- شناسه خبر: 34386
- تاریخ و زمان ارسال: 16 اردیبهشت 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
مهناز اسماعیلی ـ پژوهشگر اجتماعی و حقوقی
من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا (مائده/32)
باز هم اردیبهشت است و فصل بهشتی شدن زمین که زیباییهایش بیهمتاست، یکی دیگر از نمودهای اردیبهشتماه در ذهن ما، هفته بزرگداشت مقام معلم است. سالهاست که همزمان با شهادت استاد مرتضی مطهری، در دوازدهم اردیبهشتماه، روز معلم گرامی داشته میشود و هفتهای هم به آن اختصاص مییابد. به عنوان یک مدرس و معلم وقتی به این مورد توجه میکنم از چند جنبه قابل توجه و تامل است.
اولین جنبه بزرگداشت روز معلم، جنبه ارزشمندی و شأن و منزلت معلمی است
هر چه از این جنبه بگوییم کم است؛ مدرسه رکن اصلی آموزشی و تعلیم و تربیت میباشد و معلم الگوی اصلی این رکن. همانگونه که شغل معلمی ارزشمند و دارای مقام والایی است، از حساسیت و مسئولیت فراوانی برخوردار بوده، چهبسا حساسترین شغل در بین مشاغل، همین شغل انبیاء باشد. تاثیر معلم در آموزش و آیندهسازان کشور به اندازهای است که باید همه ابعاد و بازوهای جامعه دست به کار شوند تا آینده کشور را با ارج نهادن بر معلم بازیابند.
معلم، مسئول تمام کودکان و نوجوانان زیردست خود در تربیت و سازندگی است. این تاثیرات چه مستقیم و چه غیرمستقیم مستمرا ادامه دارد و کسی نمیتواند منکر آن باشد. رابطه بین معلم و دانشآموز باطنی و عمیق بوده و در شکلگیری شخصیت دانشآموزان تاثیر بسیار دارد تا جایی که بدون معلم، دنیا نوع دیگری بود، غیرقابل تحمل. دانشآموزان پس از خانواده، وارد جامعه مدرسه میشوند و رفتار و عادات و آموختههای خود را بازیابی و گسترش داده و تثبیت میکنند. معلم بانفوذترین فرد در آموزش و پرورش کودک و الگوی او در رفتار، اخلاق و آیندهسازی میباشد. علاوه بر الگو بودن تاثیرات عمیق آموزشی بر دانشآموزان که غیرمستقیم بوده و از طریق تدریس و آموزش به وقوع میپیوندد، غیرقابل انکار است. بنابراین وظیفه مسئولین فراهم کردن شرایط مناسب و مطلوب برای ورود افرادی با علم کافی، پایبند به اخلاقیات، متبحر، کاردان و وظیفهشناس به عرصه آموزش و پرورش است.
جنبه قدردانی و حفظ ارزشمندی شأن و مقام معلم
با کمی توجه به این مورد در سالهای اخیر متوجه شدهام که در این بزرگداشت فقط خود معلمان نقش دارند و بس. خود معلمان برای خود جشن میگیرند، از یکدیگر قدردانی میکنند، معلم نمونه انتخاب میکنند و … با این کارها، خلأ مسئولیت مسئولین را نمیپوشانند بلکه تسکینی موقتی و غیرواقعی بر دردهای خود مینهند. هیچ مسئولی از مسئولین کشور، کاری برای جماعت ارزشمند معلمان نمیکند و هیچ دردی از دردهای متعدد مالی و اجتماعی او را حل نکرده است.
بزرگترین کار در جامعه تبریک و یادآوری این روز در صدا و سیما است و بس. به قول همکاران با سابقهی فرهنگی: «خودمان خودمان را ارج مینهیم و دوست داریم.»!
