مهمان جلسهای در دانشگاهی بودیم؛ روزهایی که بحث حقوقهای نجومی مطرح بود. رییس دانشگاه قبل از رسمیت جلسه از مبالغ حقوق روسای دانشگاههای آمریکا میگفت و دفاع از حقوقهای نجومی؛ چنانکه دوستان مطرح کننده و مهاجم به حقوقهای کلان تقریبا بیسلاح میشدند.
بنده عرض کردم که اولا قضیه حقوقهای نجومی در مقابل هجمه اختلاسهای نجومی که در دولت اصولگرایان اتفاق افتاد، علیه دولت روحانی مطرح شده است؛ نه برای خدا! وگرنه حقوقهای نجومی در زمان دولتهای دهم و یازدهم هم وجود داشت و یک شبه در دولت روحانی افزایش نیافته است. در عین حال مگر قرار است حقوق مدیران یک مملکت انقلابی با حقوق مدیران آمریکایی (نه حتی اروپایی) مقایسه شود؟
یکی از مهمترین شاخصههای یک مدیر در نظام جمهوری اسلامی انقلابی بودن و اعتقاد به نظام و مسلمان بودن است. اگر قرار باشد آن طور که آقای رفیق دوست میگوید مدیری که روزی هجده ساعت برای محرومین کار میکند حقش است که 19 میلیون تومان حقوق بگیرد؛ دیگر نمیتواند ادعای انقلابی بودن کند.
دولتها به دلیل اینکه موقعیت رقابتی ندارند همه میدانیم که تاجر خوبی نیستند. وقتی قرار است به مدیر حقوق 19 میلیون تومانی بدهد؛ آیا بهتر نیست کل خدمات کمیته امداد امام را مناقصه بگذارند و به چند شرکت بخش خصوصی واگذار کنند تا با هزینههای به مراتب کمتر خدماتی بیشتر و بهتر انجام دهند؟ و کمیته امداد فقط بر کارشان نظارت کند؟
اوایل انقلاب از طرف انجمن اسلامی دانشگاه ماموریت گرفتم به سیاهکل بروم، زیرا کمونیستها آنجا جمع شده بودند و بحث میکردند. قرار بود مناظره کنیم. من و شهید محسن بلندیان با یک ماشین پر از کتابهای انقلابی و اسلامی رفتیم سیاهکل. شب در مسجد، خودمان را به امام جماعت معرفی کردیم گفتند بعد از نماز که جلسه انتخاب شهردار سیاهکل را داریم شما هم شرکت کنید. در آن جلسه یک نفر سیاسی بود و سابقه زندان داشت؛ امام جماعت گفت شما شهردار بشوید. گفت من فقط کار سیاسی و مخفی کردم و شهرداری کار من نیست. آقای مهندس فلانی که در جمع نشسته بهتر از من است و آقای مهندس فلانی هم گفت دیگری و دیگری تا نهایتا اکثریت کسی را معرفی کردند و او نمیپذیرفت. امام جماعت گفت امروز تکلیف است که بپذیرید و آن فرد دیگر نتوانست مقاومت کند. گفت پس من چون زمین زراعی دارم، حقوق نمیگیرم... تقریبا مسئولین دیگر هم همینطور مسئولیت میپذیرفتند.
در سالهای اول انقلاب، دهها شهید را از نزدیک میشناسم که وقتی از جبهه برمیگشتند اگر حقوقی داشتند و عوایدی، میبردند به مستمندان میدادند. مدیرانی را سراغ داریم که بخشی از حقوقشان را به کمیته امداد میبخشیدند یا اصلا برنمی داشتند؛ زیبنده چنین انقلابی، چنین مدیرانی است.
امروز اما، بعضی مدیران با لابیهای مستمر و شدید به کاری مشغول میشوند و بیشترِ وقت خدمتی خود را هم صرف لابیگری حفظ منافع گروه و جناح و نیروهای اتوبوسی خودشان میکنند.
آن روز انگیزه انقلابی و رضایت خدا موتور حرکت بود و امروز هم همین باید باشد. تنها پست و مقامی که درآمد زیادی ندارد و به واسطه پذیرش آن حقی اقامه میشود و باطلی زایل میگردد ارزش انقلابی دارد. اگر این نباشد؛ به فرمایش حضرت علی(ع) ارزش خیسی پوزهی بزی را هم ندارد.