قبل از انقلاب دانشگاهیان مسلمان و کثیری از روحانیون انقلابی حوزه، نگاهشان به سازمان مجاهدین خلق اگر تحسینآمیز نبود؛ منفی هم نبود. خصوصا حوزه منتظر یک تایید هر چند نیمبند امام بود تا آنان را به عنوان یک سازمان قهرمان و مورد تایید معرفی کند. اشخاص مهمی هم معرف اینان به امام بودند.
در نجف به معرفی همین افراد مهم، ایدئولوگ سازمان (حسین روحانی نامی که از قضا مکلا بود ولی سابقهی روحانیت هم داشت و به همین لحاظ اطلاعات حوزوی زیادی داشت و در جریان تغییر ایدئولوژی سازمان کمونیست شد!) خدمت امام رسید و 20 تا 24 روز هر روز دو ساعت به توضیح مواضع سازمان مشغول بود. اما پاسخ امام به آنها بسیار درسآموز است. امام اصلا پاسخ ماهیتی به آنها ندادند بلکه پاسخ شکلی دادند. این خیلی مهم است که امام وارد ماهیت بحثهای آنها نشدند. روز آخر آنها گفتند که میخواهند وارد اقدام مسلحانه بشوند. امام منع کردند اما آنها وارد مبارزه مسلحانه با شاه شدند و همان بلائی که امام پیشبینی کردند سر این سازمان آمد؛ اکثرا اعدام شدند بدون اینکه یک قدم به جلو بردارند.
آن پاسخ شکلی امام امروز «خط» است وگرنه سازمان مجاهدین و جنگ مسلحانه و غیره که به موزههای تاریخی پیوسته است. امام در آن پاسخ شکلی مثال آسید مجید همدانی را زدند که یک یهودی تازه مسلمان شده در همسایگی داشت. آن یهودی تازه مسلمان شده از او که آخوند سید خاک حوزه خورده بود بیشتر از اسلام و نماز و روزه و مستحبات دم میزد. این بود که شک کرد و معلوم شد آن یهودی تازه مسلمان شده مامور بوده است.
مفصل این سخنرانی در جلد 8 صحیفه نور صفحه 143 آمده است که خوانندگان محترم را به آن ارجاع میدهم. اما یکی از درسهایی که از این نحوه برخورد امام میگیریم این است که هرکس باید در اندازه خودش سخن بگوید حتی اگر آن سخن قرآن و نهجالبلاغه باشد.
این روزها زیاد میشنویم از ارتباط با امام زمان (عج) و نزدیکی ظهور حضرت و حتی مصادره کردن آن حضرت به مطلوب خود و تقسیم جبهه خودی و مقابل از کسانی که امروز زنده هستند تا جایی که مراجع عظام تقلید و روحانیت معزز اینگونه حرکات را در جهت دینگریزی مردم ارزیابی کردند.
مستندسازان بدون استناد تنها مصادیق مورد نظر خود را با پرچم امام و مقام معظم رهبری اعلام کردند تا محفوظ از برخورد قضائی به اهداف حجتیهای خود برسند در حالی که در چهار محور اصلی مغایرت اساسی با خط امام و مقام معظم رهبری دارند.
ـ1ـ امام و رهبر «پیش افتادن از روحانیت» و «اسلام منهای روحانیت» و «اسلام مکفی از روحانیت» را نه تجویز و نه تایید کرده بلکه به شدت مذموم و انحرافی میدانستند و میدانند.
ـ2ـ همانگونه که در مثال فوق گفته شد امام با این حرکات برخورد شکلی میکردند آنقدر که هدفها به وضوح انحرافی بود و اصطلاحا حرفها بزرگتر از دهان گوینده
ـ3ـ امام پاسخ چاپلوسان و متملقان را چنان دادند که علیرغم بزرگی و خلوص نیت آنانی که نزدیک به اینگونه مواضع شده بودند؛ این برخورد امام مثالزدنی شد.
ـ4ـ امام کار دنیا را با معاملات و معادلات علت و معلولی دنیایی انجام میدادند هرگز معنویت و دیانت را خرج پیشرفت دنیائی نکردند هرگز به چیزی که قدسی نبود تقدس نبخشیدند. هرگز از باور مردم سوءاستفاده نکردند حتی زمانی که در دو قدمی قدرت بودند اجازه ندادند با تصویر در ماه و کشف مو، لای قرآن به حرکت انقلابی مردم سرعت ببخشند. امام به بنیصدر میفرمودند مردم نه تو را میخواهند نه من را مردم اسلام را میخواهند. امام خودشان را قاطی اسلام نکردند که به خودشان تقدس نبخشند در حالی که امام تجسم اسلام ناب محمدی (ص) بود.
اینگونه اقدامات چون برای خدا نیست ماندگاری هم ندارد و قطعا نتیجه عکس هم میدهد حضرت علی (ع) فرمود اگر کسی از صفتی در تو تعریف کرد که میدانی آن صفت را نداری زبان به تمسخر تو گشوده است.
یک دلیل صحیح نبودن کشف عمومی بعضی اسرار همین است که باورهای قلبی اگر لقلقه زبانها بشود؛ قداست خود را از دست میدهد. مطرحکنندگان اینگونه اندیشههای انحرافی به جای آرایش مناصب برای مصونیت از برخورد قضایی، از خدا بترسند و توبه کنند.