یک اثر نقاشی به وسعت یک کافه است
- شناسه خبر: 22751
- تاریخ و زمان ارسال: 1 آبان 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
نویسنده: زهره شایستهفر، دکترای پژوهش هنر
«رنگ»، مقولهای است که دنیای خیال ذهن و قاب نقاشی هنرمند، تحت تاثیرش قرار میگیرد، تا جایی که واژهها و تصویری که از خطوط زبان بدن تشکیل شده، به تکاپو و گفتوگو وامیدارد، به گونهای که مخاطب به هنگام روبرو شدن با یک تابلوی نقاشی، ملودی موسیقی نقاش را قادر خواهد بود که بشنود. رنگ تمام کننده کار نقاش ایرانی که جان و روح به موضوعات بخشیده و ارتباطی موثر با آرامش و اتمسفر حاکم بر فضای نقاشی ایرانی دارد. البته برای هر نقاشی استفاده از تمام پتانسیل موجود در رنگ، دانش رنگشناسی لازم و ضروری میباشد، همچنانکه «شگردی که امروز در دانش رنگشناسی از آن با عنوان رنگهای مکمل نام برده میشود، نقاش به زیبایی از آنها استفاده کرده و رنگهای آبی و نارنجی را که زوج مکمل است، در کنار هم نهاده است. این دانش رنگی را در آثار بهزاد نیز شاهدیم، آنجا که برای تقویت مضمون داستان پیراهن یوسف را به رنگ سبز و لباس زلیخا را به زنگ قرمز قلم میزند تا از اثرگذاری تشدید دو رنگ مکمل استفاده کند. نقاشان ایرانی از این شگرد با عنوان رنگهای عاشق و معشوق یاد میکردند. تصاویر شاهنامه و خمسه طهماسبی نمایانگر تاثیرگذاری همزمان واقعگرایی بهزاد و انبوهی و تنوع بافت گیاهی خاص شیوه ترکمانان است. آثار مکتب تبریز دوم، در عین پیچیدگی در ترکیب و قرارگیری عناصر، از جهت طراحی و اجرا بسیار ظریف و بیهمتا است. تنوعات رنگی در بافت گیاهان یا صخرهها و فضای پسزمینه یا زمین، از جمله بهکارگیری انواع سبزهای روشن و بنفشهای روشن، نشان میدهد که در اجرای این آثار تحولاتی نسبت به مکاتب پیشین صورت پذیرفته است.» (روشناس،1395: 65) بنابراین اگر رنگ ضربان آهنگ خیال نقاش در نقاشی محسوب بشود، پس رنگ یکی از عناصر اصلی در نقاشی خواهد بود، اگر سایر عوامل بصری در نقاشی را جسم بدانیم، رنگ با وجود اینکه درنقش بصری ایفای نقش میکند، ولی تاثیرگذاری آن بر مخاطب فراتر از حضورش به عنوان یک عنصر عینی میباشد. پس «انسان تمامی دانش و تجربه خود را در هستی توسط دو عنصر فرم و رنگ کسب میکند، ادراک رنگ در اعصاب بینایی و واکنشهای احساسی نسبت به آن سریعتر از شکل صورت میگیرد. رنگ در ذهن بشر به خاطر عدم شناخت ماهیتی و پدیداری از تجزیه نور و قوت تاثیرات روانی آن همیشه مرموز و جادویی بوده است. کاربرد سنتی رنگ نه تقلید از رنگ واقعی پدیدههای زمینی بلکه به تعبیر سیدحسین نصر بیشتر به منظور یادآوری واقعیات آسمانی چیزها است. در این راستا، رنگها نقش مهمی در بازنمایی فرا واقعی محیط به گونهای نمادین دارند.» (دولتآبادی. 1396: 169) همچنین، نقاش ایرانی، برای اینکه بن مایهی بهشتی به رنگ و فضای نقاشی خود ببخشد، «مادههای خوشبوکننده را به رنگ اضافه میکردند، و از کتاب بوی دلنشین مشک و عنبر به مشام میرسید، خود رنگها را هم با غلظتهای متفاوت به کار میبردند و صفحه به رنگ گل در میآمد، فقط در نقاشی ایرانی صفویه قرن11 هجریقمری/ 16 میلادی، میتوان اثری را پیدا کرد که در آن سنگها در منظره غمانگیزی به شکل سر انسان ترسیم شده است، تعداد این سنگهای میکروسکوپی به صدها عدد میرسد. تاریخ هنر، ظریفتر و لطیفتر از نقاشیهای عصر صفویه سراغ ندارد. عجیب نیست که طرح اولیه نقاشی ایرانی، چند ماه طول میکشید و تصویرسازی یک نسخه خطی ممکن بود در طول بیست سال کار جدی و مداوم صورت بگیرد، اما به نظر میرسد که همین زیبایی و ظرافت خارقالعاده نقاشی ایرانی، با مجذوب کردن مخاطب، مانع دستیابی وی به مفاهیم درونی اثر میشود. رویداد در نقاشی ایرانی، اغلب در مکانی اتفاق میافتد که با حصارهای کوتاه سرخرنگ محافظت میشود و پژوهشگران معاصر در مواجهه با آن، اغلب به سنت نظاره کردن از پشت حصار باغ بهشتی در ادبیات شرق اشاره میکنند. طبیعتا این گونه پژوهشها بسیار مفید و جالب است.
پی نوشتها:
ـ روشناس، سید محمدامید (1395)، نقاشی در ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
ـ کمالی دولتآبادی، رسول (139۵)، بازخوانی عرفانی مبانی هنرهای تجسمی، تهران، سوره مهر.
شکل 1ـ یوسف و زلیخا، مکتب هرات، اثر: بهزاد، 893 /1488، گالری ملی بوستون.