به واقع بزرگداشت یک روز چه فایدهای دارد؟ به چه دلیل تقویم کشور را پر از مناسبت کردهاند که داغها تازه شود؟ آیا در روز معلم مشکلات فراوان معلمین حل میشود؟ قشر فرهنگی فرهیخته و با کمالات که آیندهی آیندهسازان کشور در دستان توانمند اوست، نیاز به نشانهای در تقویم دارد؟ آیا نیازمند توجه، آن هم از نوع حلاّل مشکلات ندارد؟ همه مردم و مسئولین بر این موضوع واقفند که قشر فرهنگی با مشکلات اقتصادی و معیشتی فراوان روبروست و همیشه با سینهای فراخ، عزتمند و با شرافت تمامعیار، به آموزش پرداخته و با افتخار و آبرومند به تدریس و تربیت خود ادامه داده است اما با حضور ذهنی که دارم به یاد ندارم در هفته بزرگداشت معلم، فردی از مسئولین کشور که کاری از دستش برمیآید، سینه سپر کرده و با خبری خوش به استقبال این بزرگداشت آمده و خاری از پای این قشر زحمتکش فرهیخته درآورده باشد. غالب این مناسبتها فقط یک اسم هستند و هیچ برآیند مثبت اثرگذاری ندارند، روز معلم، روز پرستار، روز مادر، روز پدر و … اما مسئول مربوطه چه کار میکند؟ هیچ!
آیا شده که مسئول و یا مدیری احساس مسئولیت کرده و در چنین مناسبتهای تقویمی، مشکلی از مشکلات افراد زیرمجموعه خود حل کند؟
این روزها معلمین نیازی به تبریک ندارند، آنان مطالبهگر حقوق خود هستند که سالیان سال نسبت به آن بیتوجهی شده و آنان با شرافت و حیاء وصفناپذیری به وظیفه انسانی خود عمل کردهاند. چه حقوقی که در سالیان متمادی از معلمین زایل شده و چه حقهایی که از دست دادهاند و فریادرسی نداشتهاند! آیا وقت آن نرسیده که مقامات عالیرتبهای که میتوانند کاری کنند، دست به کار شده و واقعا کاری کنند؟ امروزه کار به جایی رسیده که حق برخی از فرهنگیان از دست میرود و به آنان داده نمیشود چه برسد به ارتقاء کیفی زندگی و معیشتی ایشان! با کمی تأمل و غور در امور آنان به راحتی میتوان به این نتیجه تاسفبار رسید.
اینکه قشری عزتمند و با شرافت هستند دلیل بر آن نمیشود که یار و یاوری برای دفاع از خود نداشته باشند و فریادرسی برای آنها نباشد!
اجرای عدالت برای قشر فرهنگی چه زمانی محقق میشود؟ آیا اساسا چنین روزی فرا خواهد رسید؟
یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیش آموزگار
خالی از لطف نیست که یکی از خاطرات زیبای خود را بیان کنم:
در سرمای زمستان و روزهای کوتاه تدریس و مدرسه و دانشگاه، به دلایلی مجبور شدم به کلانتری مراجعه کنم، کلانتری شلوغ بود و هر کدام از پرسنل مشغول انجام کاری. بعد از مدت کوتاهی که نوبتم رسید سروان متین و مودبی نوبت مرا اعلام کرد وقتی روی صندلی مقابلش نشستم و فرم را پر کردم، آقای الف (سروان مسئول پرونده) بعد از خواندن فرم متوجه معلم بودن من شد و بعد از ادای احترام مجدد، ایستاد و ایستاده شروع به پر کردن فرم کرد و گفت: من به احترام همه معلمان میایستم و در مقابل ایشان جسارت نمیکنم که بنشینم.
من معذب شدم و ایستادم و با کلی خواهش از ایشان خواستم بنشینند و کارشان را انجام دهند و این احترام زیبا، برای من معلم بسیار ارزشمند بود که هنوز افرادی در جامعه هستند که هم تقدس مقام معلم را میدانند و هم با تمام وجود درکش کردهاند. بعدها با آقای الف (سروان) دیدار داشتم تا در این باره بگوید و من بنویسیم.
او در این باره چنین گفت: من در زمان دانشآموزی خود، معلمی داشتم بسیار مهربان، دلسوز، باسواد که با تمام وجود در دوره راهنمایی به ما آموزش میداد و علاوه بر آموزش علمی، مهارتهای زندگی مانند مهارتهای رفتاری، مهارتهای شغلی، مهارتهای خانواده و … را میآموخت، ما را راهنمایی میکرد تا با امید زندگی کنیم، علم را بیاموزیم و دوست داشته باشیم، احترام به خانواده و جامعه را مد نظر داشته باشیم و بدانیم بیکاری آفت زندگی و جامعه خواهد بود و به دنبال شغلی آبرومند بوده و برنامهریزی کاملی برای آینده داشته باشیم.
