این سرمقاله قبل از تعطیلات و قبل از سخنرانی مقام معظم رهبری نوشته شده بود
اینکه در اوج جنگ اقتصادی آن هم پس از جدا کردن عقلانیت از ترس، توسط رهبری، رئیسجمهور بحث صلح امام حسن(ع) را میان میکشد؛ قابل دفاع نیست. حتی اگر در این رابطه استدلال روحانی درست هم باشد؛ منطقش را باید با رهبری در میان بگذارد نه اینکه آن را به صورت عمومی به زبان بیاورد تا دشمن از آن استنباط شکستن مقاومت بکند.
در عین حال برای خدا و برای حفظ این مملکت، نه برای گرایشات جناحی، خودمان را جای دولت بگذاریم وکمکش کنیم. امروز به سر دولت روحانی فریاد کشیدن هزینهای ندارد. اگر پاداش نداشته باشد. حتی مدیران ابنالوقت دولت تدبیر و امید، نه تنها در ردههای میانی حتی در اندازههای وزیر دیگر سخن رئیس دولتی که آفتاب عمرش به غروب میزند را جدی نمیگیرند چه رسد به رقبای انتخاباتی و مخالفین سیاسی.
یکی پیشنهاد میکند که دولت استعفا دهد؛ دولتی که به بنبست رسیده است و کلیدهایش دیگر دری را باز نمیکند؛ چرا منتظر گذشت زمان نشسته که فرصتها را به انتها برساند؟ استعفا بدهد تا آنانی که در اوج فراگیری کرونا مصلحت نظام را در رفت و آمد مردم و پخش مستقیم و غیرمستقیم آن از صدا و سیما میبینند و فکر میکنند مشکلات مردم اینگونه حل میشود؛ سرنخ قدرت را بگیرند و مشکلات مردم را حل کنند.
اما کیهان مینویسد اینان که بحث استعفا را مطرح میکنند دنبال اغتشاش هستند. مجلسی که اساسا با دورخیز استیضاح دولت با هزینههای بیسابقه تشکیل شده است؛ میرود که رئیس جمهور را استیضاح کند. رهبری به حق آن را به مصلحت نمیداند و یک عقبنشینی تاکتیکی میشود و دوباره روز از نو و روزی از نو.
آن یکی کلید انتخاباتی روحانی را به کلید سفارت وصل میکند و نقش روی کیک مک فارلین و رئیس جمهور را به کد دادن و چراغ سبز نشان دادن به آمریکا متهم میکند و آن دیگری که رئیس کمیسیون امنیت مجلس شورای اسلامی است روحانی را به هزار بار اعدام محکوم میکند و آن سخنران بیسواد او را اسرائیلی و آمریکایی می خواند.
بعضی گروههای رقیب انتخاباتی رئیس جمهور خیال میکنند اکنون که مملکت به اینجا رسیده است می توان انتقام سرپیچی مردم از رای دادن به این و آن را گرفت. از این نکته ساده غافلند که بسیاری از آنان که به روحانی رای دادند با این نتیجهگیری دیگر به میدان نمیآیند که به کسی رای دهند. و این تازه انقلابی شدهها لمس نمیکنند که عدم حضور مردم در انتخابات اگر هم به انتخاب افراد مورد نظر آنان بیانجامد؛ اما هزینهاش بسیار سنگین است.
عدهای خیال میکنند اکنون که یک گردن رایگان وجود دارد که همه مشکلات امروز و دیروز را به گردنش بگذارند؛ گناه پیمانشکنی آمریکا را هم میگذارند گردن این دولت و هرچه که تاکنون به خاطر تندرویها و اولویتناشناسیهای خودشان و عملکرد صدا و سیما مردم را از نظام سرد کرده باشد؛ میگذارند به گردن همین دولت و داخل مردم و طبقات جامعه نیستند تا ببیند که مردم حساب دولت و حکومت را جدا نمی کنند.
در چشم بهم زدنی انتخابات 1400 میآید و از هم اکنون میتوان حدس زد که رئیس جمهور منتخب صدا و سیما چه کسی خواهد بود! این رئیسجمهور چه خواهد کرد؟ آیا میتواند معجزه کند؟ چرا راه معجزه را به این دولت نشان نمیدهد؟ آیا دوباره امروز میتوان مثل زمان احمدینژاد با تهدید و شعار، اقتصاد دنیا را مجبور به افزایش قیمت نفت کرد؟
آیا میشود با این تحریمها نفت فروخت و آیا میتوان در کوتاهمدت چیزی را جایگزین نفت کرد؟ آیا رئیسجمهور آینده که نفت و پول و صادرات و برجام ندارد و امروز مردم را از دولت که نه از نظام و حکومت دور می کند؛ بدون مردم میتواند در آن شرایط با دشمنان حتی جنگ رسانهای کند؟ جنگ نظامی که پیش نخواهد آمد. چرا که وقتی آمریکا میتواند با جنگ رسانهای و ناراضی کردن مردم از حکومت این شکاف را ایجاد کند؛ چه نیازی به جنگ دارد؟
چرا بعضی از گروههای فکری، میدان سیاست ورزی شان از انتخابات مجلس و ریاست جمهوری فراتر نمیرود؟ چرا هر قدمی که برمیدارند با نگاه به مجلس و دولت آینده است؟ آیا باید مملکتی باشد که شما نمایندهاش باشید یا طرفدار رئیسجمهورش؟ چرا در تهدیدهای جدی علیه کشتی نظام، مسافرین و خدمه به جان هم افتادهاند و خود خدمه هم هر کدام به فکر نجات خود و دوستان؟ کشتی آسیب ببیند چه فرقی می کند که من کاپیتانش باشم یا شما؟