من از صفر شروع نکردهام!
- شناسه خبر: 38323
- تاریخ و زمان ارسال: 13 تیر 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
گفتوگو ـ محمد بهرامی: بیشتر پزشکان به بیماران خود توصیه میکنند که بعد از درمان، ورزش را فراموش نکنند چرا که تقویت قوای جسمی به بهبود شرایط بیمار کمک زیادی میکند اما برخی از بیماریها، ضمن تحلیل عضلات بیمار، انرژی و حوصله را نیز از او میگیرند. اما برخی از بیماران اراده و عزم راسخ داشته و برای تغییر شرایط ورزش میکنند. یکی از این بیماران که اتفاقا توانسته در مسابقات سطح بالا نیز حضور پیدا کند، احمد نوروزی است که گرفتار بیماری سرطان خون شده بود. او هیچگاه ناامید نشد و دست از تلاش نکشید با وجود اینکه از کم توجهیهای مسئولان گلایه دارد اما برای بهبود شرایطش، تمام توان خود را بکار بست تا به همه ثابت کند که حتی بعد از سختترین بیماری هم میتوان به قهرمانی رسید. زندگی سخت همراه با بیماری و پس از آن قهرمانیهای لذتبخش، بهانهای شد تا به سراغ وی رفته و گپ و گفتی با او داشته باشیم.
لطفا یک بیوگرافی از خودتان بیان کنید؟
احمد نورزوی هستم متولد سال 1366 در محله بازار قزوین. از سال سوم ابتدایی در مسابقات دانشآموزی کشور شرکت کردم. تا سال 93 در پلیس آگاهی اسلامشهر بودم و خیلی آرزو داشتم که به قزوین برگردم و تنها راهش حضور در مناطق عملیاتی بود از این رو به استان آذربایجان غربی و شهر نقده رفتم.
چطور متوجه بیماریتان شدید و اولین اقدامتان چه بود؟
در مدتی که در شهر نقده بودم متوجه بیماریم شدم و برای درمان به تهران رفتم. مدتها بود که سردرد و سرگیجه داشتم اما چون نقده شهر کوچکی بود متخصصهای زیادی برای این بیماری نداشت تا اینکه دچار یبوست شده و نیاز به جراحی پیدا کردم. یبوست هم یکی از علائم سرطان خون است. وقتی برای جراحی به بیمارستان رفتم و آزمایش خون دادم متوجه شدند که فاکتورهای خونی من نرمال نیست و مرا برای درمان به بیمارستان شریعتی تهران اعزام کردند. من دچار بیماری سرطان خون حاد شده بودم و باید هر چه سریعتر شیمی درمانی را آغاز میکردم. چند بار مرا به قزوین فرستادند اما بیمارستان ولایت اعلام کرد که شرایط درمان مرا ندارد. بعد از 10 تا 15 روز رفت و آمد، در تهران و با وزن 110 کیلو بستری شده و شیمی درمانی را آغاز کردم بعد از نزدیک 50 روز با شرایط بسیار سخت با وزن 70 کیلو به قزوین برگشتم. همان موقع متوجه شدم که به خاطر این بیماری مرا بازنشست کردهاند یعنی در سن 28 سالگی بازنشست شدم.
چقدر طول کشید تا توانستید درمان شوید؟
یک ماه بعد از اینکه شیمی درمانی را آغاز کردم و بیماریام به اصطلاح خاموش شد، دوباره وضعیتم حاد شد و بیماری شدت گرفت، یعنی من هنوز ضعف حاصل از شیمی درمانی گذشته را داشتم اما اجبارا دوباره به بیمارستان شریعتی تهران برگشتم و همان پروسه شیمی درمانی دوباره آغاز شد. این بیماری نیز به گونهای است که بیمار نهایتا دو یا سه مرحله میتواند زیر شیمی درمانی دوام بیاورد و دیگر بار چهارمی وجود ندارد چون هربار شدیدتر میشود. برای من بار دوم شدیدتر بروز کرد. به من گفتند نیاز به پیوند مغز استخوان دارید و کسی که همخون باشد. فقط خانواده و بستگانم میتوانستند اهدا کننده مغز استخوان باشند اما پس از چند بار آزمایش، خون هیچ کدام از آنها با من همسان نبود. تا اینکه من از بیمارستان مرخص شدم به سمت رشته حقوق آمدم و در دانشگاه آزاد باراجین بدون اینکه استرسی داشته باشم رشته مورد علاقهام را آغاز کردم. اما در بهمن ماه سال 95 دوباره بیماریام بدتر شد و این بار شرایط متفاوتتر بود. خیلی شدیدتر بود و برای شیمی درمانی نیازمند داروی قویتر بود که به من و از طریق اندامهای داخلی بسیار آسیب زد و چندین عمل جراحی انجام دادم. آنجا بود که گفتند یک اهدا کنندهای از داخل کشور پیدا شده است و این چیزی شبیه معجزه بود چون احتمال اینکه یک نفر غیر از خویشاوند با من همخون باشد، بسیار کم دارد. اما خدا را شکر پنجره امیدی بروی من باز شد و توانستم خیلی راحتتر شیمی درمانی را آغاز و تمام کنم. میدانستم که بعد از شیمی درمانی باید پیوند مغز استخوان شوم آن زمان باید جواب آزمایشها را به آلمان میفرستادند اما اکنون این امکان در کشور فراهم شده است. در تیرماه سال 96 پیوند شدم و بعد از گذراندن عوارض بسیار توانستم سلامتیام را به دست بیاورم.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ (شغلتان چیست)
در موسسات خیریه مثل «مکس و دوست اوتیسم» فعالیت دارم و با بچهها حرکات ورزشی انجام میدهم اخیرا هم دبیر هیات ورزشهای نابینایان شدهام. حقوقی به آن صورت ندارند اما دوست دارم بتوانم برای قشری که کمتر دیده میشوند اما نیازمند فعالیت و کمکهای من هستند، فعالیت کنم. شرایط اقتصادی خوبی ندارم اما نمیتوانم یک شغل دولتی و یا شرکتی داشته باشم آن هم به خاطر لغو قانون بهکارگیری بازنشستگان. از این قضیه ناراحتم و اذیت میشوم.
