اما اخیرا با این وضعیتی که پیش آمده آنها هم خسته شدهاند.
پس برای عشقتان به سینما هزینههای زیادی دادهاید
عمرم را دادهام. از آن گذشته ضرر مالی زیادی کردهام. در نظر بگیرید سال ها پیش دو دستگاه آپارت خریدم هر کدام 105 میلیون تومان، در زمانی که با دو میلیون تومان میتوانستم همین مغازههای روبروی سینما را بخرم. در نهایت یکی از آپاراتها هنوز هست و دیگری را به سختی 5 میلیون تومان فروختم! در حالی که اگر از همین مغازهها خریده بودم الان اوضاع بسیار متفاوت بود. البته آن زمان هم میدانستم که میشود کارهای بهتری کرد تا صرفه اقتصادی داشته باشد اما علاقهام به سینما برایم حائز اهمیت بود و برای من سینماداری صرفا یک شغل با نگاه مادی نبود.
اما از طرف دیگر مسئولان بارها خبر از انواع حمایتهایشان از سینماداران صحبت میکنند.
حمایتهایی تصویب میشود اما از آنچه تصویب میشود تا آنچه در عمل اتفاق میافتد فاصله زیادی است. در سال 1379 هیئت وزیران تصویب کردند که سینمادارانی که اقدام به بازسازی سینمای خود کنند میتوانند به اندازه وسعت سینما سالن تجاری داشته باشند. ما سال 87 سالن سینما را از درجه 3 به درجه ممتاز تبدیل کردیم. تکنولوژی دالبی دیجیتال ما کیفیت صوتی در حد بهترین سینماهای پایتخت را برای بینندگان فراهم میکند. ما نه به اندازه وسعت سینما بلکه تنها بالکن سینما را مجوز گرفتیم که استفاده تجاری کنیم. بعد از 5 سال شهرداری برای ما 300 میلیون تومان عوارض برید! دیدیم یک سالن جوابگوی ما نیست و از پس عوارض هم بر نمیآییم، بالکن را هم به سینما تبدیل کردیم. نمی خواستیم چشم سینما کور شود اما در نهایت ما پس از هشت ماه پرداخت حقوق از جیب و تحمل تعطیلیای که دلیلش هم مشخص نبود مجبور شدیم 20 متر از فضای سینما را تجاری کنیم تا بلکه از ضرری که کردیم بخشی جبران شود. اما برای ما 750 میلیون تومان عوارض برایمان در نظر گرفتند که با پیگیریهای خیلی زیاد در نهایت به 250 میلیون تومان در ازای استفاده از حق خودمان راضی شدند.
خودتان هم فیلم میبینید؟ فیلمساز مورد علاقهای یا فیلم مورد علاقهتان چیست؟
من از همان ابتدا هم به فیلمهای خارجی علاقه بیشتری داشتم. هنوز هم به طور جدی یکی از فیلم بینها هستم و شبها به تماشای فیلمهای روز دنیا مینشینم. فیلم مورد علاقهام را نمیتوانم بگویم چون هم تعداد زیادی را از یاد بردهام و حضور ذهن ندارم و از طرفی انقدر زیاد هستند که نمیتوانم یک یا چند مورد را به طور برجستهتری مشخص کنم. فیلمساز مورد علاقهام هم همینطور به خصوص فیلمسازان قدیمیتر و بزرگانی مانند بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی و البته در حال حاضر آقای اصغر فرهادی که خیلی خوب دارند کار میکنند از فیلمسازان مورد علاقهام هستند.
خاطراتی هم دارید در این سالها؟
بسیار، به خصوص اوایل که سینما تاسیس شده بود اتفاقات جالبی میافتاد برای مثال زمانی که در فیلم داشتند نقش اول را کتک میزدند یک خانمی بلند شد گفت این همه مرد اینجا نشستهاید دارند این بنده خدا را میکشند! سینما غلغله شد. خاطرات شیرین و تلخ زیاد بوده. زوج جوانی که به همین سینما میآمدند و بعد با هم ازدواج کردند و الان فرزندانشان به این سینما میآیند. یک مرتبه هم همینجا در ردیف چهارم آقایی به تماشای فیلم نشست و بعد همینجا سکته کرد و از دنیا رفت. از هنرپیشگان و هنرمندان هم خاطرات زیادی دارم، ناصر ملک مطیعی را سالها بود ندیده بودم اما یک بار برای کاری به قزوین آمده بودند و وقتی مرا دید شناخت و احوالپرسی گرمی با هم کردیم و برایم خیلی ارزش داشت که پس از سالها مرا فراموش نکرده است.