کوچههای فراوان آشتیکنان
- شناسه خبر: 52881
- تاریخ و زمان ارسال: 17 بهمن 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
مرتضی رویتوند
در شهری بزرگ، محلهای بود به نام رحمتآباد که همه کوچههایش باریک و کمعرض بود. کارشناسان شهرسازی این محله را با دقت بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که اگر خدای نکرده اتفاقی در شهر رخ دهد کمکرسانی به این محله تقریبا غیرممکن است. کارشناسان نتیجه بررسیهای خود را به شهردار ارائه کردند تا شهردار فکری برای آن محله بکند. شهردار فکر کرد و نتیجه این بود که «بودجه نداریم!» کارشناسان بیشتر نتایج بررسیها را ارائه کردند و نتیجه شد «واقعا بودجه نداریم!»، باز هم ارائه بیشتر بررسیها و نتیجه: «بودجه نداریم! حرفش هم نزنید!».
رسانهها و مردم از نتایج این بررسیها آگاه شدند و به شهردار فشار آوردند. شهردار با جملههایی چون «بودجه نداریم!»، «در اولویت میگذارم»، «از شنبه!»، «در عوض در احمدآباد گوجهفرنگی ارزان است!»، تلاش کرد موضوع رحمتآباد نادیده گرفته شود، اما نشد. فشار رسانهها و مردم هر روز بیشتر و بیشتر میشد.
شهردار قصه ما باهوش بود. او در جملهای جدید و تاثیرگذار گفت: «کوچههای محله رحمتآباد، کوچههای آشتیکنان هستند!» او در توضیح اضافه کرد: «در شهر یزد کوچههای کمعرضی به نام آشتیکنان وجود دارد که باعث میشوند آدمها از نزدیکی هم رد شوند و با هم آشتی کنند. ما از آنها الگوبرداری کردهایم!»
این دلیل شاید دلیل محکمی نبود اما جدید که بود. مردم برای چند روزی آرام شدند. در این میان مشاوران شهردار به او گفتند که طبق تحقیقات علمی در رحمتآباد اصلا کسی با کسی قهر نیست!
فرصت کم بود و شهردار راه بیبازگشتی را انتخاب کرده بود. او شبانه به کارمندانش دستور داد که با گچ، خطی میان رحمتآباد بکشند و آن محله را به دو قسمت رحمتآباد علیا و رحمتآباد سفلی تقسیم کنند و برای هر بخش تابلویی بزرگ نصب کنند. مشاوران شهردار گفتند که «این محله از روز اول یک محله بوده است و چرا باید به دو بخش تقسیم شود؟!» شهردار فقط لبخند زد.
از فردای آن روز گروهی از کارمندان شهرداری، شبانه به رحمتآباد علیا و سفلی میرفتند و به نام آن یک رحمتآباد بر در و دیوار رحمتآباد دیگر ناسزا مینوشتند و ماشینها را پنچر میکردند و نامه تهدید به خانهها میانداختند. همه این صحنهسازیها برای آن بود که اهالی رحمتآباد علیا و سفلی با هم دعوا کنند و قهر کنند و وجود کوچههای آشتیکنان توجیه داشته باشد. اما آنقدر اهالی رحمتآباد مهربان بودند که هرگز با هم قهر نکردند.
حالا سالهاست مردم از شهردار در مورد کوچههای باریک رحمتآباد میپرسند و شهردار با لبخندی عمیق پاسخ میدهد: «کوچههای آشتیکنان هستند برای آنکه شاید یک روز در رحمتآباد قهری اتفاق افتاد.»
عجیب آنکه هنوز، شبها، در رحمتآباد علیا و سفلی برخی ماشینها بیدلیل پنچر میشوند!