ورزش را از چه سالی آغاز کردید؟
اواخر سال 96 بود که ورزش را شروع کردم دوست داشتم به خاطر لطفی که اهدا کنندهام به من داشت خبر سلامتیام را به او بدهم چون بسیار پای کار بود و هر وقت که به او نیاز داشتیم میآمد. من هم تا سه سال نمیتوانستم اهدا کنندهام را ببینم اما این موضوع همیشه در ذهنم بود. تا اینکه متوجه شدم فدراسیونی داریم به اسم پیوند اعضا و ورزشکارانی که پیوند عضو شدهاند از هر نوعش، میتوانند با هم در سطح جهانی رقابت داشته باشند. من هم نمیتوانستم فعالیت فیزیکی زیادی داشته باشم، همچنان نفسنفس میزدم. عضلاتم ضعیف شده بود. وقتی برای چکاب به بیمارستان شریعتی میرفتم، افرادی را میدیدم که همچنان با ویلچر راه میرفتند یا دستکش به دست داشتند. میخواستم به آنها بگویم که میتوان یک فعالیت فیزیکی شدید هم داشت و موفق شد به خاطر همین خیلی تلاش کردم تا به اینجا برسم من از صفر شروع نکردم از منفی شروع کردم. تا اینکه سال 97 در مسابقات قهرمانی کشور پیوند اعضا در رشته دومیدانی توانستم یک مدال نقره و برنز در 5 هزار متر دو و 5 هزار متر پیادهروی کسب کنم و بلافاصله مدالهایم را از طریق بانک سلولهای بنیادی تقدیم اهدا کنندهام کردم.
فکر میکردید بتوانید از ورزش مبتدی به این سطح برسید؟
واقعا فکر نمیکردم از ورزش مبتدی به این سطحی که اکنون هستم برسم پس خدا را شاکرم.
شما قهرمان پیوند اعضای کشور و جهان شدید چطور به این مهم رسیدید؟
شرایط خیلی سختی داشتم، واقعا نداشتیم کسی را که بعد از پیوند مغز استخوان و سرطان بتواند ورزش کند آن هم ورزش حرفهای. کسانی که در خارج بودند از قبل ورزش میکردند بعد از پروسه درمان دوباره برگشتند ولی اینکه کسی که ورزشکار نباشد و بعدا ورزش را شروع کند نداشتهایم، من از این قضیه خیلی خوشحالم.
افراد پیوند عضو شده زیادی در استان داریم اما کمتر به ورزش ورود میکنند فکر میکنید دلیل آن چیست؟
الان شرایط طوری شده است که ورزش کردن به خاطر وضعیت اقتصادی خیلی سخت است، پزشکان ما مخالف بودهاند فردی با وجود این شرایط بیاید و ورزش قهرمانی انجام دهد، فکر میکنم حرفهایی که پزشکان میگویند از این جهت است که خانوادهها به لحاظ اقتصادی در مضیقه قرار میگیرند و افراد پیوند شده در مغز استخوان، عضلات خیلی ضعیفی دارند و تا پایان عمر باید دارو بخورند پس هماهنگ کردن همه این موارد سخت است و هر کسی نمیتواند آن را انجام دهد. از طرفی هم فرد باید عشق و علاقهاش را داشته باشد وگرنه ورزش چیز دندانگیری ندارد مثلا من همیشه درگیر کتانی بودهام و مکمل هم نداشتهام. اسپانسر هم نداریم. بیمهریهایی هم از سوی مسئولین وجود دارد که شرایط را سختتر میکند، من نمیدانم که دیگر باید چه کاری انجام دهم که دیده شوم.
