میگویند اگر جنگ نمیشود و مذاکره هم نمیکنیم؛ پس چی؟
این سوال برای این است که بگویند یا باید کاری بکنیم که از این دو حالت جنگ و مذاکره خارج نیست؛ یا اینکه باید منفعل بشویم و منتظر حوادث. و در چنین حالتی آن که فعال است؛ تعیینکننده شرایط میشود و منفعل باید نتیجه تحمیلی را بپذیرد.
این گزاره که به تحلیلگری بنام، منسوب است در فضای مجازی مطرح شده و ظاهرا پاسخی نیافته است؛ در حالی که هر دو نتیجه حاصله از جزمیتی برخوردار است که به نظر میرساند محتوم است. در حالی که نظریهها از تکرار عملکردها نتیجهگیری میشود و نتایج احتمالی در شرایط جدید و متفاوت عینا تکرار نمیشود.
مثلا تصور کنید در شرایط دهه 60 هستیم. سرنگونی صدام به آرزویی تبدیل شده بود که هیچ تحلیلی آن را تایید نمیکرد. تنها راه عملی آن ادامه جنگ و تصرف عراق به نظر میرسید اما عملکرد قرآنی امام(ره) نتیجهای داد که احدی آن را تصور نمیکرد. یعنی بدون تصرف عراق، صدام سرنگون شود؛ سهل است ملت عراق از جمله بهترین یاران ملت ایران بشوند و مقصد 65 درصد صادرات کشور و حشدالشعبی تشکیل بشود که بسیج ایران شعبه مرکزی آن باشد!
اکنون زمان آن است که در نظریهها بر اثر چنین نتایجی که از عملکردها منتج شده است، تجدیدنظر کنیم.
£
این در سیاست خارجی و جنگ سرد یک اصل است که هر دو کشوری که با هم تنش دارند؛ تقاضامند آزادی ـ دموکراسی و حقوق بشر برای کشور مقابل میشوند.
ایران تنها کشور خاورمیانه است که پس از انقلاب، تاکنون به طور متوسط سالی یک انتخابات داشته است. براساس تعاریف رایج دموکراسی و آزادی هیچ کشوری در خاورمیانه ساختار سیاسی ایران را ندارد. همه حکومتها یا پادشاهی است یا جمهوری دائمی و بهترینش که ترکیه در همسایگی باشد در ادامه دموکراسی، وقتی نتیجه آنی شد که از نظر منادیان دموکراسی مطلوب نبود؛ ارتش خیابانها را تصرف کرد و کودتا شد.
اما آمریکا گردن زدن 38 مخالف را در عربستان نمیبیند. قتل خاشقچی را بنا به اهداف سیاسی و اقتصادی بزرگ میکند، در حالی که اعدام فلان قاچاقچی را در ایران در بوق و کرنا مینوازد که حقوق بشر و دموکراسی از بین رفت!
علت اصلی این آزادیخواهی برای مخالف؛ سوءاستفاده از هرج و مرجی است که به واسطه این دموکراسیخواهی نابهنگام به وجود میآید. زیرا ترفند سیاسی ـ نظامی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم در همهی کشورها چنین بوده که اگر کشور مقابل، همه خواستههایش را دربست قبول نکرد؛ تهدید در مرحلهی بعد، تحریم اقتصادی و سپس تهدید نظامی میکند و در نهایت در بستر هرج و مرج به وجود آمده از دموکراسیخواهی کاذب با تکیه بر قسمتی از ارتش کشور مقابل؛ کودتا میکند.
این اتفاق دقیقا در شیلی در زمان آلنده و در مصر در زمان عبدالناصر و در ایران در زمان دکتر مصدق به وقوع پیوست. در ترکیه و اخیرا دوباره در مصر بر علیه سیسی تکرار شد.
همین سناریو را آمریکا بنا داشت در ونزوئلا پیاده کند، اما با شگفتی دید برای اولین بار این سیاست به نتیجه نرسید.
£
در همان تحلیل انفعالی پیشبینی کردند که اگر وضعیت نه مذاکره باشد و نه جنگ، شرایط بر اثر تحریم به قحطی و گرسنگی میانجامد. در حالی که این پیشبینی که آمریکا را قادر متعادل میپندارد؛ در موارد مقاومتی مثل سوریه ـ یمن ـ غزه به نتایجی که انتظار داشتند نرسید. البته مقاومت هزینه دارد. اما نتیجه هم دارد.
در سوریه برای اولین بار دولت مقاومت، پایدار ماند. در غزه، اسرائیل برای آتشبس پیشقدم شد و در یمن کشوری که در آغاز تجاوز عربستان هر دو نفر با یک کلاشینکف میجنگیدند؛ امروز با پهباد و موشک عربستان را غافلگیر میکنند.
£
نتیجه اینکه عملکرد جمهوری اسلامی نظریههای سیاسی موجود را به بنبست کشانده، اما خودش راههای بدیع و ناشناخته را باز کرده است.
اینکه انفعالش میخوانیم؛ در واقع خلع سلاح آمریکاست. تهدید نظامی و تحریم اقتصادی که تاکنون در دنیا نتیجه میداد؛ در این نقطه با فلسفه جدیدی مواجه میشود که فلسفه عاشورا نام دارد؛ یعنی مذاکره دیگر معنی تسلیم به خود میگیرد.
عاقبت قذافی را دیدیم که در پی پذیرش همه شرایط آمریکا؛ ذرهای از امتیازی که به دنبالش بود و توقع داشت عایدش نشد که هیچ؛ در فروپاشی حکومت دیکتاتوریاش کسانی که پول گرفته بودند و پیمان بسته بودند رویشان را به سوی دیگر برگرداندند.
مقاومت، حاصلضرب امکانات در تحمل داخلی است. در جنگ اقتصادی و سرد دو طرف مقاومت میکنند، چون دو طرف با مشکلات اقتصادی و سیاسی مواجه میشوند. تاکنون به خاطر امکانات اقتصادی و نظامی که در طرف آمریکا انباشته شده است کوچکی توان داخلیاش به چشم نمیآمد. اما اکنون بزرگی تحمل داخلی ما که ریشه دینی دارد؛ چنان است که در ضرب امکانات نظامی و مالی نتیجه بزرگتری دارد و امکانات وسیع آمریکا در ضربهپذیری و تحمل ناچیزش عدد کوچکی را حاصل میشود. بنابراین، این نتیجه که این بار یزید؛ عاقلتر شده باشد و امام حسین دیگری برای تاریخ آینده جهان نسازد؛ محتمل است و در این صورت برای آمریکا راهی غیر از عقبنشینی باقی نمیماند. اگرچه صورت اول آن هم برای تاریخ و ریشهکنی استکبار تعیینکننده است.
£
منتظر و مراقب باشیم و تندروی و از جنگ استقبال نکنیم و توکل کنیم تا خداوند از جایی که نمیدانیم نصرت عطا فرماید؛ آنگونه که در عراق و سوریه چنین کرد.
£