این معلم با دلسوزی تمام از کودکان مراقبت هم میکرد و زمانی که بیمار میشدند برایشان شرایطی را برای بهبودی با تدابیر متعدد فراهم میکرد (که از نوشتن جزئیات آن خودداری میشود)
آقای الف این سخنان را چنان با عشق و جزئیات تعریف میکرد که نمیتوانستم از پای حرفهای ایشان دل بکنم. او چنان با احترام از معلمی یاد میکرد که آنقدر فهیم و دلسوز بوده ـ در جایی که شاید چندان اهمیتی به این موارد تربیتی داده نمیشد ـ که حیرتزده بودم و آرزو کردم کاش همه معلمها چنین باشند و همه شاگردان چنان.
در ادامه چنین گفت: من پلیس شدم و روزی در پست خود در خیابان بودم، دیدم که معلم بزرگوارم از مینیبوسی که سرویس مدرسهاش بود پیاده گشت و به من نزدیک شد و مرا در آغوش کشید و درجههای مرا بوسید و گفت: که من به تو افتخار میکنم.
آیا میشود که این معلم را دوست نداشت و به احترام معلم و چنین معلمانی نایستاد؟
صحبتهای آقای الف (سروان) پر از عشق و قدرشناسی زائدالوصفی بود که نمیتوان به قلم آورد. قدرشناسیای که مسیر زندگی او را تغییر داده بود.
چقدر زیبا و دلنشین است که معلم باشی، مهربان و دلسوز باشی، آینده دانشآموزانت را به بهترین شکل رقم بزنی، فراتر از وظیفهات تو را بشناسند و با بهترین الفاظ و خاطرات به یادت آورند که چقدر خوب بودهای؟
ـ جناب سروان با آن معلمتان ارتباط دارید؟
ـ بله هنوز با ایشان ارتباط نزدیک دارم و به جد میگویم که کاش غیر از معلم بودن ایشان با هم نسبت نزدیک هم داشتیم تا این وابستگی را به طور دائم احساس میکردم.
از آقای الف خواستم قرار ملاقاتی با این معلم مهربان و منحصر به فرد گذاشته تا مصاحبهای دلنشین با ایشان داشته باشیم که متاسفانه ایشان قبول نکردند اما من دست از تلاش برنمیدارم و روزی با ایشان صحبتی دوستانه خواهم داشت.
مشابه این اتفاقات خوشایند برای من، کم نبوده در ادارات و اماکن متعدد که به شأن انسانی معلم و مدرس بودنم افتخار کردهام سرم را بالا گرفتهام.
افتخار میکنم به معلمی، به خوب بودن خالصانه و بیچشمداشت، به تغییر دادن مسیر زندگی دیگران، به آموزش صلح و دوستی، به همیاری در مبارزه با خشونت، به صبوری و آموختن صبر، به آموختن انسانیت، حتی اگر مورد ظلم واقع شوم، حتی اگر مرا نبینند، حتی اگر به عمد بخواهند مرا تحقیر کرده در مضیقه مالی قرار دهند، اما من میسوزم و روشن میکنم، جوانان و نوجوانان را، انسانیت را و زندگی را با تمام توانم روشن میکنم، روشن در برابر جهل، روشن در برابر ظلم، روشن برای آیندهای روشن.
با عنایت به اینکه ماموران زحمتکش نیروی انتظامی دارای مشغلهی زیاد هستند و برای این مصاحبه چندین بار تماس و هماهنگی صورت پذیرفت تا بتوان با این پرسنل خدوم مصاحبهای کوتاه داشت، بر خود و فرهنگیان این مرز و بوم، لازم میدانم از زحمات، تلاشها و خدمتگزاری نیروهای محترم انتظامی استان قزوین که در جهت آرامش و برقراری صلح و امنیت، شبانهروز در تلاش هستند مراتب قدردانی و سپاسگزاری خود را اعلام نماییم.