گردشگر کجا بیاید؟!
حدود 9 سالی میشود که این صفتها به قزوین اضافه شده: پایلوت گردشگری؛ مقصد گردشگری؛ شهر تاریخی و...؛ اما از بازماندگان دوران اصلاحات؛ همان زمان که هنوز میراث با صنایع دستی و گردشگری ادغام نشده بود، میگوید این عنوان "پایلوت گردشگری" اگر برای قزوین نان نداشت برای عدهای خاص هم آب داشت، هم نان!
محمدجواد حضرتیها که اکنون مدیرکل میراث فرهنگی استان قزوین است در کارنامه 8 سال گذشته میراث فرهنگی نقطه روشنی نمیبیند؛ چه اینکه به باور او «سیاستگزاریهایی که در طول این سالها انجام شد، سازمان را از یک نهاد فرهنگی به یک نهاد سیاست زده، نه سیاسی تبدیل کرد».
او معتقد است: «بازگرداندن میراث به مسیر اصلی کار آسانی نیست و باید دید که چقدر میتوان آب رفته را به جوی بازگرداند».
گفتگو ـ منیژه زیرک
آقای حضرتی، مدیرکل میراث فرهنگی استان، وارث چگونه میراثی شد؟ این در حالی است که بهشتی، رئیس پژوهشکده میراث فرهنگی در جلسهی معارفه نجفی، رئیس پیشین میراث در دولت روحانی گفته بود که رئیس میراث، ویرانهای را تحویل میگیرد. براین اساس آیا قزوین هم متاثر از این مساله بوده است؟
ـ برای من خوشایند نیست که قضاوت یکسویه داشته باشم؛ اما دیدگاه شخصی خود را دربارهی سرنوشت میراث فرهنگی در 8 سال گذشته طی یادداشتی در یکی از نشریههای قزوین با عنوان "میراث برباد رفته" نوشتم و یادآور شدم نیروهایی کاملا سیاسی وارد سازمان شدند و خسارتهای بسیاری به کل میراث فرهنگی وارد کردند.
سیاستگزاریهایی که در طول این سالها انجام شد، سازمان را از یک نهاد فرهنگی به یک نهاد سیاست زده، نه سیاسی تبدیل کرد.
بدنهی سازمان با این رویکردها نسبتی نداشت. زمانی که در دولت گذشته تصمیم گرفته شد، معاونت حفظ و احیای میراث فرهنگی را به شیراز انتقال بدهند و معاونت صنایع دستی را به اصفهان بفرستند، یکی از کسانی که در این سازمان مو سپید کرده است به رئیس خود میگوید خانواده من نمیتوانند با من به شیراز نقل مکان کنند که آن رییس در پاسخ میگوید: اسلام، طلاق را برای چنین روزهایی پیشبینی کردهاست! معلوم است چه تصوری از این سازمان میتوان داشت؟
در آن دوره، سازمان به حیاط خلوت اقتصادی جریانی موسوم به جریان انحرافی تبدیل شد. مبالغ هنگفتی در کانون اتومبیلرانی، صندوق حفظ و احیا، شرکت توسعهی ایرانگردی و جهانگردی ورود پیدا کرد که کسی از آن همه مبالغ بیحساب، پرسوجو نکرد که سرانجامشان چه شد.
اگر اغراق نباشد، سال 92 در پنج ماههی نخست سال، هر 20 روز یک نمایشگاه برگزار کردند که هم از نظر موضوعی مثل هم بودند و هم در مکانهای مشابه برگزار میشد. در ارک آزادی، کاخ نیاوران، کاخ سعدآباد و... نمایشگاه برگزار کردند برای اینکه همه موجودی خزانه مصرف شود. فکر میکنم سرنوشت میراث فرهنگی استانها هم چندان بهتر از سازمان نبود. در مجموع ما وارث سازمانی شدیم که در کلان، فقدان مدیریت در آن موج میزد. تخریب زیرساختهای پیشین با شدت انجام شده بود، نظام منابع انسانی و سازماندهی نیروهای کارشناسی آن به شدت بهم ریخته بود و با اهداف سازمان زاویه پیدا کرده بود که بازگرداندن آن به مسیر اصلی کار آسانی نیست و باید دید که چقدر میتوان آب رفته را به جوب بازگرداند.
