عباس نیکویه
اساسا شرایط احزاب و جریانات سیاسی در استانها بازتابی از وضعیت مرکزی آنها در تهران است. که البته در میان استانهای مختلف خصوصا استانهایی که مهاجرپذیرترند و شهر مرکز استان آنها تحت تاثیر جدی مهاجرت قومیتهای مختلف کشوری قرار گرفتهاند از وضعیت متفاوتتری برخوردارند به گونهای که شهرها و شهرکهای حاشیهای را با افزایش جمعیت فراوانی مواجه ساخته است. جمعیتی که اولا حساسیتی نسبت به سرنوشت سیاسی استان ندارند و ثانیا تمایلی به جذب در احزاب نداشته و از طرفی احزاب نیز در جذب عمومی فعال نیستند و ثالثا هیچ اطلاعی از سابقه فعالیت و فراز و فرود احزاب و نخبگان سیاسی استان ندارند و از طرفی با توجه به اینکه اکثریت احزاب فقط در زمان برگزاری انتخابات فعال میشوند و ملاک فعال بودن حزب را صرفا پیروزی در انتخابات میبینند، نه جذب نیروهای جدید و آموزش و برنامه و کادرسازی برای ادارهی کشور، لذا بعضا افراد و احزاب ما را در حد معاملهگران سیاسی ـ رفاهی تنزل داده شده تا فقط در انتخاباتها وارد مذاکره و معامله با این طیفها شوند و در صورت پیروزی، ویژگی فعالیتهای حزبی قلمداد کنند! البته انگشتشما احزاب و جریانات سیاسی وجود دارند که از این قاعده مستثنی هستند.
جریان اصولگرائی در استان با توجه به ریشهی سیاسی که از گذشته و سالهای قبل از انقلاب با حضور چهرههای مبارز و انقلاب در هر دو گروه چپ و راست وجود داشته از یک غنا و سابقهی خوب و روشنی برخوردار است که البته برای تحلیل بهتر بایستی 4 دهه بعد از انقلاب را به تفکیک مورد بررسی هر چند مختصر قرار داد.
در دههی 60 و نیمهی اول دههی 70 دو جریان چپ و راست در یک صفبندی فکری مشخص در استان فعال بودند و به لحاظ نوع عملکرد جریانات فکری و حزبی، مردم با یک رویکرد جدید به شعارهای اصلاحطلبانه در سراسر کشور رای دادند و میتوان گفت از دوم خرداد 76 یک حساسیت جدی در فعالیتهای خوبی در کشور به وجود آمد و احزاب با شناسنامه به فکر وحدت جریانات همسو و ایجاد جبهههای بزرگ افتادند. در استان قزوین نیز با وحدت و هماهنگی تشکلهای اصولگرا ائتلافی با نام ائتلاف بزرگ پیروان ولایت شکل گرفت که توانست با حضور فعال در صحنههای سیاسی استان در طول دوران اصلاحات موفقیتهای بسیار خوبی را در انتخاباتهای شوراهای اسلامی شهر و مجلس شورای اسلامی به دست آورد و در دههی 80 همان اتفاقی که در هشت سال پیش برای جریان اصولگرا روی داد این بار برای اصلاحطلبان اتفاق افتاد و مردم با تغییر نگرش به اصولگرایان رای دادند با این تفاوت که در درون جریان اصولگرایی نسبت به دورههای قبل، تشتت و سهمخواهی و پیدایش جریانهای جدید به چشم میخورد و نقش شخصیتهای برجسته و سابقون جبهه کمرنگ میشود و لذا برای پاسخ به سهمخواهیها و ایجاد وحدت شدیدا به هیاتهای میانجی و حل اختلاف مانند 5+6 و .. نیاز میشود و از طرفی با تقدس دادن به بعضی از افکار و ایدههای افراد و شخصیتهای جدید، نقد درونگروهی کلا به تعطیلی کشانده میشود و در استان ما هم با نقشآفرینی موثر بعضی از مدیران غیربومی دستگاهها و نهادها در این هیاتهای میانجی شرایطی را دامن زدند که باعث شد افرادی در صف اصولگرایی قرار بگیرند که نه تنها هیچ سابقه اصولگرایی ندارند بلکه در تمامی عمر سیاسیشان در دو سه دههی اخیر در صف مخالف اصولگرایی بودند.
علیایحال جریان اصولگرایی استان نیاز دارد در درجهی اول و با جدیت به تبیین اصول و موازین سیاسی، دینی، اخلاقی و اقتصادی خود بپردازد و خط و مشی و کلیهی حرکتهای خود را براساس اصول تبیین شده و تفکر حزبی استوار کند و تنها در این صورت است که میتوان با انحرافات و سهمخواهیهای غیرمنطقی و مفاسد برخورد اصولگرایانه داشت و مسلما این آگاهی و صداقت حزبی گرایش عمومی را به سمت و سوی تفکر اصولگرایی سوق خواهد داد.
عضو جبهه پیروان ولایت