چه باید کرد؟
- شناسه خبر: 3014
- تاریخ و زمان ارسال: 26 مهر 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
مکرر شنیدهایم که «یک کاسه ماست را با آب دریا هم بزنیم دوغ نمیشود؛ اما اگر بشود چه میشود!؟» این تازه در صورتی است که برای یک دریا دوغ هم برنامه داشته باشیم. که با آن چه کنیم!
کسی که میخواهد تحصیل مال کند راه و روشی دارد که دیگران رفتهاند یا اگر راه جدیدی است؛ باید رابطه منطقی بین علت و معلولش برقرار باشد. اینکه من شعر بگویم که پولدار شوم؛ یا خلبان بشوم که چیزی اختراع کنم؛ رابطه منطقی بین علت و معلولش وجود ندارد و اگر کسی چنین ادعایی بکند؛ کسی آنرا جدی نمیگیرد.
در شرایط سیاسی فعلی داخلی یک حکومتی وجود دارد که پول و اسلحه و سازماندهی و عوامل حفظکننده دارد. لذا کمترین احتمال هم وجود ندارد که قدرت را به معترضین یا به قولی شورشگران تقدیم کند. آنگونه که شاه کرد.
انقلاب 57 اگر پیروز شد؛ زمینههای آن غیرممکن را ممکن کرد. معترضین رهبری داشتند مصمم و روشنفکران و همه مراجع فکری و علمی جامعه با دیکتاتوری شاه مخالف بودند. یا حداقل ساکت بودند. عامل دین پشتوانه معترضین بود و دین در عوامل حکومت عامل سستی و تردید و اختلال؛ چون به هر حال رهبر انقلاب مرجع دینی بود.
شاه همانگونه که در شهریور 1332 تا تقی به توقی خورد سوار هواپیما شد و رفت تا کودتای 28 مرداد را برایش ترتیب دادند؛ این بار هم به همان امید مملکت را زمین گذاشت و رفت. در آمریکا هم استراتژی ای مورد نظر بود که در خاورمیانه آزادی برقرار شود تا حکومتها از دیکتاتوری طرفدار آمریکا به دموکراسی طرفدار آمریکا تبدیل شوند و البته این طرح بعدها در اجرا در کشورهای دیگر هم با شکست مواجه شد. این عوامل و مقدمات دیگر زمینهای را فراهم کرد که انقلاب در ناباوری جهانی پیروز شد. به نظر نگارنده حتی رهبران انقلاب هم انتظار پیروزی به این سرعت را نداشتند.
در شرایط فعلی باید دید این عوامل به چه صورت است.
حکومت از جهت رابطه بینالمللی مستقل است. برخلاف رژیم شاه که سرنوشت مملکت کاملاً متاثر از تصمیمات و منافع ملی آمریکا و غرب بود. اصلا بحث خوب و بد این رژیم و آن رژیم نیست. بلکه بحث از موقعیتهای اثرگذار در آینده اعتراضات خیابانی است. دامنی در جهان نیست که رهبران این حکومت بخواهند یا حتی بتوانند به آن پناه ببرند. بنابراین این طرف، محکم خواهد ایستاد و عقبنشینی به صورت واگذاری قدرت در کارش نیست. از نظر اعتقادی هم ممکن نیست.
در عوض طرف مقابل سرمایهاش تعداد زیادی جوان عاصی است که امید به آینده ندارند. نه برای خودشان نه وطن.
نه حزب و گروه داخلی را قبول دارند که بخواهند تحت حمایت آنان قرار بگیرند و نه حکومت، میدانی به احزاب و گروهها داده است که بتوانند در چنین مواردی حمایت یا لااقل میانجیگری کنند.
شورشیان عاصی تشکل و سازماندهی ندارند. رهبری و استراتژی ندارند. فقط یک آرمان دارند و آن پیروزی خیابانی بر حکومت.
بیشترین حمایت اما از سوی غرب است و عربستان و هزاران مخالفی که پدرکشتگی و برادر کشتگی با حکومت دارند و صد البته حمایت بیدریغ رسانهای صدها خبرگزاری و سایت و کانال ماهوارهای که در سایه بیاعتباری خود کردهی رسانه ملی و سیاست رسانهای کشور، رسانهی بیرقیب اطلاعرسانی در این روزها شدهاند.
یک لحظه اندیشه میتواند چنان کارساز باشد که جهتگیری استراتژیک درگیریها را تغییر دهد. جهانی که میداند تحریم یک قدم حکومت را عقب ننشانده و همه فشار آن روی گرده مردم است و بیرحمانه به آن ادامه میدهد؛ چه منافعی دارد که از این شورش چنین حمایت رسانهای میکند؟ آیا آنان از دلسوزی منافع ملی خود به دلسوزی برای منافع ملت ایران رسیدهاند؟ باید خیلی سادهاندیش باشیم که چنین فکری بکنیم.
این گروه حمایتگر با تمام توان، بدون اینکه کوچکترین هزینه جانی و هزینه مالی قابل اعتنا کنند با گیر دادن دست و پای حکومت در گرداب اعتراضات، بیشترین منافع را میبرند و در عوض جوانانی که خون دادند و سرمایهگذاری کردند؛ با هدایت اینان باز هم باید هزینه جانی کنند؛ بدون اینکه دستاوردی متصور باشد.
هیچکدام از طرفین نزاع عقبنشینی نمیکنند. و در این میان بدون سود تمام هزینه به عهده دو طرف داخلی نزاع است و بیگانگان بیشترین سودبران بدون هزینهاند.
پس چاره چیست؟ فقط یک راه وجود دارد و آن هم اینکه حکومت با حوصله و شکیبایی برای جلوگیری از هزینههای غیرقابل جبران آتی، تشکلهای سیاسی غیر خود را به رسمیت بشناسد و با آنان گفتوگو کند. هر چند معترضین خون داده، این تشکلها را قبول نداشته باشند. لااقل شیوه درگیری به گفتمان تبدیل میشود. تشکلها خواستههای معترضین را بیان کنند؛ هر چند آنان احزاب را به نمایندگی قبول نداشته باشند اما حکومت چهره پدرانهی همراهی و رحمانیت خود را نشان بدهد؛ حتی اگر معترضین نپذیرند. پنج حزب و تشکل هفتههاست تقاضای تجمع و راهپیمایی دادند. این بهترین فرصت برای برون رفت حاکمیت از بن بست است؛ بدون کمترین هزینه و با مسئولیت امنیتی احزاب! اما دریغ از پاسخ. نه وزارت کشور پاسخ میدهد و نه دفتر ریاست جمهوری. چرا که فکر میکنند فقط باید با زبان قدرت سخن گفت و وعده میدهند که پس از آرامش به مسائل رسیدگی خواهد شد. مخالفین اعتمادی به اجرای وعدهها ندارند. و میترسند این بار هم تغییرات به سرنوشت دفعات قبل دچار شود.
پیروز این تحرکات آنی نیست که سرانجام مسلحانه در خیابان میماند. پیروز آن است که حمایت مردم را مخدوش نکرده باشد.