به نظر شما، اساسیترین وظیفه سازمان میراث کدام بخش است؛ حفظ میراث، گردشگری یا صنایع دستی؟
ـ وقتی قانونگذار این سه نهاد جدا از یکدیگر را تجمیع کرد؛ در واقع به روح این سه نهاد نزدیکتر شد. قانونگذار به خوبی دریافت که صنایع دستی بدون گردشگری یک جزیره متروک است. میراث فرهنگی بدون صنایع دستی ابتر است. به همین دلیل در این سالها در جهان، توجه به میراث ناملموس بسیار پررنگتر شد.
یونسکو برای این موضوع، پروندههای بسیاری را مطرح کرد.
گردشگری هم نقطهی تلاقی صنایع دستی، آثار تاریخی و منابع طبیعی است. معتقدم که هیچکدام از بخشها نسبت به بقیه سنگینتر نیست. هر چند اگر از جنبههای هویتی نگاه شود، شاید میراث فرهنگی اهمیت بیشتری داشته باشد. در گردشگری بخش اقتصادی سنگینی میکند و صنایع دستی هم از یک جهت فرهنگی و از جهت دیگر اقتصادی است.
نمی توان این احتمال را در نظر گرفت که برای رونق گردشگری، میراث فرهنگی قربانی شود؟
ـ خیر؛ تا میراث فرهنگی نباشد، گردشگری به تنهایی مفهوم پیدا نمیکند.
با این مقدمه میخواهم به این نکته اشاره کنم که برخی از منتقدان معتقدند در حال حاضر وظیفهی اصلی میراث فرهنگی استان که حفظ آثار است، در اولویت قرار ندارد؛ برای مثال خانه خشتی، گراند هتل و... .
میخواهم به این سئوال از منظر دیگری نگاه کنم. کشور ما بیش از سی هزار اثر تاریخی ثبت شده دارد؛ ما باید بپذیریم که در یک کشور کهن زندگی میکنیم. اعتبار موجود برای حفظ و نگهداری این بناها هیچ نسبتی با ارزش و در معرض خطر بودن آنها ندارد.
ضمن اینکه سیاست گزاریهای غلط مانع از حفظ آثار شده است.
امسال (سال 93) من زمانی میراث فرهنگی استان را تحویل گرفتم که موافقتنامههای استانی مبادله شده بود.
بودجهای که برای کل میراث فرهنگی استان قزوین از محل اعتبارات استانی در نظر گرفته بودند، 930 میلیون تومان بود که با یک تصحیح به حدود 850 میلیون تومان کاهش پیدا کرد. تقریبا 70 درصد این رقم، صرف هزینه دستمزد نیروهای طرحی سازمان میشود؛ یعنی کل میراث فرهنگی استان با 1300 اثر را باید با 200 میلیون تومان، نگهبانی، حفظ، مرمت و احیا کنیم. این کار چقدر ممکن است؟
معتقدم یکی از آفتهایی که سازمان در این سالها به آن دچار شد، تورم نیروی انسانی است. مجموعه میراث فرهنگی استان قزوین با 90 نفر میتواند بسیار چابک و بدون هیچ مشکلی کار خود را انجام دهد؛ اما در حال حاضر تقریبا با رقمی بیش از دو برابر این تعداد مواجه هستیم که بخش زیادی از بودجه، صرف حقوق، بیمه و هزینههایی از این دست میشود. این مسائل باید تصحیح شود.
تجمع نیروهایی که بعضا متخصص و فنی هم نیستند، اصلا با مدیریت کلان سازمانی سازگار نیست. روزگاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری محل حضور نیروهای متخصص بود؛ اما متاسفانه در این سالها سطح کیفی نیروهای شاغل استان کاهش پیدا کردهاست، برای همین نمیتوان انتظار داشت که همه آثار در 4 ـ 5 ماهی که من به این سمت منصوب شدم، مدیریت و حفظ شود. البته باید بپذیریم که این شهر دست کم قدمت 1800 ساله دارد و سازمان میراث فرهنگی تنها سازمان متولی این همه اثر نیست. بدیهی است باید همه نهادهایی که به این آب و خاک احساس تعلق میکنند برای حل مشکلات چاره جویی کنند. ما نمیگوییم باید برای حفظ و مرمت همه آثار دیگران اقدام کنند؛ اما باید برای رفع موانع همه کمک کنند.
