حسین آذربایجانی ـ در شمارههای پیشین، مصاحبه بلند و مفصل حجتالاسلام حاج حسین آقاعلیخانی را با هم خواندیم؛ اما یکی از مهمترین بخشهای آن را نگه داشتیم تا در ویژهنامه نوروزی ولایت منتشر کنیم. آقاعلیخانی در این بخش از گفتگو پرده از واقعیاتی ناگفته کنار میزند و از نقش آیتا... باریکبین در اعلان قائم مقامی رهبری آیتا... منتظری میگوید.
جریان انتصاب آقای منتظری به قائم مقامی رهبری و عواقب آن در قزوین چگونه بود؟
ـ خبرگان رهبری در جلساتی که داشتند در حیات امام و با حضور امام... خب آقای منتظری هم از لحاظ علمی و مبارزاتی شخصیتی است، همه قبول داشتند که آیتا... منتظری از نظر علمی شخصیت دوم کشور است؛ این همه زندان، خود ایشان، پسر ایشان، سابقه مبارزاتی بسیار داشتند. محمد یک روحانی مجاهد فرهیخته بود که سرانجام هم در حادثه حزب جمهوری شهید شد. آقای باریکبین در جلسات خبرگان شرکت میکرد و من و آقای قدرتا... علیخانی به همراه ایشان میرفتیم در جلسات، البته در حواشی و نه در بین و متن جلسه بودیم تا آقایان با مشورت هایی که بین خودشان و نه با امام، ای کاش در همان آغاز یعنی اینقدر مساله برایشان روشن و بدیهی بود در یک امر مهمی که به این حد برای کشور و انقلاب اهمیت داشت، نیازی به مشورت با امام هم نمی دیدند. به تعبیر خودشان گفتند حالا آفتاب دارد میدرخشد، ما برویم به امام بگوییم آیا آفتاب میدرخشد یا نه؟ در حالی که بعداً تاریخ گواهی داد نیاز بوده به این مشورت، اما آقایان از فرط روشنی قضیه برایشان، نیازی به مشورت نمیدیدند. در جلسهی خبرگان چون امام در قید حیات بودند با تعبیر قائم مقام رهبری، انتخاب میکنند که خود به خود بعد از امام ایشان به عنوان رهبر انقلاب انتخاب شود. این را ما در جریان قرار گرفتیم و همه هم خوشحال که این کار به این اهمیت صورت گرفته البته به صورت ارگانیک مذاکرات خبرگان محرمانه بود و نباید اعلان می شد، ولی آقای باریکبین با استنباط خودشان که کاری که در اسلام این همه عظمت دارد و پیغمبر در روز روشن در بلندایی قرار میگیرد و علی(ع) را بلند میکند که این جانشین من است، چرا ما این را مخفی نگه داریم؟ در نماز جمعه این انتصاب را مطرح کردند و من یادم میآید آقای رسولی محلاتی هم از دفتر امام که الان دفتر مقام معظم رهبری هستند، آن روز در مسجدالنبی سخنران خطبههای نماز جمعه ما بودند.
این مساله برای اولین بار در کشور مطرح شد؟ واکنشها چگونه بود؟
ـ این موضوع را شاید تعداد اندکی از خواص میدانستند، ولی به صورت تریبونی و رسمی از جایی اعلان نشده بود و همین که ایشان مطرح کرد البته مقداری مقدمات و موخرات قضیه را گفت و بعد به اصل ماجرا پرداخت، این آقای حمیدی که نمایندهی کیهان بود آن روزها خبر را مخابره میکند و روی تلکس میرود و داخل و خارج مثل بمب در دنیا صدا کرد. برای دنیای استکبار خیلی مهم بود که این همه خون دل در این سالها از امام خمینی به عنوان ولیفقیه خورده بودند و گرچه این عنوان پیش از این فقط در همان چند درس امام در نجف در آن درس ولایتفقیه محدود بود، اما بعداً که وارد عرصهی سیاست جمهوری اسلامی شد این عنوان، بازتاب زیادی به جز در بین انقلابیون نداشت؛ ولی وقتی انقلاب پیروز شد و قانون اساسی و تکیهاش روی رهبری و ولایتفقیه و اینکه امروز امام در این موقعیت است و زین پس هم مسائل در این راستا خواهد بود و... اینها گفتند وای که از این عنوان غرب از خود امام نیز هر چه دیده بودند بخصوص از وقتی امام به نوفللوشاتو میآید آنجا اوج تجلی و ظهور امام است. تا پیش از آن یک خبرنگار لوموند وقتی امام در عراق بود با ایشان مصاحبه کرد.
