بعضیها معتقدند کلام صحیح باید تبلیغ شود نه تحلیل! در حالی که تحلیل برای بهتر عمل کردن نظریه است در صورتی که تبلیغ تنها دعوت دیگران به پذیرش است و این دو با هم تفاوتی اساسی دارد.
برداشت ما واقعا از نامگذاری سال جاری به جهاد اقتصادی چیست؟ کسانی چنان تبلیغ میکنند که گوئی قرار است امسال عدهای از مسوولین جهادی کار کنند تا منافع اقتصادی زودهنگام و بیشماری را به مردم هدیه کنند!!
این برداشت این خوبی را دارد که در آن همه چیز ختم به خیر میشود ولی این بدی را دارد که از اساس غلط است.
رهبری انقلاب امسال را سال جهاد اقتصادی نامگذاری کردند نه کامیابی اقتصادی! بنابراین فعالیتهای اقتصادی باید در ماهیت و ظاهر جهادی باشد چه در نحوهی عملیات و چه در نتایج موردنظر. مخاطب این کلام از یک طرف مردم هستند به شکل عام و از یک طرف مسوولین به صورت خاص و هر چه شفافتر (هر چند به ظاهر تلخ) این مهم را تحلیل کنیم زودتر به نتایج منظور میرسیم تا تبلیغ شیرین این کلام.
مشخصهی اصلی جهاد تلاش بیاندازه است نه برای کامرانی بیشتر بلکه به همراه محرومیت و مشقت برای دستیابی به اهداف آرمانی که ممکن است سالها بعد به دست بیاید.
بنابراین وقتی پذیرفتیم جهادی عمل کنیم نباید توقع حاصل کوتاهمدت داشته باشیم. نباید خودمان را (لااقل) فریب بدهیم و همه چیز را گل و بلبل تعریف کنیم و تا یک سختی پیش آمد بگوییم لابد اشتباه شده است و زبان به شکایت و انتقاد بگشاییم.
وقتی قبول کردیم جهاد کنیم نباید بگوییم امروز هوا گرم است بگذاریم زمستان یا هنوز هوا سرد است جهاد یعنی عمل بدون توجه به شرایط سختی آن البته برای نیل جهشی به اهداف بلندمدت و آرمانی.
به نظر میرسد بعضیها این تصور را داشتند و دارند که توزیع نقدی یارانهها چیزی شبیه به پرداخت یک میلیون تومان به هر فرزند تازه متولد شده و وام قرضالحسنه ازدواج و سهام عدالت و غیره است. خدا را شکر کردند و دولت را دعا کردند و پولها را خرج کردند حالا میگویند چرا پول برق و گاز و آب زیاد آمده و چرا فلان میوه گران شده است.
این جهاد است که دولت پول نقد بدهد هیچ چیز هم گران نشود؟ قدرت خرید عمومی بالا برود تورم و نرخ بیکاری هم یک رقمی بشود؟ ... این جهاد نیست؛ دنیای پس از جهاد است!!
بنابراین یک سوی مخاطبین سال جهاد اقتصادی مردم هستند که باید بدانند یارانه به اضافه مصرف بهینه مساوی است با قیمت آزاد حاملهای انرژی!
اگر قرار باشد کشور 70 میلیونی مصرفکننده بیشتر از کشور یک میلیاردی تولیدکننده چین بنزین مصرف کند و هیچ زحمتی هم به خودش در جهت صرفهجویی ندهد نباید توقع داشته باشد با پول یارانه پاسخ افزایش قیمتها را بدهد. اگر بنده بخواهم مثل سابق آب و برق و گاز مصرف کنم. شوفاژ روشن باشد و بیلباس در منزل و کولر روشن باشد و پنجره باز معلوم است که نه پول یارانه به هزینه انرژیها میرسد و نه ما در شرایط جهاد هستیم و نه توزیع یارانه هدفمند شده است. نمیشود در بهار دنبال صیفیجات باشیم که باید تابستان بیاید و داد بزنیم که گران است و رهبران فکری جامعه مضطرب بشوند که آقا یک فکری برای گرانیها بکنید که دولت مجبور شود صیفیجات و غیر آن را در غیرفصل از خارج وارد کند که قیمت تثبیت شود و باز عدهای بگویند جنسهای چینی بازار را پر کرده است. یا این میشود یا آن دیگر! باید انصاف داشته باشیم. نمیشود در شرایط جهادی همه چیز باشد ارزان هم باشد تولید خودمان هم باشد از چین هم نباشد.
در شرایط جهادی همه باید با کمترین توجه به امکانات بیشترین توجه را به هدفها داشته باشند در ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم یک مهندس روزی 20 ساعت کار میکند تا پولی بگیرد که فقط شکمش را سیر کند تا بتواند فردا هم کار کند که امروز میشود ژاپن. در چین کارگر متخصص روزی 12 ساعت کار سخت مثمرثمر میکند باز میترسد اخراج شود که امروز تولیداتش بازار جهان را گرفته است. این با کارگری که کار مفیدش روزانه به دو ساعت نمیرسد و از امنیت آهنین قانون کار برخوردار است قابل مقایسه نیست میفرمایید نفت داریم بسیار خوب! کمی بهتر از چین و ژاپن سابق زندگی کنیم اما کار کنیم! کاری جهادی!
از طرف دیگر مخاطب رهبری مسوولین هم هستند مردم اگر سربازان و صاحبان نهایی منافع جهاد هستند اما بدون مدیریت و تدارک نمیتوانند جهاد کنند.
شرایط جهادی سختی دارد درست. اما به این معنا نیست که تو رئیس خیال کنی تافته جدا بافته هستی و بعد از ساعت اداری تلفنت را خاموش کنی. اگر مردم باید بپذیرند که شرایط جهاد یعنی تحمل سختی، مسوولین و مدیران باید بفهمند مسوولیت در زمان جهاد یعنی تلاش برای کم کردن سختیهای جهاد و تحملپذیر کردن آن.
رشد اقتصادی صفر را از مردم پنهان میکنیم. آمار رسمی نمیدهیم و در سخنرانی بیخودی به مردم وعده به صفر رسیدن بیکاری و حل کامل مشکل اشتغال را میدهیم که در هیچ جای دنیا هیچوقت این مشکل کاملا حل نشده است.
امام (ره) وسط جنگ زمانی که بیشتر از همیشه نیاز به امیدواری مردم داشتیم وعده تو خالی نداد و گفت ما برای ارزانشدن هندوانه انقلاب نکردیم. اما ما فکر نمیکنیم بالاخره وقت خرمن میرسد و وعدهها سررسید میشوند آنوقت سرمایه اعتماد را هم از دست میدهیم.
قبض گازی که تا دیروز دست بالا بیست هزار تومان میآمد؛ حالا سیصد یا چهارصد هزار تومان میآید یعنی چه؟ میخواهید بگویید چشمتان چهار تا میخواستید هدفمند کردن یارانهها را نپذیرید؟ باید پرداخت کنید. پس تو مدیر و مسوول چه کردی؟ قبض نوشتن ده برابر را که همه بلدند.
همه میدانند زمستان فصل مصرف گاز است و تابستان فصل مصرف برق، گیرم گاز را در سه قسط دریافت کردی وقتی قسط آخر گاز با قسط اول برق روی هم افتاد تکلیف چیست؟
این کاری دارد که مصرف اضافی گاز در زمستان را تقسیم بر 12 کنیم و به مصرف نرمال ماهیانه اضافه کنیم در قبض هم بنویسیم این میزان اضافه برای اضافه مصرف زمستان است تا کار فرهنگی برای ترغیب به صرفهجویی هم کرده باشیم؟
مسوولین کاری ندارند به غیر از اینکه شرایط جهاد را تسهیل کنند و اگر کوتاهی کردند از طرف مدیران بالادست نباید تحمل بشوند به هر کجا که وصل باشند! میشود اینطور بشود؟!
علی ایحال برای عمل کردن اهداف رهبری در این نامگذاری باید آن را درست نوشت نه درشت!!