قشری از اصلاحطلبان به محض ایجاد یک فضای سیاسی علیه حاکمیت بلافاصله جلو میافتند؛ احساساتی شده، عکسالعملهایی غیرمعقول از خود نشان میدهند و مراتب بازی خوردن خود و بازی کردن در زمین بیگانگان را به نمایش میگذارند.
این ویژگی، خاص اصلاحطلبان هم نیست. قشری از اصولگرایان هم گاهی چنین بازی خوردند و در سناریوای که خیال کردند فقط علیه دولت است؛ نقش اول را بازی کردند و بعدا دیدند که استفادهاش را همانهایی بردند که با گلآلود کردن تحریمی اقتصاد ایران، تور انداختند و منتظر ماهیهای درشت هستند.
خبط و خطای اصولگرایان در دیماه سال 96 این بود که خیال کردند با راه افتادن خیابانی معترضین، میتوانند تنها دولت را تحت فشار قرار دهند. غافل از اینکه نویسندگان سناریو که برانداز باشند؛ تعیین میکنند که اصولگرایان چه نقشی داشته باشند و موجی را که راه افتاد؛ بازیگران نمیتوانند مدیریت کنند.
آخرین این بازی در زمین دیگران، قضیه دختر آبی بود.
همه اجزای سناریو چنان خوب طراحی شده بود که علیرغم کمی و کاستیهایی که در واقعیت وجود داشت؛ موج شدیدی راه انداخت. آنچنان که گزارش مستند صداوسیما هم نتوانست موجشکنی کند که آن البته بیشتر به خاطر بیاعتباری صداوسیماست؛ بس که دروغهای مصلحتی گفت و اعتماد مردم را از خود سلب کرد.
فرض کنید کل جریان اصلا صحیح باشد. یک دختری به خاطر اقدامی خلاف قانون بازداشت شده باشد و یک قاضی به قول آقای مطهری (که در سلامت نفسش تردید ندارم) میتوانست با نصیحت مشکل را حل کند و نکرد و حکم 6 ماه زندان برید و دختر هم احساساتی شد و خودسوزی کرد. فرض کنید مشکل روانی هم نداشته و سابقه خودکشی هم نداشته است. مگر قاضی مشاور روانشناسی بهزیستی است که باید میفهمید که در این فقره باید مشاوره روانشناسی بدهد و نه حکم قضایی؟
یک موجی راه افتاد که تا کاخ سفید آمریکا پیش رفت و صدای آمریکا پشت مصاحبهکننده کاخ سفید عکس این دختر را گذاشته و قشنگ در حال بهرهبرداری سیاسی است و شما به جای اینکه حداقل سکوت کنید جلو میافتید و بیاینکه از اصل ماجرا خبر داشته باشید؛ جوگیر میشوید و در مجلس آنگونه سخنرانی میکنید؟خانم سلحشور که البته واقعا سلحشور هستند؛ اما گاهی سمت و سوی جبهه را گم میکنند (!!) قضیه را با انقلاب تونس مطابقت میدهند و نامهنگاریها آغاز میشود.
پدر بیچاره و داغدیده که جانباز است از یک طرف داغ فرزند دیده از یک طرف حکومتی که برای استقرارش جانفشانی کرده زیر سوال رفته. عکس دختری دیگر را در فضای مجازی تکثیر کردند به جای دختر ایشان که هر چه داد میزند آقا این دختر من نیست و آن دختر استقلالی در فضای مجازی اعلام میکند که من زندهام! اما فشار جریان چنان زیاد است که صدای فیفا و سازمانهای ورزشی جهان را هم درمیآورد.
این قلم البته قضیه عدم مجوز ورود بانوان به ورزشگاهها را یک لجبازی بچگانه میداند که اساسا ریشه در دین و شرع ندارد. برادران یک نقطه غیراستراتژیک را اشغال کردهاند و صد برابر ارزشش هزینه میدهند و نمیخواهند عقبنشینی کنند. این هم از بیبصیرتی این عزیزان است.
اما در بحران مخاطرهآمیزی که صفوف اسرائیل و آمریکا از آن طرف و مقاومت از این طرف از خلیج فارس تا جنوب لبنان رو در روی هم قرار دارند و یک حرکت اشتباه ممکن است آثار جبرانناپذیری به وجود بیاورد؛ آیا رواست که وقت و سرمایههای مملکت صرف چنین اتفاقات کودکانهای شود؟ مرگ و خودسوزی یک دختر جوان دلخراش است. اما شما راجع به یک فیلم سینمایی تراژیک حرف نمیزنید. در مورد یک نظام چهل ساله که در برابر شدیدترین تحریمها و فشارهای بیسابقه قرار گرفته و صدای استخوانهای بهم فشرده مردم محروم به گوش میرسد؛ صحبت می کنید.
البته از وزیر ورزش تا کسانی که ورود زنان را ممنوع کردهاند و آن قاضی و همه کسانی که در به وجود آمدن اصل واقعه نقش داشتند؛ باید در جای خود پاسخگو باشند. اما در شرایط بحرانی نیروهای سیاسی چه اصولگرا و چه اصلاحطلب نباید ذوقزده شوند و با بازی در زمین بیگانگان به موج اغراقآمیز ایجاد شده مشروعیت ببخشند.