یادتان هست دقیقا چه سال و چه روزی بود آن خطبه؟
ـ شما همان تاریخ انتصاب آقای منتظری را نگاه کنید، آبان 64 یکی دو هفته بعدش این ماجرا را آقای باریک بین پشت تریبون نمازجمعه اعلان کردند و خبر جهانی شد. میخواهم بگویم که خیلی برای دنیا نفس این انقلاب و رهبری و... مهم بود. همه بسیج شدند نگذارند شاه برود، رفته؛ نه تنها شاه رفته که شاهنشاهی 2500 ساله هم رفته و اصلا چیزی که در خواب هم اینها نمیدیدند چه برسد در بیداری. بعد از رفتن اینها انقلاب اسلامی آمده و جایگزین شده و قدرت را به دست گرفته آن هم نه مثل این کشورهای بهار عربی، بلکه انقلاب عظیم که دنیا هم یک گولی خورد یعنی خدا گول زد. امام خودش هم ظاهرا یک وقت خودش گفته بود من دربارهی آقای بازرگان اشتباه کردم و دوستان مثل آقای مطهری و... اصرار کردند ولی این اشتباه گویی حکمت خداوند بوده و الهام الهی بوده که اگر غیربازرگان بود اینها در همان ماههای اول که ما چیزی نداشتیم انقلاب را نابود میکردند و نیازی به جنگ 8 ساله نبود. دیدند آقای بازرگان نخست وزیر شده و ایشان هم به میانه روی و مدارا مشهور بود. خیلی اهل جنگ و جدال نبود و یک مقداری کوتاه آمدند که مثلا میتوانیم با اینها کنار بیاییم. قبل از جنگ هیاتهای مختلف، تهران میآیند و ملاقاتهایی میکنند و به نوعی امیدوار میشوند که شاید بشود با آقای بازرگان کنار آمد. اما بعدها دیدند نه، امام ایشان را هم کنار زد و خلاصه خیلی وحشت کردند از صلابت امام که در برابر همه دنیا بایستد و نشود گولش زد. این خبر برایشان بسیار مهم بود و صدا کرد در رسانهها و سایتها و یک وقت دیدیم در خانه آقای باریکبین تلفنها به صدا درآمد چون پیگیری میکردند و میدیدند منشاء خبر اینجاست. شم سیاسی من خبر داد که هوا پس است و اوضاع قمر در عقرب است. اهمیت قضیه را میدانستم که منعکس شده و اینها به دست و پا افتادهاند تا زیر و بم قضایا را دربیاورند. از آن طرف هم میدانستیم که طبق مقررات نباید آقای باریکبین این کار را ظاهراً میکرد اما ایشان به احساس یک وظیفهی شرعی که پیغمبر هم این کار را کرده است، اقدام کردند و البته برکاتی هم داشت. از رسانههای مختلف دنیا تماس میگرفتند و من بالاخره گفتم شما زنگ بزنید به دفتر خود آقای منتظری یا به دفتر آقای هاشمیرفسنجانی که نایب رئیس مجلس خبرگان است. ارجاع دادم به اینها و خودمان را به نوعی خلاص کردیم. اینها هم به آنجا زنگ زده بودند و اطلاعات زیادی عایدشان نشده بود. قضیه بسیار بازتاب پیدا کرد و ظاهرا تلفنی یا در جلسات خبرگان هم بعضیها به ایشان گفته بودند چرا این قضیه را منعکس کردید و... ایشان هم گفته بودند وقتی یک پیغمبر از جانب خدا دستور میگیرد این کار را بکن، ما هم باید پیرو آن باشیم و بالاخره این کار صورت گرفت. تصویب قائم مقامی منتظری 18 آبان 64 بود و بعدش لغو قائم مقامی و قبول استعفای ایشان بعد از پافشاریها و مشکلات زیاد در تاریخ 7 فروردین 68 بود. یک مسافرتی هم آقای منتظری به قزوین 10 خرداد 53 داشت.