«کارتخوان نداریم»
- شناسه خبر: 17709
- تاریخ و زمان ارسال: 11 مرداد 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
نفیسه کلهر
«طبق آمارهای سازمان امور مالیاتی، مالیات پرداختی نیمی از اصناف کشور صفر است و همچنین میانگین مالیات پرداختی ماهانه طلافروشان، کمتر از یک میلیون تومان و برای یک سوم آنها صفر است.» این مطلب در گزارشی که رکنا ماه پیش منتشر کرده، آمده است و نکته مهم اینکه در این گزارش آمده که هر کارمند سالیانه 9 میلیون تومان مالیات میپردازد و این در حالی است که مجموع مالیات پرداختی طلافروشان و پزشکان از کارمندان کشور کمتر است.
چطور رویشان میشود؟
یکی از پزشکان متخصص شهر بود که آوازهاش تا شهرهای اطراف هم پیچیده بود. از خوشنامیاش همین بس که به سختی توانستم برای معاینه نوبت بگیرم. جلسه که تمام شد برای حساب و کتاب پیش منشی رفتم و او گفت شما نرمافزاری برای واریز مبلغ در گوشی خود دارید؟ با تعجب به دستگاههای کارتخوان روی میز نگاه کردم و بعد گفتم مگر کارتخوانها کار نمیکنند؟ گفت «واریزیها کارت به کارت میشود.» بعد تکه کاغذی دستم داد که روی آن شماره حساب نوشته شده بود و گفت «از عابربانک سر خیابان واریز کنید لطفا و رسید را برای من بفرستید.»
مطب دکتر آنقدر شلوغ بود که من متعجب بودم یعنی واقعا از تکتک این افراد خواسته میشود برای واریز وجه به عابربانک بروند؟
پدر و مادری که دخترشان را از روستا همراه خود آورده بودند حتی به زور فارسی حرف میزدند و نتوانسته بودند نوبت تلفنی بگیرند. تکلیف آنها چه بود؟ از منشی پرسیدم اینها چطور میخواهند واریز کنند؟ لبخند زورکی زد و گفت «نگران نباشید اینها پول نقد همراهشان میآورند.»
دکتری با سابقه کاری زیاد و شهرت و نام خوش در این شهر چرا باید بخواهد با درخواست هر روزه از تکتک بیماران برای واریز اینترنتی و یا دریافت پول نقد، برچسب فرار از مالیات را به جان بخرد؟ چرا قبح این قضیه برای ما ایرانیها اینقدر زود ریخته است؟
پرداخت از عابربانک سرکوچه
شبنم درباره فرار مالیاتی از آرایشگاهی میگوید که معمولا برای گرفتن خدمات زیبایی به آنجا مراجعه میکند. او توضیح میدهد: «شما میگویید دکتر و طلافروش کمترین مالیات را میدهند، پس از آرایشگاهها خبر ندارید!» او ادامه میدهد: «من تقریبا هر ماه دو سه بار به این آرایشگاه سر میزنم یا برای درست کردن ناخن یا کارهای دیگر. اما هر بار که به آرایشگاه میروم از من میخواهند واریز را با گوشی تلفن همراهم انجام دهم. یک بار هم که گوشیام شارژ نداشت گفتند سر کوچه عابربانک هست از آنجا بریزم. فکرش را بکنید در گرمای سر ظهر من دوباره لباس پوشیدم و رفتم تا سر کوچه و برگشتم اما حاضر نشدند رقم پانصد هزار تومان را از کارتخوانشان بکشند.» شبنم همینطور ادامه میدهد: «گلایه من از این است که 500 هزار تومان اصلا رقمی نیست برای آرایشگاه با آن دم و دستگاه. یعنی اصلا مالیاتی هم اگر بخواهند ببندند برای پانصد هزار تومان گم میشود در ارقام نجومیشان. مشتریمداری و احترام و اینها که دیگر هیچ.»
