امروز هرکسی میداند که جنگ اصلی بین قدرتها جنگ روانی است و علیرغم اینکه حزب جمهوریخواه آمریکا نماینده شرکتهای بزرگ اسلحهسازی است؛ رئیسجمهور منتخب این حزب سعی میکند با ایجاد هراس از دشمن فرضی، سلاح بفروشد تا اینکه سلاح تولیدی را خودش، در جنگ استفاده کند.
آمریکاییها خانه شیشهای دارند و سنگاندازی نظامی برایشان بسیار گران تمام میشود؛ لذا تمام تلاششان این است که سنگ را از میدانی بیندازند که در آن میدان، برتری قاطع و هزینه کمتر و امنیت بیشتر برای خانه شیشهایشان داشته باشند.
آمریکا سعی میکند هر ماه یک بحران تازه برای ایران ایجاد کند، اما فقط با حرف و کلام و موضعگیری و جلسه و خبری کردن جلسات تکراری که فقط با اعلام مواضع، جنگ روانی را زنده نگاه دارند.
این اقدامات اداری بیهزینه دو سالی هست که در داخل ایران مشکلات عدم امنیت روانی ایجاد کرده و قیمت دلار را بدون اینکه قیمت و سطح فروش نفت تغییر کرده باشد، فقط و فقط با خبر و سمینار و اجلاس و مصاحبه افزایش داده است. افزایش قیمت دلار روشن است که قیمتها را به شدت و گاهی به سرعت بالا میبرد.
£
ایران اما برای اینکه ثابت کند به برجام متعهد است، سکوت اختیار کرده تا جایی که در ماههای اخیر حمل به انفعال میشد. خروج از برجام هزینه سیاسی بزرگ و بلندمدتی برای آمریکا ایجاد کرده و میکند، اما زیر چتر قدرت سیاسی و اقتصادی در کوتاهمدت خودش را نشان نمیدهد. ایران سکوت کرد، به این امید که اروپا را با خودش همراه کند و این اگر میشد شکست بزرگی برای آمریکا رقم میزد. اما در نظامهای لیبرالی سرمایه و ثروت، ارزش نهایی محسوب میشود و اروپا حریف شرکتهای بزرگ خودش نشد و نمیشود که ریسک تحریمهای آمریکا را تحمل کنند. لذا علیرغم تلاش و میل باطنی، اروپاییها تقریبا هیچ قدم مثبتی در دور زدن تحریمهای آمریکایی برنداشتند و وعدهها معلوم شد که امکان عملی شدن ندارد.
بنابراین ایران چارهای ندارد که از حالت انفعال بیرون بیاید و اقدامی کند تا خانههای شیشهای ناامن شود و اقتصادهای رقابتی که به مو بند است، خسارت ببینند تا به فکر چاره عملی بیفتند و از حرف عبور کنند.
خروج از انفعال ایران مهمترین و بزرگترین اثرش روی قیمت نفت است که پاشنه آشیل اروپا و آمریکاست. در ایران قیمت گوشت، مرغ، برنج، ماکارونی و غیره افزایش پیدا میکند و البته فشار شدیدی را به اقشار حتی متوسط مردم وارد میکند اما تقریبا هیچوقت به ناامنی اجتماعی منجر نشده است.
اما کوچکترین افزایش قیمت نفت و در نتیجه تغییر قیمت بنزین و کالاهای دیگر در اروپا و آمریکا مردم را به واکنشهای دردسرساز وامیدارد. هفتهها در جریان وال استریت در آمریکا ناامنی و درگیری ایجاد شد و در فرانسه هنوز وضعیت شکل عادی پیدا نکرده است.
در زمان احمدینژاد قیمت جهانی نفت افزایش پیدا کرد به دلیل منفعل نبودن و ناآرامی شخصیت رئیسجمهور. اگرچه به دلیل عاقلانه نبودن مواضع هم قیمتهای نفت به سرعت دوباره سقوط کرد و مشکلات سیاسی عدیدهای برای کشور به وجود آورد که به یکی از علتهای مهم نشست برجام انجامید.
تصمیم چهارشنبه هیات دولت و رئیسجمهور و شورای امنیت کشور ـ اگرچه کمی دیرهنگام ـ باعث خواهد شد شرایط سیاسی جهانی به نفع ایران تغییر کند.
خروج ایران از انفعال به دو شکل ممکن میشود. یکی بستن تنگه هرمز که قدم آخر است و نباید به هیچوجه بهانه به دست آمریکاییها داده شد.
شکل دیگر اما ایجاد جنگ روانی و رسانهای از موضع حقطلبانه و عادلانه است که بدون اینکه خسارتی داشته باشد؛ همان اثر روانی و اقتصادی را بر نفت و سیاست میگذارد.
بعد از یک سال مدارا با خروج آمریکا از برجام و انفعال اتحادیه اروپا، امروز دیگر هر سیاستمدار یا افکار عمومی منصفی به ایران حق میدهد که از موقعیت خودش دفاع کند و در قبال رکود برجام؛ به بندهای مقابل عدم پایبندی طرف مقابل عمل کند.
موضعگیری دیروز رئیسجمهور ضمن جذب حمایت حداکثری همه سلایق درون نظام آثار خوبی روی سیاست و قیمت نفت باقی خواهد گذاشت.
امروز در واقع توپ در زمین اروپا و آمریکا قرار گرفت.
آمریکا همه گزینههای ممکنش را روی میز گذاشت. این موضع آخر اما انتظار میرفت اثر شدیدی روی قیمت دلار بگذارد، اما گران شدن دلار دیگر از رمق افتاده است؛ به این دلیل که مردم متوجه شدند این مواضع فقط حرف است و جنگ روانی؛ البته سیاستهای به هنگام بانک مرکزی در این ثبات بیاثر نبود.
از این پس باید منتظر آثار اتخاذ مواضع توسط ایران در بازار جهانی باشیم.
£