انتخابات مجلس شورای اسلامی در قزوین مصداق بارز پیروزی وحدت و شکست تفرقه بود.
اصولگرایان از ماهها قبل در جلسات منظم و با به کار بردن تجربیات گذشته ابتدا نامزد محترمی را که میتوانست رای فرا ائتلافی داشته باشد و در دورهی گذشته طرفدارانش نسبت به نفر دوم لیست بیاعتنایی کرده بودند؛ راضی به انصراف کردند. سید هم بزرگواری کرد و کنار کشید اگرچه بعدا خبر رسید که در قم نامنویسی کرد؛ اما در قزوین دست و پاگیر اصولگرایان نشد و این البته از خوششانسی اوست زیرا در مسئولیتهای اینچنینی معلوم نیست چقدر میوه معنویت بتوانی بچینی در حالی که خارهای خطای فراوان به پایت میرود.
اصولگرایان بعد از اینکه خیالشان از سید راحت شد؛ میان طرفدارانشان رایگیری محدود کردند و چهار نفر از میان همه نامزدان برآمدند. در حالی که صلاحیت باقر علیخانی هنوز احراز نشده بود. همه نامزدها میثاقنامه امضاء کردند که چنانچه در رایگیری دوم بین چهار نفر دو نفر رای بالا آوردند؛ دو نفر دیگر به نفع آنان انصراف بدهند. گرفتن این تعهدنامه و ضمانت اجرای آن کار سادهای نبود؛ اما به انجام رسید. گفته شد در رایگیری نهایی مهندس باقر آقاعلیخانی جزو دو نفر اول شد؛ اما به دلیل عدم احراز صلاحیت ایشان، مهندس سیاهکالیمرادی و دکتر محمدبیگی به عنوان منتخبین اصولگرایان معرفی شدند.
بعد از تایید صلاحیت باقر آقاعلیخانی اما ائتلاف نتوانست یا نخواست تصمیمش را متزلزل کند؛ چرا که همه امکانات تبلیغاتی را روی این دو نفر متمرکز کرده بود و زمان زیادی هم تا دوم اسفند باقی نمانده بود.
باقر آقاعلیخانی با توجه به اینکه رای بالاتری در رایگیری دوم داشت خود را برای قرار گرفتن در لیست محق میدانست؛ در حالی که ائتلاف، ضرر تزلزل تصمیم را بیشتر از سود حضور آقاعلیخانی میدانست و از او خواست انصراف دهد که نداد و علیرغم تبلیغات و حمایتهای خوبی که شد اما رای نیاورد.
میثم پیلهفروش نفر چهارم منتخب ائتلاف به عهدش وفا کرد و انصراف داد و صیانت از چارچوبهای چنین وحدتی نتیجهاش نمیتواند غیر از پیروزی باشد.
اصلاحطلبان اما در تفرقه انتخاب شهردار؛ نمایندگی مجلس را از دست دادند. این زنگ خطر را همان موقع این قلم به صدا درآورد که کشمکش انتخاب شهردار بهتر (یا نزدیکتر به من!) استعداد واگذاری انتخابات مجلس را دارد و توجه نشد و نتیجهاش هم همین شد که میبینید.
حجتالاسلام قوامی و اصلاحطلبان وفادار به او فقط از سالار قاسمی حمایت کردند و نفر دومی نداشتند. در حالی که میتوانستند حداقل از یکی از منتخبین حجتالاسلام علیخانی حمایت کنند. اما زهر تفرقه مانع این نزدیکی شد و حجتالاسلام علیخانی هم از دو نفری حمایت کرد که اساسا سالهاست که در منطقه نبودند و حتی طرفداران اصولگرایان هم دیگر امروز چشم بسته به هرکسی که مرادشان گفت رای نمیدهند. چه رسد به اصلاحطلبان! همه این حق را برای خود قائل هستند تامل کنند و بین افراد معرفی شده و نزدیک، بهترین را انتخاب کنند.
این در حالی است که حجتالاسلام علیخانی هم میتوانست کمی نرمش به خرج دهد و یکی از انتخابهایش سالار قاسمی باشد. این باعث میشد که اولا رای نمیشکست و سالار احتمال رای آوردنش بیشتر میشد و از طرفی اصلاحطلبان نزدیک به حاج آقا قوامی این انعطاف را میدیدند و لااقل انشقاق نهادینه نمیشد.
در این میان حضرت آیتا... تاکندی هم وجهالمصالحه شد. ایشان که در انتخاب شهردار تکدر خاطری داشتند؛ به دعوت حجتالاسلام قوامی از سالار قاسمی حمایت کردند. اما بعد اطلاعیه دادند که از منتخبین حجتالاسلام علیخانی حمایت میکنند و این خود تردیدی شد روی تردیدها و ابهامات گذشته.
این تفرقه از قدرت پشتیبانی و لابیگری اصلاحطلبان هم کم کرد در حالی که مهندس زرآبادی حقیقتا دلیل عمدهای برای ردصلاحیتش وجود نداشت؛ در تعلیق ماند و کسی کارش را دنبال نکرد و عزتنفس خودش هم اجازه لابیگری نداد و ایشان کنار گذاشته شد تا سهمیه یک زن برای مجلس عاید جناح اصولگرایان شود.
بهانههای مهندسی و بداخلاقی و زمانکُشی و غیره هم مسموع نیست. این شرایط همیشه وجود داشته است. اصولگرایان به خاطر دسترسی به موقعیتهای انتصابی، اهرمهایی دارند که خوب توانستند از آن استفاده کنند و اصلاحطلبان مزیتهای نسبی داشتند و شاخصههایی که تکیه بر آنها میتواند رایآور باشد که نتوانستند از این اهرمها استفاده کنند.
اهرم اصلاحطلبان در نقد و نظارت بر قدرت است و جلب اعتماد مردم. اگر قرار بر تطبیق و پذیرش همه شرایط باشد که مردم مستقیم به خود اصولگرایان مراجعه میکنند چرا واسطه بتراشند؟
پیروزی اصولگرایان را در قزوین و تاکستان و بوئینزهرا به آنان تبریک میگوییم و توصیه میکنیم به زودی ماه عسل تمام میشود و آنها میمانند و بار مسئولیت سنگین نمایندگی مردمی نجیب و ساکت اما متوقع و دارای مشکلات فراوان استان قزوین. سیاهکالیمرادی همانگونه که در 6 ماه اخیر در قزوین بود؛ در چهار سال پیشرو هم در قزوین بماند و مشکلات مردم را بشنود و حل کند.
خانم دکتر هم از تربیت سه فرزندش و همسرداری باید بزند و مطبش را تعطیل کند و مشکلات مردم را حل کند. مهندس رجب رحمانی و مهندس عباسپور هم البته باتجربه و کاردیده هستند.
نامحرمی را امانت به دستتان دادند که حق ندارید چپ نگاه کنید. صندوق پولی را امانت دادند که یک ریال نمیتوانید برای خودتان خرج کنید و مسئولیت مقامی را دادند که یک فرمان به نفع خودتان نمیتوانید برانید. اگر مسئولیت این است؛ باید نگران و ناراحت باشید و اگر خدای ناکرده غیر این باشد؛ خون سیصد هزار شهید و نفرین هشتاد میلیون ملت ایران به گردنتان است.
اینگوی و این میدان!
جا دارد از زحمات شبانهروزی حاج داود محمدی نماینده زحمتکش این دو دوره و همچنین مهندس زرآبادی باوقار و متین و درد آشنا تشکر و قدردانی بنمائیم.