اما شبنم با وجود اینکه احساس میکند با این رفتار به او بیاحترامی میشود اما باز هم برای گرفتن خدمات زیبایی به همین آرایشگاه مراجعه میکند و در این باره اینطور توضیح میدهد: «خب همه جا همینطوره. شما از بقیه جاها خبر ندارید. به نظر من مشکل ما هستیم که هیچ کدام اعتراض نمیکنیم. اگر من یک نفر اعتراض کنم رفتارشان با من عوض میشود اما اگر همه با هم اعتراض کنیم در نهایت آنها هم تسلیم میشوند یا به این راحتی این درخواست را نخواهند داشت. اما هم روی حساب آشنا بودن و چشم تو چشم بودن مراعات میکنیم و کوتاه میآییم.»
سقف برداشت پر است
روحانگیز از رفتار طلافروشان در فرار مالیاتی میگوید: «در چند ماه اخیر چند بار طلا خریدم و فروختم. چون برای کاری پولی را نیاز داشتم پسانداز کنم. به چند طلافروشی مراجعه کردم و همه یک رفتار داشتند و آن هم اینکه موقع خرید یک شماره کارت میدادند و میخواستند از عابربانکی که سر خیابان هست مبلغ را برایشان واریز کنم. موقع فروش هم خودشان کارت به کارت میکردند و چون بیشتر از ده میلیون تومان در روز نمیشد واریز کنند طی چند روز این کار را میکردند.
جدا از این گاهی آنقدر سرشان شلوغ بود که سقف برداشت از کارتشان پر میشد و اصلا مبلغی واریز نمیکردند. حالا اگر کسی برای گرفتن پول فروش طلا عجله داشته باشد خدا به دادش برسد.» او ادامه میدهد: «شب در آخرین ساعات کاری طلافروشها یک خانم مسنی آمده بود طلافروشی تا یک گردنبند را که معلوم بود قدیمی است بفروشد. نمیدانم از چه کسی صحبت میکرد اما مدام میگفت چک دارد. فردا صبح زود باید حسابش پر باشد و طلافروش مدام میگفت نمیشود مادرجان، بروید صحبت کنید که یک روز وقت بدهند. ما سقف برداشت از همه کارتهایمان پر است فردا بیشتر از ده میلیون تومان نمیتوانیم بریزیم. هرچقدر هم زن اصرار میکرد طلافروش میگفت نمیتواند. زن هم میگفت آخر کس دیگری نمیخرد. میگویند الان وقت خرید نیست. خلاصه که این روش برای همه دردسر شده!»
تفاخر به پرداخت مالیات
حسام ساکن اروپا است. از او درباره پرداخت مالیات در کشور آلمان میپرسم و او برای ولایت اینطور توضیح میدهد: «واقعیتش در اروپا اغلب افراد افتخار میکنند به اینکه مالیات میپردازند. در واقع با یک جور تفاخر این مسئله را مطرح میکنند که مثلا فلان قدر مالیات پرداختهاند. علاوه بر اینکه آنجا ارقام مالیاتها بالاتر هم هست. به لحاظ فرهنگی پرداختن مالیات کار درستی است که هر کسی موظف است از سهم حقوقش بپردازد. البته که رفاه اجتماعی از همین مالیاتهایی که مردم میپردازند تامین میشود و یا مناظر شهری زیباتر میشوند. خدمات برای افراد بیخانمان یا دارای معلولیت فراهم میشود و… مثلا من مطمئنم همه از ساختن یک پل هوایی در مسیر پرترددی در شهر قزوین خوشحال میشوند؛ چون آمار تصادفات را کاهش میدهد و ضامن جان و سلامتی خود و اطرافیان است. اما بیشتر افراد حاضر نیستند پول بدهند تا آن پل ساخته شود. این را وظیفه دولت میدانند. خب دولت هم از همین مالیاتهایی که مردم میپردازند این کارها را انجام میدهد. اگر کسی مالیات نپردازد دولت چطور میتواند این کار را بکند؟
*
به نظر میرسد بر اساس این گزارش قبح مسئله فرار مالیاتی در ایران از بین رفته و همین باعث شده تا خریدار و فروشنده، باسواد و بیسواد به راحتی این رفتار را انجام دهند بدون اینکه مواخذه شوند.
همین موضوع اهمیت فرهنگسازی درباره این قضیه و از بین بردن بیاعتمادی شکلگرفته بین مردم نسبت به دولت را روشن میسازد.