به ناکافی بودن بودجه اشاره کردید. فکر نمیکنید نهادهای مردمی(NGO)ها میتوانند باری از دوش شما بردارند؟
ـ رویکرد ما این است که صاحب و مالک این آثار، همه مردم هستند و بهترین شیوهی مدیریت در این حوزه، ارتباط با نهادهای غیردولتی برای مشارکت در اداره این مجموعه است. متاسفانه به جز انجمن «راهنمایان بناهای تاریخی» که در حال حاضر فعال است، NGO به معنی دقیق نهاد غیردولتی در این حوزه وجود ندارد؛ البته دو نهاد ثبت شده است؛ ولی بیشتر در قالب پیمانکاری یک سری از پروژهها فعالیت میکنند تا به عنوان یک نهاد مدافع میراث فرهنگی. متاسفانه ویروس پول این بخش را هم آفت زده کرده؛ در واقع این نهادها را وابسته به دولت یا نهادهای عمومی کرده است؛ یعنی این انجمنها بیشتر رویکرد شغلی پیدا کردهاند در حالی که باید به عنوان یک نهاد غیردولتی مستقل عمل کنند.
اگر نهادهای مردمی تغییر رویکرد داشته باشند، چطور؟
ـ در حال حاضر با انجمن راهنمایان بناهای تاریخی ارتباط تنگاتنگ داریم. شاید هر 10 ـ 15 روز با اعضای اصلی، جلسات مشترک داریم؛ البته در حال زمینهسازی هستیم که نه تنها در حوزه میراث، که در بخش صنایع دستی و گردشگری هم مردم تشکل ایجاد کنند. با این وجود معتقدم باید این حرکت درونزا و خودجوش باشد. اگر حضرتی بخواهد تشکل ایجاد کند، به هر حال دوباره دولتی میشوند. برای همین من به این سو نرفتم که نهادسازی کنم. ما سعی کردیم که موقعیتهایی ایجاد کنیم که دوستداران میراث فرهنگی یکدیگر را پیدا کنند، وقتی در کنار یکدیگر قرار گرفتند، آن زمان نهاد تشکیل دهند.
شما اشاره کردید که میراث فرهنگی استان، دچار افت کیفی نیروهای متخصص شده؛ این درحالی است که در قزوین حدود 2000 مهندس معمار وجود دارد، چرا میراث فرهنگی از این پتانسیل استفاده نمیکند؟
ـ وقتی قزوین را یک شهر دانشگاهی میدانیم که دانشجویان معماری در سطوح مختلف دارد، بدیهی است که میراث فرهنگی استان، این تعداد از دانشجویان را به عنوان یک ظرفیت قابل ملاحظه میداند. بر این اساس با حضور همین افراد در حال برگزاری نشستهایی هستیم. با نظام مهندسی و کانون معماران ایران برنامههای مشترک برگزار کردیم. در حال حاضر نشستهایی با موضوعهای مختلف از جمله بافت شهر قزوین با حضور دانشجویان و استادان این حوزه از تهران در دستور کار داریم؛ البته این جلسات صرفا سخنرانی نیست و به صورت پرسش و پاسخ است. همچنین سلسله نشستهایی هم قرار است برگزار شود که در قالب نقد و بررسی طرحهای معماری در قزوین است. اما در این نشستها تنها کارشناسان این حوزه مد نظر ما نبوده است، اهالی محلی که قرار است طرحی برای آنها ایجاد شود هم میتوانند حضور داشته باشند تا ببینند که معماران چه راهکاری برای محله آنها دارند.
چیزی شیبه پیوست فرهنگی که قرار بوده در پروژههای شهرداری دیده شود؛ اما تاکنون وجود نداشته است؟
ـ بله؛ به نوعی چنین راهکارهایی این خلاها را پر میکند.
