رحیم سلیمانی
همیشه راه درازیست از تو تا اینجا
یک احتمال بعیدیم ما دو تا اینجا
دو تا غزل، نه! دو مصراع لنگه به لنگه
دو چشم خیس، دو تا کفش تا به تا اینجا
تو روی دیگر ماهی که بکر میمانی
و جز به خواب ندیده کسی تو را اینجا
و من که شاعر گلهای ماه گردانم
به جستجوی تو قد میکشم و تا اینجا ـ
تمام آدرسَت را درست آمدهام
کجای شعر منی؟ بیت بعد یا اینجا
که یک مسافر از انبوه بادبادکها
به سمت باد صدا میزند: «بیا اینجا»!
و باد می وزد و بادبادک تنها
به باد میرود و میشود رها اینجا!