مجید لواف
از اسفند بالا میرود
دستفروشان با بساطهایشان حراج میشوند
و عمو نوروز
آوازهای فراموشش را
سر همین چهار راه بند آمده
سبز میکند
پرنده
به آسمان باز میگردد
شکوفه به درخت
و من
با این همه بهار
به تنهایی خودم
همه چیز سر جای خودش است
تنها سین از دهان افتاده
سیب لبهای توست
نبودنت را به سبزهها
گره میزنم
و این فروردین را
دور از تو
آتش میکنم