پروژهی انصاریغربی و پارکینگ سعدالسلطنه به خاطر تخریب آثار تاریخی قزوین، تنشهایی بین شهرداری و میراث فرهنگی ایجاد کرد که نمایندهی ارشد دولت ـ استاندار ـ چه تلویحی، چه روشن جانب شهرداری را گرفت. اینگونه به نظر میرسد که دولت اعتقاد راسخی به حفظ میراث تاریخی کشور ندارد و همچنان میراث فرهنگی و تاریخی کشور مساله دست چندم حاکمیت است؟
ـ خیر! اینگونه نیست؛ من معتقد نیستم که آقای استاندار از شهرداری جانبداری کرده است. ممکن است در چند مورد اتفاق افتاده باشد؛ اما این نگاه را نمیتوان با قطعیت تعمیم داد که مسئولان استانی از میراث فرهنگی کشور حمایت نمیکنند. البته دولت مواضعاش مشخص است. اتفاقهایی که در شهرهای دیگر مثل بوشهر، شیراز و یزد افتاد، موضع دولت روشن بوده و به نفع میراث فرهنگی عمل کرده است. اما نتیجه چیز دیگری شده، بحث دیگری است. در مسالهی مربوط به قزوین هم شورای عالی معماری و شهرسازی کشور به عنوان نمایندهی قانونی دولت، موضعش مشخص بوده که دستور توقف پروژهی انصاریشرقی را داد. من تصورم بر این است که عملکرد دولت آقای روحانی در حوزه محیط زیست و میراث فرهنگی مثبت بوده است.
با این سوال از حوزه حفظ میراث عبور میکنیم؛ چندی پیش شما از اینکه «محله آخوند»، سکونتگاه اتباع افغان شده است، انتقاد کرده بودید که با واکنش فعالان حقوق بشر روبرو شد؛ چون این نگاه را مهاجرستیزانه میدانند.
ـ اینگونه نیست. من دوستان افغان بسیاری دارم که هنرمند، شاعر، نویسنده، منتقد و دانشگاهی هستند. ارتباط پیوسته با آنها دارم؛ اما زمانی که از کیفیت زندگی در شهر صحبت میکنیم، موضوع متفاوت میشود. وقتی من در مورد «محله آخوند» صحبت کردم، منظورم این بود که این محله دست کم در یک دوره 300 ساله، یکی از نقاط اعیاننشین قزوین بود که سطح زندگی در آنجا تراز بالایی داشت.
خانهها از کیفیت خوبی برخوردار بود، خدمات محلی بسیار خوبی در آن ارائه میشد و شهروندان از زندگی در آن مجموعه احساس رضایت میکردند. اما شرایط تغییر کرد. در یک خانه از همان محله 100 نفر با تراز بسیار پایین زندگی میکنند. بافت دگرگون شده، سطح خدمات پایین آمده است. اگر سطح زندگی افغانهایی که در آنجا ساکن هستند با سطح زندگی سایر مردم هماهنگ شود، دیگر کسی انتقاد نمیکند. زمانی که سطح کیفیت زندگی پایین میآید و بر بافت شهر اثر میگذارد، ممکن است ناهنجاری، زورگیری و احساس عدم امنیت به وجود بیاید؛ بنابراین ساکنان دیگر تمایلی به زندگی در آن محل ندارند. اصلا ربطی به مسائل حقوق بشری ندارد. البته اگر از جنبهی حقوق بشری هم در نظر بگیریم، خالی از این وجه نیست.
بالاخره کیفیت زندگی در شهر متفاوت است. یک ترازی دارد. ما نمیتوانیم یک نقطه مسکونی با سابقهی 300 ساله روشن را به یک نقطهی حاشیهنشین تبدیل کنیم. من به حاشیهنشینی نقد دارم، نه اینکه چه ملیّتی در آن زندگی میکند. زمانی که افرادی از اتباع دیگر پولهای خود را به کشور خود میفرستند و در اینجا در سطح بسیار نازلی زندگی میکنند تا آنجا که کفش در پای فرزندان هیچکدامشان نیست، این رفتارهم الگویی برای فرزندان همسایگان میشود. محله آخوند با باغستان پیوسته است. تا 10 سال پیش، ساکنان محله آخوند باغدار بودند. الگوی باغستان قزوین یک نمونهی درخشان برای مدنیت است. در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی، باغستان را در فهرست ثبت جهانی قرار داده است؛ چون با باغستانهای کشور متفاوت است. زمانی که عناصر زندگی را تحتالشعاع این جمعیت قرار میدهیم، عملا به باغستان لطمه میزنیم. نباید سطح خدمات در شهری چون قزوین پایین تر بیاید که به قول آقایان سابقه "مدنیتی به طول زندگی" دارد!
