گتسبی


محمدمهدی نعیمیان: یکی از فیلم‌هایی که امسال از دیدن آن خیلی لذت بردم چهارمین اقتباس سینمایی از بزرگترین رمان جهان یعنی «گتسبی بزرگ» بود. رمانی جذاب به قلم «اف. اسکات فیتزجرالد» که از سال 1925 تاکنون همواره فروش بسیار خوبی داشته است و همیشه از آن به عنوان رمانی فاخر یاد شده است و حتی آن را شاخصی برای قضاوت درباره سایر رمان‌ها قرار داده‌اند. هرچند داستان آن پس از بازنویسی برای سینما، افت دراماتیک زیادی داشته است ولی من معتقدم قصه هنوز هم کشش خوبی دارد و برای مخاطب امروز نیز جذابیت دارد. من مثل نویسنده این رمان طاقت ندارم حرفم را برای آخر نگه دارم و همین اول اعتراف می‌کنم که فیلم را بخاطر پایانش دوست داشتم. به نظرم خاص‌ترین ویژگی این فیلم این بود که داستانی کلیشه‌ای و ساده را به طور کاملا متفاوتی بیان کرده و آن را پیش می‌برد و به زیبایی پایان می‌بخشد. تعلیق انتهای فیلم هم حسابی عرقم را درآورده بود و شاید به جرات بتوان گفت ده دقیقه آخر فیلم از همه بخش‌هایش قشنگ‌تر و حرفه‌ای‌تر بود چرا که در خاکسپاری«گتسبی» که در جشن‌های سالانه‌اش همه شهر شرکت داشتند، هیچ کس نیامد و دختری که او تمام عمرش را وقف عشقش کرده بود. حتی یک شاخه گل برای تسلیت نفرستاد. چیزی که در تمام مدت فیلم مرا آزار می‌داد ناهماهنگی صحنه‌ها بود. در فیلم صحنه‌هایی بود که بیشتر به فیلم‌های فانتزی کودک و نوجوان شباهت داشت، مثلا صحنه‌‌های مست کردن «تام» یا رقص‌ها و ماشین سواری‌ها و... و از طرفی بعضی از صحنه‌ها شبیه فیلم‌های جنایی و پلیسی بود که این کنتراست‌ها باعث افت کیفی فیلم شده بود و این حس را در من به وجود می‌آورد که گول شعبده بازی‌های کارگردان را خورده‌ام و فیلم خوبی را نمی‌بینم. شاید مهم‌ترین تفاوت فیلم و داستان گتسبی بزرگ در «رویارویی» باشد. در متن رمان، رویارویی‌ها بسیار باورپذیرتر و جذاب‌تر از فیلم هستند. در فیلمی که «باز لورمان» کارگردانی کرده است دیدار دو عاشق بعد از مدت‌ها، دو رقیب عشقی از دو طبقه مختلف جامعه و یا دیدار یک جوان معمولی با فرد ثروتمندی مثل گتسبی آن چنان که باید جذاب نیستند و این ضعف منتج به هدر رفتن گره‌های فوق‌العاده‌ای شد که «فیتزجرالد» هنرمندانه خلق کرده بود. به نظر من شخصیت گتسبی به اندازه کافی کشش داشت و این خاص بودن گتسبی باید تا آخرین لحظه حفظ می‌شد و بهتر بود غرور این کهنه سرباز در برابر همه به نمایش در می‌آمد و فقط در مقابل دختر مورد علاقه‌اش«دیزی» از او انعطاف می‌دیدیم. ایراد دیگری که به داستان فیلم وارد است شخصیت راوی است. راوی شخص سومی است که مانند یک خاطره داستان برخوردش
با گتسبی را برای یک روانشناس تعریف می‌کند و بعد آن را می‌نویسد.
اما در فیلم این راوی زیادی ساده لوح است و در مقابل افراد هوشمندی
مثل گتسبی و تام باچانن کمی باورناپذیر است و کاملا بازیچه دست شخصیت‌هایی است که مقابلش قرار می‌گیرند و انگار انگیزه‌های او از
نظر کارگردان کاملا مغفول مانده‌اند. از طرفی شخصیت‌های غیرضروری
مانند مرد تاجر هیچ کمکی به پیشروی داستان نمی‌کردند و حذف آن‌ها به مراتب اثر بهتری داشت. شاید بزرگترین ضعف فیلم تدوین گیج‌کننده آن باشد. گردش‌ها و چرخش‌های نامناسبی که اگر با کمی سلیقه و متنوع‌تر صورت می‌گرفت می‌توانست تاثیر زیادی در کیفیت کلی کار بگذارد. البته با همه این‌ها فیلم تصویر خوبی از زمان خودش یعنی حدود 90 سال پیش می‌دهد که آن را مدیون طراحی صحنه و دکور قوی و پرهزینه‌اش است. صحنه مورد علاقه من علنی شدن عشق «جیزی» و «گتسبی» است که البته در این صحنه منتظر واکنش شدیدتری از همسر دیزی که مردی باروحیه ورزشکاری است بودم و توقع بازی دیگری داشتم که نمی‌دانم چرا مورد غفلت کارگردان واقع شده بود. در مجموع ساختار کار به واسطه بازی‌های خوب و داستان جذاب حفظ شده بود ولی نمی‌توان گفت این فیلم، بهترین فیلمی بوده که دیده‌ام بلکه صرفا بیشتر از بقیه فیلم‌هایی که در سال گذشته دیدم از آن لذت بردم.«نوح»، «پلیس
آهنی»، «مردعنکبوتی شگفت انگیز» و بقیه فیلم‌های پرفروش سال 2014 به هیچ عنوان نظرم را جلب نکردند.
سلیقه من تحلیل رفته یا فیلمسازان، نمی‌دانم ولی معتقدم سال 2013 به مراتب سال پر ثمرتری برای سینما بوده است تا 2014. برای سینمای ایران هم در سال 1393 فکر می‌‌کنم «شهر موش‌های 2» و«مستانه» دو
اتفاق خوب بودند که امیدواریم در سال آینده بیشتر شاهد کارهای متفاوت و اثرگذاری از این دست باشیم.


دوشنبه 17 فروردين 1394
08:41:39
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT