۶۰ درصد سرمایه اجتماعی ایران را فراموش نکنید
- شناسه خبر: 31641
- تاریخ و زمان ارسال: 15 اسفند 1402 ساعت 07:30
- بازدید :
نگار موحد
انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در حالی برگزار شد که بسیاری از افراد از عدم مشارکت و عدم استقبال مردم از آن، خبر میدادند اما حضور معنادار ۴۰ درصدی مردم این فرضیه را رد کرد.
از سال ۹۸ تاکنون جریانات اعتراضی در کشور شکل گرفته که در آبان ۱۴۰۰ این جریانات به اوج خود رسیده و شکل اغتشاش به خود گرفت؛ جریاناتی که اغلب نتیجهای نگرفتند؛ بعد از گذر از این حوادث، شاید مدیران نیز انتظار حضور مردم پای صندوقهای رای را نداشتند و حتی برای بالا بردن ضریب مشارکت، قوانین ارائه رأی را تسهیل کردند و دیگر نیازی به مهر شناسنامه نبود و با ۵ کارت شناسایی این امکان فراهم بود؛ یعنی شما فقط به پای صندوق های رای بیایید و با حضورتان مهر تاییدی بر نظام جمهوری اسلامی بزنید.
مشارکت ۴۰ درصدی در انتخابات، آیا حماسه حضور است و مایه افتخار؟ شاید اگر در گذشته و در شرایط عادی، مشارکت به ۴۰ درصد میرسید مایه نگرانی و خسران بود اما حالا بعد از آن همه جوسازی رسانههای معاند ۴۰ درصد مردم همچنان پای صندوقهای رای آمدند و این شکوه حضور را رقم زدند، این افراد با وجود همه سختیهای اقتصادی و شرایط اقتصادی که باوجود تلاشهای صورت گرفته، همچنان سخت و تلخ است، پای صندوقهای رأی آمدند و نشان دادند که تابآوری جامعه در شرایط کنونی ۴۰ درصد است.
مشارکت ۴۰ درصدی در انتخابات ۱۱ اسفند سال جاری را میتوان پایینترین مشارکت تاریخ جمهوری اسلامی دانست. در ۴سال اخیر مشارکت در انتخابات به زیر ۵۰ درصد رسیده است، شاید بتوان این میزان مشارکت را ناشی از نارضایتی سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی دانست، نارضایتیهایی که گاهی به اشتباه با جریان اغتشاش همراه شد و گاه در شکل تجمعات مسالمتآمیز خود را نشان داد اما باز هم جوابی که باید دریافت نکردند.
از طرف دیگر بلاموضوع بودن جناحهای سیاسی را میتوان یکی دیگر از عوامل کاهش مشارکت دانست؛ در کشوری مانند ایران که مردم همواره نشان دادند پیروی از جریانات سیاسی دارند اما در بزنگاهها خود را تنها دیدن و حمایتی از هیچ جناحی دریافت نکردند، بنابراین نسبت به جریانات دلسرد شدند.
از سویی دیگر جناحهای سیاسی به ویژه در قزوین به مردم نشان دادند که صرفا هنگام انتخابات برای آنها اهمیت قائل هستند و بعد از اینکه فردی به نمایندگی برسد دیگر بهایی برای آنها قائل نیست. شاید بتوان سالار آبنوش را مثالی برای این موضوع در نظر گرفت؛ فردی که ابتدا نماینده یک ائتلاف خاص معرفی شد اما در ادامهی فرایند از لیست حذف و فرد دیگری جایگزین او شد، اما در مقابل، آبنوش در حالی که از لیست حذف شده بود، رأی اول این دوره از انتخابات را به دست آورد که این امر شاید دهن کجی مردم به ائتلاف تعیین کننده را نشان میدهد.
از طرفی دیگر اگر به تبلیغات انتخاباتی کاندیداها نگاهی بیاندازیم، در سخنان آنها دیگر نشانی از وعده نبود و آنها سعی داشتند با تخریب دولت، خودشان را به کرسی مجلس برسانند اما مردم این قشر را نیز انتخاب نکردند و نشان دادند این ۴۰ درصد همچنان پای انقلاب و نظام ایستادهاند و مجلس جایی برای تخریبگران دولت نیست.
اما ۶۰ درصد دیگر از مردم کجا بودند؟! آن هم در شرایط کنونی که علنا عدم شرکت در انتخابات و تحریم آن را نوعی اعتراض به شرایط اقتصادی کشور اعلام کرده بودند؟ بیشک در این دوره رأی ندادن، یک کنش فعال اعتراضی بود که نباید در خوشحالی حماسه حضور از آن غافل شد.
با این حال در این شرایط، کسب مشارکت ۴۰ درصدی به معنای شکست ایده تحریم انتخابات است. انتخاباتی که در نامطلوبترین حالت، توانسته مشارکت نزدیک به ۴۰ درصد را تثبیت کند، بعید است به این زودی مشارکتی کمتر را تجربه کند.
حضور ۴۰ درصدی، فرضیه براندازی و سقوط، و عدم حضور ۶۰ درصدی فرضیه جایگاه دولت در بین مردم را تضعیف میکند، این انتخابات برای دشمنان نظام جمهوری اسلامی نشانه شکست و نا امیدی بود اما نباید فراموش کرد ۶۰ درصد از سرمایه اجتماعی از شرایط فعلی ناراضی هستند و باید اقدامات اصلاحی هرچه سریعتر صورت بگیرد.
در پایان میتوان گفت نتایج انتخابات نشان میدهد که مردم به دشمنان بهایی نمیدهند و از طرفی دیگر هم از دولت ناامید هستند. طبق تاریخ و در شرایط سیاسی اینچنینی، اغلب گروههای اکثریتی ظهور میکنند که از دولت حرفشنوی ندارند و جریاناتی در پی آن اتفاق میافتد، بنابراین انتظار میرود در حالی که خوشحال از ۴۰ درصد مشارکت هستیم هرچه سریعتر ۶۰ درصد سرمایه اجتماعی را دریابید؛ درصدی که شاید اغلب آنها نسبت به شرایط کنونی اعتراض دارند و باید حرفشان شنیده شود.