در سال 84 برای اولین بار در کشور، اسکان بشر سازمان ملل متحد، قزوین را به عنوان پایلوت گردشگری انتخاب کرده بود تا موجب جهش اقتصادی این شهر شود؛ اما آمارها نشان میدهد که قزوین به اهدافش نرسید. این درحالی است که براساس سند چشمانداز 20 ساله توسعه، باید قزوین در سال 90 جزو شهرهای مقصد گردشگری محسوب میشد.
ـ در فاصله زمان تصویب این ایده تا ابلاغ آن، دولت تغییر کرد.
مدیریت جدید استان در آغاز به این پروژه نگاه امنیتی داشت و آن را یک فرآیند جاسوسی میدانست. این پروژه نزدیک به یکسال کاملا فریز شد. پس از یکسال که خانم تیبا یوکا دبیرکل سازمان اسکان بشر ملل متحد به قزوین آمد و از آقایان دعوت کرد که به کانادا سفر کنند، ماجرا تغییر کرد. فرزندان برخی از مسئولان وقت، شهروند کانادا شدند. موضوع زاویه پیدا کرد، فراموش شد؛ اصلا چیز دیگری شد. صرفا فرصت اقتصادی برای عدهای شد. البته این موضوع باید در حضور مدیران وقت به صورت فنی بررسی شود.
چنین فرصتی برای قزوین دوباره پیش خواهد آمد؟
در واقع برای استان قزوین فرصتسوزی شد. دیگر چنین فرصتی برای قزوین پیش نمیآید. در تمام دنیا چنین اتفاقهایی میافتد که شهری چنین فرصتهایی بدست بیاورد؛ ولی از آن استفادهی بهینه میکنند. زمانی که قرار بود برای کشورهای اسلامی اجلاسی برگزار شود، اصفهان را به عنوان پایتخت جهان اسلام انتخاب کردند؛ البته این عنوانها یک دوره زمانی مشخص دارند. اما با وجود آنکه مدت 2 ساله این عنوان برای اصفهان به پایان رسید؛ هنوز از این عنوان استفاده میکنند و خود را پایتخت فرهنگی جهان اسلام میخوانند.
اما قزوین نتوانست از این فرصتی که برایش پیش آمد، استفاده کند.
حتی در داخل شهر قزوین هم نتوانستیم استفاده کنیم.
چرا در حوزه گردشگری، شهرهایی مثل گیلان، اصفهان، شیراز و... برند دارند؛ اما زمانی که از قزوین نامی برده میشود، هیچ نشانی در ذهن ایجاد نمیگردد؟ فکر نمیکنید تبلیغات و بازاریابی حلقهی مفقوده این مساله است؟
ـ معتقدم قیاس را باید با داشتهها سنجید. این سه استانی که نام بردید، سابقه و ساختار مدیریت آنها به عنوان یک ایالت مستقل در کشور قابل مقایسه با قزوین نیست. در آغاز دورهی پهلوی، وقتی کشور به 5 استان تقسیم میشود، قزوین جزو استان یکم است که مرکزش گیلان، شهر رشت است. قزوین دست کم حدود 70 سال به لحاظ مدیریتی نابسامان بود. قزوین در دورهای جزو استان گیلان بود، در دورهای دیگر جزو استان تهران، بعد جزوی از استان مرکزی و در زمانی هم بخشی از استان زنجان، دوباره تهران... تا سرانجام تبدیل به استان شد. در این سالها، شهرهایی که مرکزیت داشتند، ساختارهای مدیریتی خود را در حوزه گردشگری ایجاد کردند. اما ما نه زیرساخت مناسب برای بازاریابی داشتیم و نه فرصت مناسب. من میتوانم تبلیغ گسترده کنم؛ اما وقتی هتل و کمپی وجود ندارد، وقتی بناهای تاریخی آماده بازدید نیست، گردشگر کجا بیاید؟! مارکتینگ توریسم(بازاریابی گردشگری) یک رشتهی فوقالعاده است که باید به آن توجه کرد؛ اما نباید چنین قیاس خطایی کرد.
