یک روز خوش برای ترجمه
- شناسه خبر: 19776
- تاریخ و زمان ارسال: 12 شهریور 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
حسن لطفی
آنطور که از شواهد و نوشتهها و گفتهها پیدا است، خانم مترجم سی سالی میشود که امین قابل اعتمادی برای خوانندگان ادبیات آلمانی است (خانم مترجم شهریور 1341 در قزوین بدنیا آمده و پس از سفر و تحصیل در آلمان و بازگشت به ایران از سی و یک سالگی ترجمه را شروع کرده است). این که نوشتهام امین، بخاطر باوری است که نسبت به ترجمه دارم. در باورم مترجم در کنار خلق دوباره یک اثر به زبانی دیگر، وظیفه دارد، میان نویسنده اصلی و مخاطب غیر همزبانش بایستد و آنچه نویسنده در ذهن و قلم دارد را به شکل درست و کاملی به طرف دیگر (خواننده ـ مخاطب) منتقل کند. درست در ذهنم مترادف با وفاداری به قالبی است که نویسنده برای بیان داستان، اندیشه، شعر و… انتخاب کرده است و کامل برایم، پرهیز از کاهش کلمه، فکر، اندیشه و هر آن چیزی است که نویسنده نوشته است. با این حساب مترجم خوب در کنار خالق بودن باید امانتدار خوبی هم باشد. همانطور که خانم مترجم به گواه حدود شصت اثر ترجمه شده و گواه خوانندگان آثار و بسیاری از صاحبنظران، نویسندگان و مترجمانی که او را میشناسند چنین فردی است. از میان این افراد، جمعی عصر پنجشنبه نه شهریورماه در خیابان فیاضی (فرشته معروف!) به دعوت نشر افق در مجموعهی فرهنگان فرشته گرد هم آمدند. مکانی که اگر چه حالا کتابفروشی و کافه و مجموعه خوبی است، سالها پیش مامن و منزل محمد علی فروغی بوده که در کنار نویسندگی، در دنیای سیاست هم برای خودش کسی شده و سه دوره نخستوزیری حکومت پهلوی در کارنامه سیاسیاش دیده میشود. بهانه جمع شدنشان هم جایزه بینالمللی معتبری بود که به خانم مترجم اختصاص یافته بود. (جایزه فردریش گاندولف که از سال 2013 به کسانی تعلق میگیرد که بیشترین فعالیت را در گسترش ادبیات و فرهنگ کشور آلمان داشته باشند). حاضران که تعداشان کم هم نبود (نسبت به حاضرین چنین نشستهایی) ستایشگران خوبی برای خانم مترجم بودند. چه آنهایی که سخن گفتند (امیرحسین چهل تن، علی اصغر محمدخانی، محمود حدادی، محمد حسینی و مریوان حلبچهای) و چه آنهایی که با آمدن و تشویقهاشان تاییدکننده بودند. نکته مهمتر از همه برای من حرفهای خود خانم مترجم و حضور مادرش به عنوان یکی از حاضرین بود. مادری که بیشک در شکلگیری شخصیت فرزندش سهم بسزایی داشته است. البته این مهربانوی قزوینی و خانم مترجم به نقش پدر و تاثیر آن در زندگی خانم مترجم معترف بودند، پدری که ویژگی مهمش مثل تمام پدران خوب حمایت از فرزندش بود. خانم مترجم حرفهای خوبی هم زد. حرفهایی که در آن اهمیت مخاطب و خواننده برجسته بود. اهمیتی که باعث نشده بود تا خانم مترجم به سراغ نامهای سرشناسی برود که سالهای زیادی خوانندگان وفاداری داشته است. برای او نویسندگان قدرتمند جدید همانقدر اهمیت دارند که نویسندگان صاحب نام! مهم ارزش اثر و لذتی است که خودش هنگام خواندن کتاب میبرد. لذتی که باعث میشود تا به این فکر کند که خوب است این لذت را با هموطن ایرانیش شریک شود. این برای من یعنی تعهد به مخاطب، یعنی امانتدار خوبی بودن! شاید بخاطر همین است که وقتی نام خانم مترجم (مهشید میرمعزی) را روی کتابی میبینم با خیال راحتتری انتخابش میکنم. مثل وقتی که نام گلی امامی، مهدی سحابی، نجف دریابندری، مهری آهی، عبداله کوثری، ابوالحسن نجفی، محمد قاضی، احمد گلشیری، مهدی غبرایی، بهمن فرزانه، سروش حبیبی، اسد امرایی، علی قانع و… را روی جلد کتابی میبینم! بخاطر همین گمان میکنم روز پنجشنبه نهم شهریور 1402 فقط یک روز خوش برای خانم مهشید میرمعزی نبود، روزی خوش برای ترجمه و مترجمان بود.