معمولا افرادی که در سمتهای بالاتر قرار دارند؛ این دام پیش پایشان پهن میشود که قدرت و اطلاعات، آنان را از فرودستان متمایز میکند.
آنان تصور میکنند که اگر افراد، حتی دارای هوش و ذکاوت مساوی هم باشند؛ قدرت و اطلاعات، آنان را در موقعیت برتری قرار میدهد. در حالی که آنان انتخاب یا انتصاب خود را به موقعیت بالاتر، حاصل برتری هوش و ذکاوت میدانند.
بنابراین با همین استدلال تصور میکنند که آنان در موقعیت امر و نهی قرار دارند و باید بگویند چه کنید و چه نکنید و دیگران فقط باید بشنوند و اجرا کنند. نه اینکه اختیار سرپیچی ندارند؛ حتی اجازه مخالفت و ارائه طرح بهتر ندارند چه رسد به اعتراض!
نمونه های فراوانی داریم از کسانی که امر به معروف و نهی از منکر را واجب می دانند؛ اما از بالا به پایین و خود کوچکترین امر به معروف یا نهی از منکر را از پایین، بر نمی تابند.
میدانیم که نظر اسلام دقیقا برخلاف این رویه است. اما چه کنیم که مدتی است سیاست ما به عینیت دیانتمان نمیرسد!
حتی از نظر سیاسی هم این رویه غلط است. از نظر مدیریتی هم غلط است. امروز در علم مدیریت هیچ استراتژی بدون مشورت و اظهارنظر کارکنان اعمال نمیشود و اصطلاحا به آن استراتژی دوسویه میگویند.
بنابراین به طریق اولی در حکومت هم چنین است. آنکه در بالا مینشیند تصمیم میگیرد یک شبه قیمت بنزین را سه برابر کند؛ قطعا به فرمایش مقام معظم رهبری کارشناسی کرده است.
اما این کارشناسی دولت یا قوا آیا فقط مبتنی بر حل مشکلات دولت است؛ یا اینکه ملت را هم در نظر گرفته است؟
پرسش راقم این سطور این نیست که دولت چرا فقط از جنبه اقتصاد کلان مساله را کارشناسی کرده است. حتی منظور، بررسی عواقب جامعهشناسانه و سیاسی و امنیتی آن هم نیست. منظورمان دقیقا این است که حل مشکلات اقتصاد کلان مملکت نباید بدون ملاحظه اقتصاد خرد باشد و باور نمیکنیم که مشکلات اقتصاد خرد را مسئولین امروز احساس میکنند. ممکن است علم داشته باشند اما آنرا لمس نکردند و احساس نمیکنند.
مسئولین دههی اول انقلاب همگی جزو اقشار پایین یا متوسط جامعه بودند.
روحانی و غیرروحانیاش دقیقا میدانستند با حقوق یا شهریهی محدود و حداقلی چگونه میشود اقتصاد خود را با گرانی و تورم مدیریت کرد. اما مسئولین امروز ما قریب به محال است که این را درک کنند یا مسئولین این چنینی کمتر از تعداد یک انگشت دست هستند.
حضرت امام وقتی روی تخت بیمارستان قلب تهران نشست؛ اولین سخنی که گفت این بود که امیدوارم یک روزی همهی آحاد جامعه بتوانند از امکانات این بیمارستانها استفاده کنند. یعنی وجدانشان ناراحت بود که رهبر انقلاب اورژانسی با آمبولانس از قم به بیمارستان تهران منتقل شده است. اکنون بروید خاطرات آقای هاشمیرفسنجانی را بخوانید ببینید چند آیتا... و مسئول طراز اول و دوم و حتی سوم خدمت ایشان رسیدند برای گرفتن ارز دولتی و امکانات و غیره برای چکاپ دورهای در آلمان و انگلستان و ... .
لذاست که مردم باور نمیکنند مسئولین طراز اول حکومتی (روسای قوا) مشکلات آنان را در ایجاد گرانیهایی که از بنزین شروع میشود، لمس کرده باشند. با این مقدمات مردم چگونه اعتراضشان را به سمع و نظر مسئولین برسانند؟
اگر مشکل یک نفر و یک گروه و یک طبقه باشد؛ نمایندگان صنوفشان میتوانند با مسئولین سخن بگویند. اما اگر یک مشکل عمومی مثل بنزین بود چه؟ مردم باید به خیابان بیایند و اعتراض کنند و این فعل بدیهی سیاسی مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی به دو دلیل عملی نمیشود.
اول اینکه خیال میکنیم و یا تبلیغات میکنیم که هرکس اعتراض کرد ضدانقلاب است و از آن طرف آب پول و دستور گرفته است.
دوم اینکه واقعا عدهای از آن طرف آبها پول و دستور و امکانات میگیرند تا با شکستن شیشه و آتش زدن اموال عمومی و یا حتی اگر بشود با ریختن خون، اعتراض را به انقلاب و کودتا تبدیل کنند.
روشن است برای اینکه مزدوران نتوانند از موقعیتهای ایجاد شده سوءاستفاده کنند؛ اول از همه حکومت حق اعتراض مسالمتآمیز را به دلایل فوقالاشاره برای مردم محفوظ بداند.
دوم مردم هم خودشان اجازه ندهند اشرار و مزدوران به آتش زدن اموال عمومی و دولت مبادرت ورزند.