چیزی به خدا نمانده از آزادی…
- شناسه خبر: 44546
- تاریخ و زمان ارسال: 17 مهر 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

امید مافی
آنجا در حوالی درختان زیتون، خون و جنون همه جا را گرفته و جعبه رنگی هیچ چیز جز تصاویر سیاه و سفیدِ مرگ در چشمخانهها نمینشاند. آنجا در جنوب بیروت نفیر کودکان از زیر خروارها خاک به گوش میرسد تا سمفونی بیداری در خواب عمیق جهان طنینانداز شود و داغ نهالهای زیتون بر دل روزگار غدار بماند.
حالا در زیر موشکها و بمبها، خبرها خون گریه میکنند، تیترها بوی نا گرفتهاند و سرمقالهها زیبایی از یاد رفته بیروت را شرح میدهند.
دور از آرامش و آسایش، شاخههای شکسته زیتون به آیههای والتین مبدل شده و خانههای مشتعل قصه پرغصه حرملههای قرن دود و آهن را برای مغمومانِ گیتی تعریف میکنند.
از غزه تا بیروت راهی نیست وقتی صلح در محاق به نوزاد نارسی در شیشه بدل شده و انسانیت برای غاصبان رنگی غریب و قریب به پوچی و هیچی گرفته است.
جهان بیاندازه روزه سکوت گرفته و از دوردست جز آتش و آوار صدای دیگری به گوشمان نمیرسد تا کشتگان ضاحیه با بدنهای شرحه شرحه به راویان صادق تاریخ بدل شوند و در شبهای کریه و کبوترستیز خاورمیانه از بالبال مرغ آمینها و قمریها خبری نباشد.
آنجا عروس خاور روانداز سپیدش را به آتش سپرده و شو مردگان، رو به خورشید ارواح سرگردانی شدهاند که با حیات نسبتی ندارند و دمادم ممات را به خلوت محزون خویش سنجاق میکنند.
با همه اینها رستاخیز نزدیک است و خیلی زود لشکر طوفان تارهای تنیده عنکبوت را برباد خواهد داد تا رستگاری زیتون زاران به افق بیروت به سرخط خبرها تبدیل شود و جماعتی دردمند سنگها را برای شکستن بتها صدا بزنند و عشق و استقامت را با خون سرخ خویش نقاشی کنند.
هر چند پرندهای قفس آبادی
بازیچهی دست ظالم صیادی
پرواز دوباره را به خاطر بسپار
چیزی به خدا نمانده تا آزادی…