جمهوری اسلامی ایران کم ترور ندیده است. اگر بگوییم ایران درگیرترین کشور با ترور در دهههای اخیر بوده؛ بیراه نگفتهایم. اما اینکه قدرت نظامی و ضدتروریست ایران را تروریست بخوانند، از عجایب این روزگار غریب است!
شاید یکی از دلایل آن این باشد که به خاطر تجارب و سابقه مبارزه ما با تروریسم؛ آمریکا نتوانسته تروریسم حمایت شده خود به نام داعش را به ایران نفوذ دهد، فلذا ایران را تروریست خوانده است!
در این میانه دو ترور در هفتههای اخیر اتفاق افتاده است که تحلیل و مقایسه آنها از اهمیت بسزایی برخوردار است.
اولی ترور یک وکیل مطلع از یک پرونده مهم اقتصادی و دومی ترور یک طلبه در همدان که این دومی به دلایل زیاد سروصدای فراوانی کرده است. در حالی که به نظر راقم این سطور نسبت به ترور اول از اهمیت سیاسی چندانی برخوردار نبوده است.
یک کامنت فیک (نقل قول دروغین) از یک روحانی مبنی بر ضرورت نکاح موقت با نیروهای حشدالشعبی در فضای مجازی منتشر شد. از لحظه اول هم معلوم بود که مزدوری از آن طرف مرزها با توجه به حساسیت مردم و به قصد تخریب و ایجاد دشمنی و اختلاف بین دو ملتی که پشت به پشت هم در منطقه در مقابل آمریکا و تروریسم دولتی مقاومتی جانانه کردهاند و میکنند، چنین نقل دروغی را از زبان یک روحانی منتشر کرده است.
یک سلبریتی احمق که درک سیاسیاش بیشتر از یک بند انگشت عمق ندارد، موضعگیری میکند و علیرغم اینکه آن روحانی بخت برگشته صراحتا اعلام میکند که هیچگاه چنین نظری را قائل نبوده و اعلام نکرده؛ لشکر مزدوران مالی و فکری غرب از هیچ تلاشی برای جا انداختن این دروغ مجازی فروگذار نکردند.
در این میان یک لمپن تشنه توجه و فالوور و عملیات ژانگولر با ادوات نظامی؛ به خیال اینکه تروری میکند و نامی به سر زبانها میاندازد و به کمک تحریککنندگانی مملکت را ترک میکند؛ یک طلبه فقیر بیگناه را جلوی مسجد ترور میکند و البته خودش هم فردای همان روز کشته میشود. اما ذهن سلبریتیزده مدافع و مهاجم نظام در لباس انتقام (ظاهرا به دفاع از نظام) و یا روبرو کردن نظام با کسانی که به هر دلیل مورد توجه عوام هستند؛ قضیه را به حمله یک هنرپیشه به آن آخوندی که آن نقل قول از او شده بود تنزل دادند؛ تا جایی که در موضعگیری مسئولان تراز اول قضایی کشور هم مطرح شد... زهی شرایط ناشناسی!
مقامات معنوی و سازمانی روحانیت هم تنها از فیلتر و ایجاد مانع سخن میگویند و نه آمادگی در مقابل هجومی که خواه ناخواه ما را احاطه کرده و خواهد کرد که سیل را در مسیل بابیل نمیتوان مانع شد.
£
در هفتههای اخیر اما تروری دیگر اتفاق افتاد که متاسفانه افکار عمومی راحت از آن گذشت؛ در حالی که این ترور بسیار مهمتر و حاوی پیامی به غایت خطرناکتر از ترور طلبه همدان است و آن هم ترور وکیلی بود که اطلاعات زیادی از یک پرونده اقتصادی داشت.
در بعضی رسانهها که اهمیت این ترور و عمق خطرناک بودنش را درک کردهاند، به «شلیک به جعبه سیاه» تعبیر شده است. اما اهمیت و تفاوت این ترور چه بوده است؟
برای اینکه اهمیت این ترور را درک کنیم؛ باید بدانیم که در تاریخ جمهوری اسلامی تاکنون دو نوع ترور اتفاق افتاده است.
نوع اول مقابله تروریستی منافقین و گروهکهای چپ در سالهای اول انقلاب و به قصد به دست گرفتن قدرت سیاسی (ولی در حقیقت تضعیف انقلاب توسط قدرتهای بیگانه) صورت گرفته است که همه از آن مطلع میباشند، اگرچه عدهای خود را به غفلت بزنند.
نوع دوم ترور توسط یک دیدگاه افراطی و تند بود که با ادعای حمایت از انقلاب به صورت خودسر (و در واقع هم تاکتیکی و هم استراتژیکی به ضرر نظام) در دهه هفتاد اتفاق افتاد که خوشبختانه به دلیل سرکار بودن دولتی با دیدگاه توسعه سیاسی در نطفه خفه شد؛ اگرچه با هزینهای گزاف و انتقامی که بعدا از دولت خاتمی گرفته شد!
اما این نوع ترور اخیر بیسابقه است و مقابله با آن هم دیگر به سادگی میسر نمیباشد. تروریسمی که متکی به منافع اقتصادی است و این یعنی تولد مافیا در کشوری که همواره از آن مبرا بود.
مافیا در غرب در واقع گردانندهی پشت پردهی قدرت در بسیاری از کشورهاست؛ در حالی که ظاهرا غیررسمی است و دولت و نهادهای قضایی آن کشورها با آن مقابله میکند.
اما تجارت زنان و کودکان و موادمخدر اگرچه ضداخلاقی است اما سودی دارد که از طرف سودجویان قابل اغماض نیست.
مافیا به صورت یک قدرت نامرئی اقتصادی خلافکار، قدرت اجرایی قوی دارد که بدون محاکمه، هرکس را که در مقابلش باشد؛ یا این سازمان مخوف را در مقابل سازمان رسمی کشور تضعیف کند، به قتل میرساند.
یعنی فردی حقوق یا مزد میگیرد تا بدون داشتن هیچ شناخت یا انگیزه شخصی یا اجتماعی یا سیاسی فرد دیگری را ترور کند و معمولا هم خود بدون مجازات بماند؛ به دلیل آن قدرتی که مافیا در نظام سیاسی کشور دارد و این بسیار خطرناک و شکننده و در جمهوری اسلامی ایران بیسابقه است.
نظام سیاسی و رسمی برای جلوگیری از تکرار این فاجعه و ریشهکن کردن آن حتی اگر ضارب را هم بتواند دستگیر و مجازات کند؛ قدم مهمی برنداشته است. زیرا کسی که اسلحه دستش میگیرد حساب اینجایش را هم کرده است. اما منافع عظیم اقتصادی دستش برای پیدا کردن مزدوران دیگر، بسته نیست.
نظام باید بتواند با این تبهکاران سازمانیافته نه تنها در دادگاههای اقتصادی بلکه در تاروپود و شالوده ساختار اداری و سازمانی مبارزه کرده و آن را ریشهکن کند و بداند که این کار اگر از مبارزه با آمریکا واجبتر نباشد، در همان رده است. زیرا جمهوری اسلامی از این سو بیشتر از هر جناح دیگری در خطر است. اختلاس و آقازادگی از هم جدا نیستند و در ترکیب با هم مافیا را به وجود میآورند. مافیا برای نظامی که نه به قدرتهای بیرونی بلکه به قدرت مردم متکی است؛ از هر خطری نابودکنندهتر است!
£