رحیم سرکار
ـ1ـ اصلاحطلبان لازم است از حالت" گریز از مرکز" بیرون بیایند و به جای "حاشیه"، در" متن" بازی کنند و ایمان داشته باشند که تنها در بازی "متن" است که میتوان امید را به جامعه بازگرداند. حفظ روحیهی محافظهکاری، نگاه منفعتطلبانه به قدرت و انجام بازی "گاهی قهر، گاهی آشتی"، به فرآیند اصلاحطلبی کمک نمیکند؛ چرا که اصلاحطلبی، فرآیندی طولانی و زمانبر است و کسانی که با هر نیّتی به اصلاحات در جامعه ایران اعتقاد پیدا کردهاند، باید یقین حاصل کنند که تعامل و حضور در بطن جامعه است که به آنها حیات دوباره میدهد و چالشهای پیشرو را برطرف میسازد.
ـ2ـ"جذب حداکثری"، شعار اصلی اصلاحات در شرایط حاضر است.
این شعار، اجازه نمیدهد هرکس را با یک اشتباه و یا یک تصور غلط از بدنهی اصلاحات جدا کرد. اصلاحات نیز مثل تمام مقولهها، قرائتهای متفاوتی دارد و معلوم نیست کدام قرائت از اصلاحات، فرآیند تسهیل به دموکراسی، آزادی و حقطلبی را به سرانجام برساند؛ بنابراین باید کثرت اندیشههای اصلاحطلبی را پذیرفت و پایبند به شعار "جذب حداکثری" بود.
ـ3ـ اصلاحطلبان لازم است به هر شیوهی ممکن از مساجد، تکایا و حسینیهها برای بیان نظرات خود استفاده کنند و از بیان اندیشههایی که موجب تحریک محافظهکاران میشود، پرهیز نمایند و اجازه دهند مجاری تنفسی جامعه باز شود و این فوبیایی که در حاشیهی مذهبی حول محور اصولگرایی با تحریکات و تبلیغات ایجاد شده، فرو ریزد و یقین حاصل شود که اصلاحطلبان، "دینگریز" و یا آنطور که برخی از اصولگرایان تبلیغ میکنند، "مخالف حاکمیت و استقلال کشور" نیستند و دفاع از آرمانهای دینی و ملی را از باورهای یقینی خود میدانند.
ـ4ـ تندگویی و گزندهنویسی، افراط و تفریط و عبور از مرزهای تعیین شده، آفت جریان اصلاحطلبی است. حرکت بر مدار صبر و حوصله و دوری از شتابزدگی برای رسیدن به اهداف، تنها راه بازگشت آرامش به جامعه است.
ـ5ـ باید اصلاحطلبان بپذیرند که جریان سیّال جامعه، هر نوع گرایش به حذف رقیب را نمیپذیرد و دورکردن رقیب از قدرت به صورت کامل، نه شدنی است و نه در راستای افکار اصلاحطلبی؛ بنابراین اجازه دهند، رقیب در بخشی از بدنهی قدرت حضور داشته باشد، چرا که تجربهی دموکراسی نشان میدهد که شراکت در قدرت، هم ضریب احتمال فساد در قدرت را پایین میآورد و هم به مشارکت بیشتر آحاد مردم در تصمیمات جامعه میانجامد.
ـ6ـ این یک حقیقت محض است که جوامع ملتهب، نظارتهای ملتهبی دارند. برای برون رفت از التهاب، لازم است مجاری اطلاعاتی به صورت عادی و بدون هیچ مانعی به اعمال نظارت خود بپردازند.
با این تصور که اصلاحطلبان، هیچ موضوع پنهانی ندارند که از آشکار شدن آن بترسند و نتوانند دفاع کنند؛ اجازه دهند سازمانهای اطلاعاتی و نظارتی با هر تعریفی، قانونی در جریان کار آنها قرار بگیرند و یقین داشته باشند که اگر اطلاعات از مجاری حقیقی انتقال داده شود، پیامدهای مخرب کمتری خواهد داشت.
