حقیقت این است که با زور میتوان جلوی گسترش بیفرهنگی یا فرهنگ را موقتا گرفت اما نمیتوان ایجاد فرهنگ کرد.
فرهنگسازی ساز و کار خودش را دارد. یک حقیقت باید ابتدا معقول باشد و مورد پذیرش قرار بگیرد سپس با بکارگیری عملی آن انبساط خاطر ایجاد شود تا تبدیل به فرهنگ شود.
حتی بدترین اعمال به فرهنگ عمومی تبدیل نمیشود، مگر اینکه ابتدا توجیه و پذیرش شود؛ سپس یک بهجت درونی ایجاد کند. بهترین و سالمترین فرهنگها هم از همین کانال عبور میکنند. نماز و زیارت و سینهزنی و روزه هم پس از اینکه مورد پذیرش قرار گرفتند؛ از اعمال و تکرار آن لذت معنوی ایجاد میشود و این میشود فرهنگ عمومی. لذاست که نماز زورکی و روزه جبری و حتی حجاب اجباری (منظور حجاب قانونی و در مجامع عمومی نیست)جز ایجاد تنفر ثمر دیگری ندارد و به سرعت و به شدت به عکس خودش تبدیل میشود.
روزی که هنوز قدرتی نداشتیم؛ با استدلال و دعوت به زبان احترام و مهربانی و سعه صدر چنان امر به معروف و نهی از منکر میکردیم که اگر چه نتیجهاش پذیرش صد در صد نبود؛ اولا همان چند درصد با ایمان عالمانه منشأ آثار بزرگی میشدند و مابقی اگر به هر دلیلی هنوز نمیپذیرفتند؛ عناد نمیورزیدند و در موضع لجبازی قرار نمیگرفتند و از دعوت ما متنفر نمیشدند.
مطهریها و شریعتیها و مصباح یزدیها و مکارمها و خامنهایها و بهشتیها و باهنرها و سروشها و داوریها چنان مباحث دینی را مستدل و محترمانه در محیطهای دانشگاهی و اجتماعی مطرح میکردند که انصافا جایی برای تنفر و جدال و فرار باقی نمیگذاشتند. اگرچه همه کسانی که میشنیدند حقایق را نمیپذیرفتند.
این بود که با یک دعوت مظلومانه امام خمینی همه به میدان آمدند و آن ایثارها و از خودگذشتگیها متجلی شد. توسط نه فقط کسانی که پذیرفته بودند و از باور حقیقت لذت میبردند؛ بلکه توسط کسانی که لااقل متنفر و معاند نشده بودند چون زور و اجباری در کار نبود.
اما امروز که قدرت یافتهایم؛ در برابر یک ناهنجاری، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد استفاده از زور است.
بلافاصله انگشت اتهاممان میرود سراغ یک مسئول اداری و سازمانی که تو بودجه و پول را چه کردی؟ بعد تهدید و دستگیری و زندان و جریمه و... مساله را ساکت میکنیم و خیال میکنیم آن را حل کردیم. محل ظهور یک بیماری را از بین میبریم و بیمار را با قرص مسکن ساکت میکنیم؛ در حالی که بیماری و ریشه آن پابرجاست و ما گاهی با این کار فقط ایجاد تنفر کردیم و مداوا را به تاخیر انداختیم؛ اگر بیمار را به کشتن نداده باشیم!
£
در قضیه کنسرت غیابی ساسی مانکن در یک مدرسه و انتشار آن در فضای مجازی اولا چنان دستپاچه شدیم که ناخواسته توجه جامعه را به این آهنگ مبتذل و سطح پایین جلب کردیم. تلویزیون بارها به انتشار آن دست زد و در میانه اشتلمهای خطرناک سیاسی بینالمللی؛ مشکل اصلی رسانهایمان شد ترانهخوانی در یک دبستان!
