رحیم هاشمپور
خیابانها و میادین از عناصر اصلی طراحی فضای شهری محسوب میشوند که به صورت فضای باز هستند. در شهرسازی از فضاهای باز شهری انتظار میرود فضای تعامل، ارتباط، دیدن و دیده شدن افراد جامعه باشند؛ موضوعی که در فضای بسته اتفاق نمیافتد بنابراین وجود میادین و خیابانها از الزامات شهروندی است.
متاسفانه در سالهای اخیر، بسیاری از میادین شهری حذف شدهاند.
دلیل حذف برخی از این میادین، ایجاد هماهنگی با اجرای قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی است، به این معنی که مدیریت شهری به دلیل عدم توانایی در کنترل رفتوآمد وسایل نقلیه، به بهانهی ایجاد گرههای ترافیکی توسط میادین، نسبت به حذف آنها اقدام میکنند. این در حالی است که هویت گذشته شهر در برخی میادین نهفته بود. به نظر میرسد با چنین وضعیتی، شهرسازها نباید فضاهای شهری را در قالب خیابان و میدان طراحی کنند، بلکه این خودروها و مسیر حرکت آنها است که مشخص میکند کجا میدان و کجا خیابان باشد!
شهر قزوین نیز در زمره شهرهایی قرار دارد که به دلایل مختلف مانند آنچه ذکر شد، فضاهای شهری آن از بین رفته است. انتقاد از این وضعیت را باید به مجموعهی مدیریت شهر وارد کرد، زیرا در شهرهای قدیمی اروپا با طول عمر بیش از 200 سال، هنوز نه میدانی حذف و نه خیابانی یک طرفه یا دو طرفه شده، بلکه همچنان فضاها با هویت سابق خود باقی ماندهاند و محدودیت برای حضور خودروها در فضاهای شهری ایجاد شده است. آموزش شهروندی برای استفاده از فضاهای شهری از اولویتهای هر مجموعه مدیریت شهری است، زیرا با حذف کردن فضاهای شهری نمیتوان مشکلات را حل کرد.
در حالی که در شهرهای ما هر روز بر تعداد خودروها افزوده میشود و برای حضور آنها مجبور به ایجاد تغییر در فضاهای شهری میشویم.
باید توزیع صحیح فضاها در سطح شهر صورت گیرد و در بُعد آگاهسازی نیز فرهنگ استفاده از خودرو و فضاهای شهری به شهروندان انتقال داده شود. برای مثال، در ایتالیا به دلیل کم عرض بودن خیابانها در هستهی تاریخی شهرها که گاهی حتی به 3 یا 4 متر میرسد به جای تعریض معابر، ابعاد خودروهای وارد شده به بافت را کوچک کردهاند تا بدون دخالت در بافت با ارزش شهر، امکان تردد برای خودروهای شهروندان فراهم گردد. در حالی که در شهرهای ما بخش زیادی از بافت تاریخی و فرسوده به دلیل حضور خودرو و تعریض معابر، دستخوش تغییر شده است. متاسفانه هزینههایی که برای اقدامات آموزشی و فرهنگسازی مدنظر قرار میگیرد، بسیار کم است و بیشتر مشکلات از طریق سختافزاری حل میشود. دلیل این امر را میتوان در طرحهای توسعه شهری بررسی کرد زیرا حفظ فضاهای شهری و هویت شهر یکی از اصلیترین رویکردهای توسعهای در شهرها است که متاسفانه در طرحهای جامع و تفصیلی شهرهای ما، در حد شعار باقی میماند.
البته طرحهای جامع و تفصیلی به دو دلیلِ عدم کارآیی و وجود روشهای جدید طراحی، در جهان منسوخ شدهاند اما در ایران به دلیل عقب ماندن از سایر کشورهای در حال توسعه، هنوز به طرحهای جامع و تفصیلی به عنوان ملزومات شهری نگریسته میشود. از طرف دیگر، طرح تفصیلی باید قطعی باشد اما طرحهای توسعهای در شهرهای ما بعد از چند سال بازنگری میشوند، یعنی نه اعتقادی به این طرحها داریم و نه طرح جدیدی را به عنوان جایگزین آنها در نظر میگیریم. در حالی که با وجود دسترسی به اطلاعات جهانی به صورت آنلاین هنوز در حوزه مسائل شهری درجا میزنیم. برای مثال، وقتی یک کاربری در کمیسیون ماده 5 تغییر مییابد یعنی طرح تفصیلی قابلیت دخل و تصرف دارد.
بنابراین میتوان این سوال را مطرح کرد که پس لزوم تهیه و تصویب این طرحها چیست؟! زیرا وجود کمیسیون ماده 5، ناقض قطعی بودن مصوبات و تصمیمات طرح تفصیلی به عنوان یک سند است. بنابراین اگر طرح تفصیلی ملاک است، باید کمیسیون ماده 5 حذف شود زیرا این دو در کنار یکدیگر معنا ندارند.
به عبارت دیگر، باید وضعیت شهر و هدف آن در طرحهای توسعهای ترسیم شود و هرگونه تصمیمی در شهرها در مسیر تحقق هدف مدنظر قرار گیرد. در حالی که شهرداریها برای دستیابی به منافع خود، از وجود کمیسیون ماده 5 استفاده میکنند. زیرا برای مثال، در قزوین 90 درصد پروندههای این کمیسیون به شهرداری و پروژههای آن مربوط میشود. یکی از دلایل این اقدام شهرداری، عدم برنامهریزی برای داشتن درآمد پایدار در شهر است و تا زمانی که شهرداری به درآمد پایدار و سالم دست نیابد، نه طرح تفصیلی قابل اجرا است و نه کمیسیون ماده 5 حذف میشود. در واقع، کمیسیون ماده 5 سوپاپ اطمینان شهرداری در زمانی است که به مانع برخورد میکند.
ضربالمثلی در میان سرخپوستان وجود داردکه بر اساس آن «آنچه امروز در اختیار ما قرار دارد، میراث گذشتگان و امانت آیندگان است» و متاسفانه مجموعههای مدیریت شهری در ایران، کمر به فروختن شهرها و از بین بردن سرمایههای نسل آینده بستهاند.
شهرداریها دچار روزمرگی و بیبرنامگی هستند و تنها راه ادارهی شهرها را در درآمدهای حاصل از کمیسیون ماده 100 جستجو میکنند؛ زمانی که حدود 50 درصد درآمد شهرداری از طریق تخلفات کمیسیون ماده 100 تامین میشود، میتوان به این واقعیت پی برد.
با حذف دو کمیسیون ماده 5 و 100، مفاسد مالی در شهرها حذف و درآمد پایدار ایجاد میشود. زیرا حذف کمسیون ماده 100 امید شهرداری را برای داشتن درآمد ناپایدار از بین میبرد و با حذف کمیسیون ماده 5، برنامهریزی صحیح و فشار کافی به مشاوران شهری برای ارائه برنامهی منسجم در طرحهای تفصیلی وارد میشود. در این صورت، میتوان به روند مدیریت شهرها به شیوهی مطلوب امیدوار بود.
دکترای آمایش سرزمین و شهرسازی از دانشگاه رنس فرانسه و عضو هیات علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)