اگر جایگاه قزوین با همان ظرفیت حدود 18 ساله استان شدن در زمینهی گردشگری بررسی شود، جایگاه این استان مناسب بوده است؟
ـ خیر؛ علت آن هم سیاستگزاریهای غلط است. میراث فرهنگی و گردشگری قزوین در 16 سال اخیر، همیشه تحتالشعاع صنعت و کشاورزی بوده است. مرحوم امامی، استاندار وقت قزوین معتقد بود باید میراث فرهنگی در کنار صنعت و کشاورزی محور توسعه باشد؛ چون زیرساختها وجود نداشت و نظام مدیریتی قزوین، صنعت زده بود، اما این ایده پذیرفته نشد و در برابر آن مقاومت کردند.
در مطالعهی آمایش سرزمین هم که در دولت گذشته انجام گرفت، گردشگری قزوین را جزیی از خدمات دانستهاند و محور اصلی توسعه استان را صنعت و کشاورزی قرار دادهاند. این در حالی است که انتظار عمومی عکس این موضوع است؛ یعنی دستاندرکاران آمایش سرزمین استان، به هیچوجه زمینههای اجتماعی طرح آمایش را در نظر نگرفتند که مطالبات مردم در چه جهتی و داشتههای استان قزوین به چه میزان است و چگونه باید هدایت شود.
من در زمان دولت آقای خاتمی هم به این نوع نگاه انتقاد داشتم.
سازمان برنامه و بودجه دولت خاتمی، همایشی برای رشد و توسعه قزوین برگزار کرده بود و من به نقد محورهای توسعه استان پرداختم و گفتم که بازار گردشگری، فرآیندی طی میکند که برای به دست آوردن آن باید سالها زحمت کشید و برنامهریزی کرد؛ برای مثال وقتی فرصت را به استان اردبیل تقدیم میکنید که 3 سال زودتر از قزوین استان شده است، یقین باید داشته باشید که این اردبیل با اینکه از قزوین دورتر است، مشتریهای شما را از تهران جذب میکند. اگر بخواهیم این بازار را به دست بیاوریم 3 سال طول میکشد؛ ولی اگر این روند ادامه پیدا کند، 30 سال زمان میخواهد تا بازار گردشگری را به دست بیاوریم. شاید هم اصلا نتوانیم. البته این مساله تنها در حوزه گردشگری نیست. خاصیت بازار اینچنین است. اگر همین الان همه تحریمها برداشته شود چندین سال طول میکشد تا ما جایگاه گذشته خود را در بازار نفت جهان به دست بیاوریم.
فکر میکنید، صنعت گردشگری با تحریمها گره خورده است؟
ـ نه چندان؛ معتقدم گردشگری، گریزگاهی برای عبور از تحریمهاست؛ به ویژه در شرایط فعلی. بازارهای رقیب ما مثل عراق، سوریه، تا اندازهای ترکیه، مصر و اردن در وضعیت ناآرامی به سر میبرند و بدون اینکه ایران فعالیتی در زمینهی بازاریابی کرده باشد، بازار به کشور ما اقبال نشان داده است. ما باید از این فرصت استفاده کنیم.
با این نگاه، استان قزوین چگونه میتواند از این فرصت استفاده کند؟
ـ من به شدت معتقدم که باید مجموعه مدیریت استان، انرژی خود را صرف ایجاد ساختارها کند و تسهیلات برای سرمایهگذاری در حوزه گردشگری ارائه شود.
