یک اثر نقاشی به وسعت یک کافه است
- شناسه خبر: 22190
- تاریخ و زمان ارسال: 23 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
این قسمت: روح یک اثر نقاشی
نویسنده: زهره شایستهفر، دکترای پژوهش هنر
تاریخ هنر نقاشی در همه اعصار، فراز و نشیبهای مختلفی داشته و تحت تاثیر عواملی همچون جامعه، فرهنگ و مذهب بوده است. مثلا در دوران قرون وسطی، به دلیل تسلط مذهب بر همه امور زندگی مردم، مقاصد سفارشدهندگان هنر غالبا در راستای باورها و مراسم آئینی بود، ولی این سلیقه در دوره رنسانس و اصلاحات مذهبی اروپا اساسا دگرگون شد. لذا با تغییر جهانبینی، جنبه آئینی ـ مذهبی هنر جای خود را به تزئینی ـ مفهومی داد که این خود باعث به وجود آمدن سبکهای گوناگون نقاشی گردید. همچنین، در قرن دهم هجری قمری / شانزدهم میلادی، هنرمندان دربار شاه اسماعیل صفوی، به نقاشیهایی با موضوعات مردمپسند روی آوردند که این خود از تغییر ذائقه شاهان صفوی نسبت به موضوعات نقاشی حکایت دارد. این جریان تغییر ادامه یافت تا اینکه در دوره قاجار، چهره نقاشی ایرانی بهکلی ویژگیهای اروپایی به خود گرفت. با توجه به اینکه نقاشیهای ایرانی بسیار پر هزینه و مخصوص درباریان بودند، نه مردم عادی، لذا با ورود فرنگیسازی به نقاشی، مردم نیز توانستند از هنر نقاشی بهرهمند شوند. روند تغییر سبک با ورود نقاشان اروپایی، بهخصوص هلند، به ایران در قرن هفدهم میلادی سرعت گرفت و فراوانی آثاری با نقش انسان و بدون پسزمینه یا نمایش طبیعت روبه فزونی نهاد.
همچنانکه چهرهها متفاوت است، پس علایق مخاطبین نیز فرق دارد و همچنین، هنرمند با هنرمند دیگر. لذا مانند هنر نقاشی قرن یازدهم هجری قمری / هفدهم میلادی، تنها راه ماندگاری اثر، ارتباط با روح مخاطب است. تقدیر همه آثار هنری خوب نیست، پس چگونه تقدیر سبب خوشاقبالی یک اثر نقاشی میشود تا قرنها بعد از خلق آن همچنان دارای قابلیت مطالعه و الهام باشد؟ عواملی که امکان ماندنیشدن یک اثر هنری را تا حدودی فراهم میآورند، یکی، غلبه بر زیبایی و دیگری، دوریجستن از فقدان حقیقت است. پس نباید تاکید هنرمند صرفا بر زیبایی ظاهری باشد؛ اما، چگونه؟ با ورود به لایههای درونی یک اثر، یعنی رسیدن به باطن ایده، همچنانکه زیبایی موجود در لایه اول دلیلی بر زیبایی باطن نیست و همینطور که زیبایی واقعی در نهان نهفته است. شاعری میگوید: من سیاه هستم اما زیبا هستم(1)، همچنانکه آفرینش اشرف مخلوقات، انسان، بر مبنای زیبایی است و در مسیحیت آمده که خداوند برای فرمانروایی موجودات روی زمین انسان را آفرید. در نهایت، دوری از فقدان حقیقت رمز ماندگاری است، رمزی که در عین سادگی پیچیدگیهای مختص به خود را دارد. مخاطب زمانی مشتاق جستوجو در اثر هنری است که لحظه به لحظه کنجکاوتر میشود تا جایی که چشمانش بسته نمیشوند، دقیقا مانند زمانی که چشم ما در تماشای سادگی یک صحرا، دشت یا کویر، حس خوبی را دریافت میکند و میگوید، عجب تجربهای! بنابراین ارتباط مخاطب با اثر باید توأما فیزیکی و ذهنی باشد، چرا که این باعث هوشیاری ضمیر ناخودآگاه او میگردد، همچون نمایش زندگی روزمره که هم جنبه واقعی برای مخاطب دارد و هم در نقطه مقابل آن، میتواند نمایشدهنده معنویاتی اصیل باشد، اینکه هنرمند چگونه با نوعی بیان حقیقی که با ایجاد حس همذاتپنداری همراه است، جهان مادی را بهگونهای تصویر کند که القاءکننده برتری معنویات بر مادیات باشد و این پیام را برساند که آنچه میماند همانا فقط نیکی است!
(1) غزل غزلهای سلیمان
شکل 1ـ پیرمرد و جوان، مکتب اصفهان، اثر: محمد علی، 950 /1543، موزه رضا عباسی، عکاس: نگارنده