اولا این دستپاچگی ناشی از بیخبری مسئولین رده بالاست. فقط خوبها را دستچین میکنند و خدمتتان میآورند یا اگر بازرسی میروید شما را به جاهای مطلوب میبرند و از متن جامعه بیخبرید و این بزرگترین گناه شماست.
خیال کردید مدارس دیگر و مهدهای دیگر مثلا ترانههای علیرضا افتخاری و حامد زمانی را میخوانند؟ نه برادر در رادیو و تلویزیون شما گاهی از ملودیهای بیکلام آهنگسازانی استفاده میشود البته به نظر من اشکالی ندارد که اگر خودشان برگردند ایران دستگیر میشوند! چه برسد به مدارس و مهدکودکها و غیره!
حالا که به برکت فضای مجازی به گوشهای از واقعیت آنچه در جامعه میگذرد پی میبرید؛ آیا تنها کاری که به نظرتان میرسد پاک کردن صورت مساله با زور و دروغ است؟ وزیر آموزش و پرورش ابتدا منکر میشود. برخلاف اصل قرآنی و فرموده حضرت امام که چیزی را که نمیدانید؛ بگویید نمیدانم، انکار نکنید.
از مسئول دولتی چیزی را بپرسند و بگوید نمیدانم؟ حاشا و کلا!
معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش را آوردند صدا و سیما، در یک ربع صحبت هفتاد بار گفت مقام معظم رهبری ـ مقام معظم رهبری ... به عنوان سپر حفاظتی از نام مقام معظم رهبری استفاده کرد و دریغ از یک تحلیل درست و منطقی؛ چنان سردرگم شده بود و گزارههای بیارتباط را به هم متصل میکرد که سخت قابل ترحم شده بود. معلوم است که اصلا نمیداند در مدارس چه خبر است.
بعد هم که آدرس مدرسه و غیره مشخص شد سه گروه مامور رسیدگی شدند که چه کنند؟ مدیر مدرسه را عوض کنند. ناظم را توبیخ کنند و مدیرکل را جابهجا...
¢
سیمای ملی متن ترانه ساسی را به در گوشی عدهای از خانوادهها در کوچه و خیابان نشان داد یا ترانه را برایشان پخش کرد و همه اظهار تعجب و تاسف کردند. خوب برای چه یک دختر هشت ـ نه ساله باید با کلمات مستهجن سکسی و بلرزون و ... چنان آشنا باشدکه ملکه ذهنش شود و آن را بازخوانی کند؟
یک سوال: شما اگر بخواهید یک سرود یا چند جمله را به کودکان یک مدرسه یاد بدهید که در یک مراسم رسمی بخوانند به چه میزان تمرین و زمان نیاز دارید؟ وقتی در یک مراسمی آهنگ این ترانه نواخته میشود این همه کودک از کجا ترانه را بلدند که یکصدا همنوایی میکنند؟ آیا ماهها با آهنگ ساسی مانکن تمرین کرده بودند؟ قطعا نه، چون اگر در تمرینها آن را میشنیدند جلویش را میگرفتند.
پس این ترانه را بچهها جای دیگری شنیدهاند. در خانه؟ در اتومبیل؟ در وسایل حمل و نقل عمومی؟ هر جا که شنیده باشند و حفظ کرده باشند؛ این نشانه آن است که این بار هم این مشکل با بگیر و ببند وعزل و نصب حل نمیشود. خاموش میشود و ایجاد تنفر میکند و میرود زیر پوست شهر تا کی و کجا از مظهری دیگر بیرون بزند.
£
باید راه سخت زمانبر و صبورانه و پیامبرانه فرهنگسازی را رفت که صدها سرباز یک پادگان که در صفوف زیبا اما به «فرموده» نماز میخوانند؛ به اندازه چند نوجوان که با دعوت مشفقانه و درک لذت معنوی، در یک تکیه محقر برای نماز حاضر میشوند؛ ارزش ندارد.
£