حدود سال 79 زمانی که مدیرسازمان ایرانگردی و جهانگردی قزوین بودم، درصحن شورای شهر، وضعیت هتل را توضیح دادم که در آینده بازار گردشگری چقدر تعیین کننده است. پیشنهاد دادم که برای 5 هتلساز نخستی که هتل 4 یا 5 ستاره در قزوین احداث کنند، بستههای تشویقی چون زمین، پروانه ساخت رایگان و بخشودگی عوارض تا 3 سال بدهید. این اقدامات باعث میشود تا سرمایهگذار جذب استان شود و سرمایهگذاری کند. ممکن است برای مثال تا 3 سال سود مستقیمی برای شهرداری نداشته باشد؛ اما ساخت هتل هم باعث تکمیل حلقههای دیگر این زنجیره شده و هم با ورود گردشگر، امکان رونق اقتصادی و اشتغالزایی فراهم میشود. متاسفانه با وجود وعدهای که داده شد، سرمایهگذار زمین را خریداری کرد و نهادی که باید پروانه ساخت میداد، پس از 2 سال کش و قوس، سرانجام یک سوم زمینش را گرفت و در محضر از سرمایهگذار تعهد گرفت که فرزندان تو هم در آینده هیچ حقی نسبت به این زمین ندارند. تاکید من بر اینکه گردشگری یک موضوع فرابخشی است به این دلیل است که باید مجموعه مدیریت استان در حوزه گردشگری ورود پیدا کند تا چرخ گردشگری به صورت طبیعی و سالم بچرخد. در حال حاضر استان ضرر نداشتن این هتلها را میپردازد.
چندی پیش سلطانیفر، رئیس سازمان بر نهضت هتلسازی در کشور تاکید کرده بود؛ این در حالی است که شما 33 موافقت اصولی برای ساخت هتل را باطل کردید.
ـ زمانی که قرار است سرمایهگذاری در زمینهی هتلسازی انجام شود، باید سرمایهگذار موافقت اصولی خود را از میراث فرهنگی بگیرد. موافقتهای اصولی برای پروژهها زماندار هستند. اینگونه نیست که یک موافقت اصولی بدهند که برای مثال از کاربری باغی به گردشگری تبدیل شود؛ اما پروژه اجرا نشود. میراث فرهنگی برای جلوگیری از سوداگری این کار را انجام داد. این موافقتنامههای ابطال شده از سال 85 صادر شده و تا 93 کلنگ نخورده بودند. ابطال موافقتنامه به این دلیل است که سرمایهگذار واقعی از کسی که سوداگرانه به فرصت نگاه میکند، تفکیک شود.
البته برای بقیه موافقتنامههای اصولی هم زمان تعیین کردیم که اگر تا زمان معین، تکلیف مشخص نشود، این امتیاز به سرمایهگذار دیگری واگذار میشود. منابع زمین در قزوین محدود است. ما نمیتوانیم این فرصتها را راکد بگذاریم.
سازمان میراث تاکید بسیاری بر ساخت هتل میکند. فکر نمیکنید نباید تمام گردشگری را در ساخت هتل دید؟
ـ خیر؛ اما زیرساختها بسیار مهم هستند. وقتی که میگوییم هتل، منظور تنها هتل نیست. زیرساخت، مجموعه نیازهای اقامتی و رفاهی گردشگر است که باید در استان فراهم شود. وقتی گردشگر توان مالی برای اقامت در هتل را ندارد باید مکانهای ارزانتری فراهم شود؛ مثل کمپها. من به مدیران استان، هم در زمان دولت خاتمی و هم در این دولت، حتی زمانی که مسئولیتی نداشتم، پیشنهاد میدادم که به مانند دیگر کشورها، قزوین هم چنین کمپهایی ایجاد کند. در دنیا کمپهایی است که خدمات پلهپله به گردشگر ارائه میکنند. این شیوهی ارائه خدمات ارزان به گردشگران است. امنیت گردشگر تامین میشود و بازار سفر رونق میگیرد.
در سال 88 اعلام شد که شهرک گردشگری محب در جادهی قزوین ـ کرج احداث میشود. سرانجام این طرح چه شد؟
ـ من در زمانی که مسئولیتی هم نداشتم و به عبارت دقیقتر خانهنشین بودم، اخبار مربوط به گردشگری را رصد میکردم. وقتی کارشناسی مثل من از این پروژه بیخبر است، اتفاقا باید نگران شد که چه چیزی بوده است؟ چطور چنین تصمیمی گرفته شده؟ در حالی که در سابقهی من بنیانگذاری ایرانگردی و جهانگردی استان، معاون گردشگردی و میراث فرهنگی وجود دارد، هیچ اطلاعی در این زمینه ندارم!