ـ7ـ غفلت از گروههای "مرجع" میتواند پیامدهای جبرانناپذیری برای جریان اصلاحطلبی داشته باشد؛ اما تجربه نشان داده است که بیتوجهی به گروههای غیرمرجع و هیچ انگاری اقشار عامه مردم با شعار مخالفت "با شعارهای پوپولیستی"، حاصل زیانبارتری دارد؛ چرا که تاثیر گروههای پرانرژی، ولی غیرمرجع، گاهی مواقع، شرایطی در جامعه به وجود آورده است که گروههای مرجع با غفلت و گوشهگیری، نتوانستهاند آن را به سبد مطالبات اصلاحطلبان بریزند.
انتظار است اصلاحطلبان به جای برگزاری جلسات "فولکس واگنی" و" نشستن در جلسات تکراری و بینتیجه"، به میان مردم بروند و اطمینان داشته باشند که حضور در بین مردم و همدلی با آنها، تاثیر بسیار بیشتری از نشستن در اینگونه جلسات دارد.
ـ8ـ اگر چه کسب قدرت، خوب است ؛ اما تجربه نشان داده است، کسانی که به قدرت و ثروت رسیدهاند، محافظه کارتر شدهاند؛ بنابراین تلاش برای نفوذ در ارکان قدرت، میتواند هدف غایی باشد، ولی در شرایط حاضر، آفت جریان اصلاحطلبی است؛ چون در گذر زمان به استحاله نیروها میانجامد و آنان را از هرگونه فعالیت اجتماعی باز میدارد؛ البته این به معنای بیتوجهی به قدرت نیست، بلکه به معنی مخالفت با جمع تلاشها برای کسب قدرت است. متاسفانه تجربه نشان داده، همین نگاه به قدرت، موجب شده بیاعتقادها به جریان اصلاحطلبی، در کنار اصلاحطلبان سنگر بگیرند و پس از رسیدن به قدرت، محافظهکار شوند.
ـ9ـ سر دادن شعارهای تهییجآور و عمل در راستای پیامدهایی که به قبض جامعه میانجامد، نه تنها منطبق با شعارهای اصلاحطلبانه نیست؛ بلکه موجب "قبض اصلاحات و بسط فعالیتهای انقباضی" میگردد. تحریم انتخابات به هر بهانه و با هرشرایط، تحریم حضور در مجامعی که اصولگرایان بر آن مسلط هستند، عدم همراهی در مناسبتهای ملی و مذهبی، به بهانهی ساماندهی و فرماندهی از سوی اصولگران، از نمادهای شعارهای گزنده و غیرعقلانی است.
ـ10ـ همراهی با دولت؛ البته با شیب ملایم انتقاد، همراهی با نمایندگان دولت، البته با انتقاد از برخی محافظهکاریهای غیرواجب و وادادگی، همراهی با ارگانها و نهادها به قصد آگاهسازی و تعمیم اطلاعرسانی درست برای "بازدارندگی از خطای حاصل از گزارشهای نادرست"، تعامل با نمایندگان مجلس به قصد هدایت و آگاهسازی از مطالبات حقیقی جامعه، ارتباط با مقامات محلی مثل شوراها و شورایاریها به قصد استفاده از فرصتها برای برونرفت جامعه از بنبستهای پیش رو، از الزامات اصلاحطلبی در شرایط امروز است.
ـ11ـ استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی، البته با رویکرد اصلاحطلبی، تدبیر، بدون تخریب، به قصد شکستن انحصار اطلاعاتی و آگاهیبخشی، همگرایی اطلاعاتی، همافزایی گرایشهای مختلف فکری، همدلی با تمام نحلههای فکری درون نظام، تحمل آرا و عقاید، دوری از افراط و تفریط و احترام به اصولگرایانی که در این شبکهها از گفتمان بدون تخریب استفاده میکنند ـ هر چند عوامانه و ناآگاهانه ـ شرایطی فراهم میآورد که جامعه بتواند در صلح و آرامش، تصمیمات درست و معقولی بگیرد.
ـ12ـ پذیرش ناهنجاریها، مقصر قلمداد نکردن یک طیف از جامعه، به چالش نکشیدن حال با گذشته، عفو و بخشش خطاها، جری نکردن مخالفان و دشمن تصور نکردن رقیبان، ابراز یک نوع آشتی ملی در طبقات فرادست و فرودست جامعه، میتواند شرایطی فراهم نماید که جامعه از حالت یک جامعه عصبی و پرخاشگر بیرون آمده و در سایهی آرامش و همدلی، نسبت به گشودن گرههای کور خود اقدام کند.
روزنامهنگار