معصومه علینژاد معروف به «مصی» مبدع چهارشنبههای سفید، خبرنگاری سابقا اصلاحطلب و امروز برانداز است.
اصولگرایان دوست ندارند اصلاحطلبان عبور کرده از نظام را برانداز بنامند. آنها مایلند هزینههای جاسوسی و قلم به مزدی و بیگانهپرستی عدهای بریده از اصلاحطلبی را هنوز در سبد اصلاحطلبان ببینند. همانطور که اصلاحطلبان هم دوست دارند اختلاسگران کلاهبردار را اصولگرا بلکه مثل خاوری چفیه به گردن معرفی کنند و این هر دو خروج از مروت است.
مصی علینژاد با ابداع چهارشنبههای سفید بنام آزادی و حقوق زنان، نوعی هنجارشکنی را رواج داد تا با هزینه دختران داخل کشور و تبلیغات رسانهای بدون مضایقهی صدای آمریکا هم دستمزد ماهانه این وطنفروشی را مستقیما دریافت کند؛ و هم شهوت نامآوری به هر قیمتی را در خودش تسکین دهد. تا جایی که در میهمانی پمپئو وزیر خارجه آمریکا شرکت میکند و با افتخار با یکی از بزرگترین دشمنان مردم ایران (و نه رهبران ایران، زیرا ترامپ اعلام کرد با رهبران ایران میتواند کنار بیاید) عکس یادگاری بگیرد.
مصی علینژاد در ماجرای دختر کاشف حجاب در اسنپ، به صراحت او را مظلومی میخواند که دیگران و مشخصاً اصلاحطلبان از او دفاع نکردند و او بالاخره باید در ایران زندگی کند و لذا به عذرخواهی خانوادگی از راننده اسنپ تن داده است.
مصی علینژاد مدعی است که بردهداری هم روزی در آمریکا قانون بود اما اشاره نمیکند که هنجارشکنی موجب تجدیدنظر در این قانون نشد. نظامبردهداری به جبر زمانه هم از بردهداری قدرت به بردهداری ثروت تبدیل شد و قانونش را همان بردهداران نوشتند.
مصی علینژاد تلویحا دختر را سرزنش میکند و خانوادهای را که قرار است در این مملکت زندگی کنند و حتی اگر حجاب اجباری را هم قبول ندارند؛ نمیخواهند یا نمیتوانند تبعات و هزینههایش را پرداخت کنند. تحریک چنین فرد و خانوادهای به چنین اقدامی توسط چه کسی یا کسانی انجام شد و در قبال آن چه دریافت کردند؟
سوال اساسی که این «خودنمای محض» نمیخواهد در ذهنها شکل بگیرد؛ این است که چرا باید هزینه این هنجارشکنی را دختران ما با آبرو و انگشتنما شدن و ملکوک شدن آیندهشان بدهند و مزدش را مصی علینژاد و مجتبی واحدی و غیره بگیرند؟
چرا علینژاد زمانی که در ایران بود و خبرنگار بود؛ خودش کشف حجاب نمیکرد و هزینه پرداخت نمیکرد؟
آیا واقعا فکر میکنید در آینده هر اتفاقی بیفتد از این رفیقان دزدان قافله به عنوان آزادیخواه یاد میکنند؟ حاشا و کلا! حتی در رژیم مورد نظر این افراد هم آنها عدهای خائن به ملت خود معرفی خواهند شد. همانگونه که منافقین در همدستی با صدام حتی امروز که دو ملت ایران و عراق در کنار هم قرار دارند؛ نمیتوانند انگ خیانت را از پیشانی خود بزدایند. خودفروشانی که فیالمجلس مزدشان را گرفتند و دیگر از دشمنان طلبی ندارند و وطن را به ملتشان بدهکارند.
اما آنچه که مدنظر این قلم است؛ نیفتادن در دام مصی است. اشتباه بزرگ مسئولین حکومتی ما این است که در زمین علینژاد بازی کنند. یعنی به حزباللهیها بگویند که چطور آنها فیلم میگیرند شما هم بگیرید. چطور آنها در اتومبیل کشف حجاب میکنند؟ شمارهشان را به دادسرا اعلام کنید.
البته ممکن است اینگونه اقدامات باعث شود که نافرمانی شیوع پیدا نکند. اما اصل این است که این کار مردم را در برابر هم قرار میدهد و نهایتا به سود نظام و آمران به معروف و ناهیان از منکر نخواهد بود.
واقعیت این است که بیماری فرهنگی داروی فرهنگی دارد و مسکن و خوددرمانی، درمان آن را به تاخیر میاندازد.
قصه این است که هنجارشکنان، پایبندان به قانون را تحقیر و تمسخر میکنند. جوانی که نماز میخواند و روزه میگیرد و عفیف است؛ باید به همه پاسخگو باشد. کوچکترین بازیگوشی یا خطایش را به رخ میکشند و مسخره میکنند. گویی کسی که خوبی را تحسین کرد؛ خود نباید کوچکترین لغزشی داشته باشد. اما آنکه ناهنجاری را نمایندگی میکند؛ هیچ اشکالی بر او وارد نیست و فورا میگویند جاج نکن!
همه متوجه یک لغزش کوچک از یک فرد متعهد هستند و قضاوتش میکنند. اما دختربچه چهارده ساله که قلیان میکشد و چهار تا دوست پسر همزمان دارد؛ نباید قضاوت شود!
ازدواج دختر هجده ساله را تقبیح میکنند که ازدواج کودک است، اما آرایش کردن دختر دوازده ساله را رعایت بهداشت! معرفی میکنند.
تا جایی که مادران گاهی با آوای آغشته به تحسین میخواهند دختربچهشان را امروزی و باهوش معرفی کنند؛ میگویند: «تازگیها آنقدر قرطی شده به خودش میرسه ... » و نمیدانند لفظ «قرطی» چه بار معنایی سنگینی را به دوش میکشد و نمیدانند این دختر قرطی را در چهارده سالگی باید در پارکها و رستورانهای سنتی در حال کشیدن سیگار و قلیان و کشف حجاب و بذل و بخشش به پسران همسن و سال جستوجو کرد.
آنچه که باید تقبیح شود؛ احساس نابجا و غلط است. و باید به شکل خودجوش و مردمی ایجاد شود. نافرمانی دولتی قطعا بازی کردن در زمین امثال علینژاد است.