در چند سال اخیر آمارهایی از میزان گردشگر پس از ایام تعطیلات نوروز در کشور منتشر شد؛ برای مثال اعلام شد که قزوین در سال 92 هفت میلیون گردشگر داشت. این در حالی است که اگر چنین رقمی درست باشد؛ یعنی قزوین از نظر صنعت گردشگری درآمد خوبی کسب کرده است؛ ولی واقعیتها موضوع دیگری را نشان میدهد. در این دولت آمارهای گردشگری براساس چه مبنایی ارائه میشود؟
ـ برای برنامهریزی در هر حوزهای، نیازمند آمارهای واقعی هستیم.
متاسفانه آمارسازی در دولت پیش در همهی حوزهها از جمله در گردشگری کمیتگرا بود و با تعرفهای، سال به سال هم افزایش پیدا میکرد؛ برای مثال زمانی که تورم بالا میرفت، پا به پای تورم، آمارها هم باید رقابت میکردند. البته این آمارها قابل پیشبینی بود که اگر این روند ادامه پیدا میکرد، آمار به ارقام نجومی میرسید.
یکی از کارهایی که ما بر روی آن پافشاری میکنیم، تکیه بر آمارهای واقعی است. آمارها را به چند دسته تقسیم میکنیم؛ آمار اقامت که مبتنی بر گزارش اقامت در هتلها، مهمانپذیرها و مراکز اقامتی آسان (کمپها و مدرسهها) است ـ که من چنین نامی برای آن گذاشتم. بخش دیگر در میزان فروش بلیت در مراکزی مثل موزههاست. قسمت دیگر، میزان بازدیدکننده از اماکن تاریخی، مذهبی و جاذبههای طبیعی و تفرجگاههاست که معمولا به صورت تخمینی محاسبه میشود. (البته خوب است برای آن نیز نظام آماری سنجیدهای طراحی و اجرا شود) بخش دیگر میزان ورودیهای مسافر از مبادی ورودی به استان و شهرهاست که از پایانهها دریافت میکنیم. تلفیق این ارقام، یک برآیند روشنی از میزان گردشگر را به استان میدهد.
پیشبینی میکنید در حوزه گردشگردی با توجه به نزدیک شدن به سال جدید، تعداد گردشگران استان قزوین به چه میزان باشد؟
ـ ترجیح میدهم رقم مشخصی اعلام نکنم؛ چون به متغیرهای بسیاری چون میزان آمادگی استان و تبعات کاهش قیمت نفت در زندگی مردم بستگی دارد. با این وجود پیشبینی میکنم مقصدهای گردشگری نزدیک، اقتصادیتر باشد؛ یعنی برای یک خانواده تهرانی مقرون به صرفه نباشد که به بوشهر سفر کند. شاید در اینجا در قزوین یک فرصت باشد. البته اگر امکان تبلیغ استان از رسانهها و تبلیغات محیطی انجام شود؛ برای مثال اگر استان بتواند با 50 بیلبورد در هفتهی پایانی بهمن و هفتهی اول اسفند در تهران، جاذبههای گردشگری قزوین را معرفی کند، شاید در ایام نوروز شاهد اتفاقی باشیم. اگر بتوانیم از ظرفیت مسافران عبوری استفاده کنیم، میتوانیم این موازنه را تغییر دهیم. اما همهی این اقدامات، مستلزم تامین پیشنیازهایی است. ما میخواهیم در محیطهای مجازی برای استان تبلیغ کنیم و یا از طریق نرمافزارهای قابل کاربرد در تلفن همراه، استان قزوین را معرفی کنیم. این اقدامات میتواند به جذب گردشگر در قزوین کمک کند. با این وجود همهی این اقدامات نیازمند اعتباری است که در حال حاضر تامین نشده است.
این در حالی است که راهنمایان بناهای تاریخی و موزهها، 9 ماه است که حقوق نگرفتهاند؛ حتی ردیف بودجه آن را کاملا قطع کردهاند؛ در شرایطی که میبایست تا پایان برنامه پنجم این رقم پرداخت میشد، حقالزحمه برخی از مربیان صنایع دستی هم هنوز تامین نشده است. اگر این روند ادامه داشته باشد، نگرانکننده است. این مساله برای استانی چون قزوین اصلا خوشایند نیست.