شما سفیر کودکان سرطانی نیز هستید چه اقداماتی در این حوزه داشتهاید؟
بنده در موسسه مکس از سال 99 مشغول به فعالیت هستم، بایگانی موسسه را در اختیار دارم و عضو شورای سیاستگذاری موسسه نیز هستم. چون خودم در هتلینگ بیمارستانهایی که رفتهام میدیدم چقدر شرایط بد است، از اینرو به همراه مدیر عامل موسسه، در سال 1401 هتلینگ بخش سرطانی مرکز درمانی قدس را به دست گرفته و آن را تغییر دادیم و تجهیزات را بروز کردیم که بازدهی خوبی داشت. من هم همیشه به آنها سر میزنم. یکی از دغدغههای خانوادهها این است که چگونه بیماری فرزندشان خوب شود، به آنها میگویم که مرا الگو قرار دهند چون بعد از بیماری درس خواندهام و ورزش را بعد از بیماری آغاز کردهام و این باعث میشود روحیه بگیرند.
مهمترین عناوینی که تاکنون کسب کردهاید چیست؟
من تا مسابقات قهرمانی جهان هم رفتم و رکورد پیادهروی 5 هزار متر دنیا دست من است، سه نقره و یک برنز گرفتهام. در مسابقات پیوند اعضای کشور نیز مدالهای زیادی دارم که به بیش از 10 مدال میرسد و بیشتر آنها طلا است از جمله اینکه سال گذشته در سه رشته دو و میدانی توانستم در مسابقات شرکت کنم و سه مدال طلا گرفتم. در مسابقات آزاد و پیشکسوتان استان نیز دو طلا و یک برنز دارم و همیشه برای اعزام به مسابقات آسیایی انتخاب شدهام اما چون هزینهاش را نداشتهام اعزام نشدهام.
چه مسابقاتی را پیشرو دارید؟
مسابقات قهرمانی کشور پیشکسوتان را دارم که انتخابی مسابقات 2025 اندونزی است و همچنین اردوهای قبل اعزام به مسابقات جهانی پیوند اعضا که در آلمان برگزار میشود.
آیا امکانات لازم برای ورزشکاران پیوند اعضا در استان وجود دارد؟
نه متاسفانه. بنده یکسال است که در پیست ندویدهام، تازه به ما گفتهاند که میتوانید استفاده کنید که آن هم زمانش برایمان مناسب نیست. من با همسرم کار میکنم با همسرم نیز در فدراسیون پیوند اعضا آشنا شدم که او نیز پیوند کبد شده است. امکانات ما فقط پیست است ولی از طریق پایگاه ورزش قهرمانی وزنه میزنیم که از این بابت سپاسگزارم. ولی در کل در ورزش پیوند اعضا اگر فرد علاقهمند نباشد و ممارست نداشته باشد، کسی نیست که به سراغت بیاید و تو را به سمت ورزش ببرد باید خودت دنبال کار باشی و برای خودت مربی پیدا کنی. باید هیات را طوری وادار کنی که هزینه مربی را پرداخت کند.
چه صحبتی با مسئولین استان دارید؟
احساس میکنم بیشتر از اینها میتوانم به مردمم خدمت کنم چه در اداره ورزش، چه آموزش و پرورش و چه در نیروی انتظامی. خیلی جاها میتوانم خدمت کنم اما به خاطر بحث بیمه و عدم اشتغال نمیتوانند مرا بهکارگیری کنند و من هم نمیدانم که باید چه کاری انجام دهم. میتوانم به عنوان مشاور در جایی مشغول باشم اما فعلا هیچ چیز محقق نشده است. آرزویم این است مدالهایی که گرفتهام را در بیمارستانهایی که با سرطان مبارزه میکنند، در معرض دید بیماران قرار دهند تا آنها بدانند که میتوان بیماری را شکست داد و حتی به قهرمانی نیز رسید. این آرزو برایم خیلی مهم است.
صحبت پایانی؟
از مردم میخواهم که برای اهدای سلولهای بنیادی پای کار بیایند ما بانک سلولهای بنیادی ضعیفی داریم مثلا از 85 میلیون نفر جمعیت ایران، حدود 40 هزار نفر داوطلب داریم و کلی بیمار خونی و سرطانی که نیازمند سلولهای بنیادی و پیوند مغز استخوان هستند. این مشکلی هست که حل نشده و زیاد هم روی آن کار نشده. اهدای عضو زیاد است اما روی اهدای سلولهای بنیادی کار زیادی نشده است. پروسه خاصی ندارد فقط افراد باید بین 18 تا 55 سال سن داشته باشند. و مبتلا به بیماری نباشند. میتوانند به صورت داوطلبانه این کار را انجام دهند و با یک آزمایش خون اگر فرد بیماری، نیازمند پیوند بود با او تماس میگیرند و در یک پروسه 5 یا 6 ساعته کارشان را انجام میدهند.
و دوم اینکه باید بگویم بیماران بعد از درمان هیچ وقت ناامید نشوند خدا همیشه هست و هر چه میخواهند از خدا بخواهند.