چهره غبار گرفته جوانی
- شناسه خبر: 8523
- تاریخ و زمان ارسال: 12 بهمن 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
![](https://velaiatnews.com/wp-content/uploads/2023/01/2-23.jpg)
نفیسه کلهر
«دود، تمام میهمانی را برداشته بود. سیگار که مثل نقل و نبات بود. اغلب چیزی دیگر مصرف میکردند. چیزی به نام گل. بعد و قبلش هم سیگار روشن میکردند. معتقد بودند که گل سبک است. مثل دیگر مخدرها نیست. اعتیادآور هم نیست.» اینها را امیر میگوید و این چندمین باری است که از من میخواهد گزارشی در مورد مصرف سیگار و گل در جمعهای دوستانه بنویسم.
او توضیح میدهد: «تقریبا در تمام میهمانیهایی که رفتم گل مصرف میشده. یک نفر نیست بگوید این همه گل از کجا میآید؟ بعضی حتی در غذاهایشان گل میریزند. کیک گل درست میکنند. یا از این جور چیزها.» او از این وضعیت ناراضی است و کمی هم برای نسل جوان نگران است: «چرا نمیشود ساده و صمیمانه دور هم جمع شد؟ گفت و خندید؟ چرا حتما باید تفریحات این روزها وابسته به مواد مخدر و دود و دم باشد؟» ادامه میدهد: «واقعا همین که ما دوستانی داریم که میشود با آنها حرف زد نعمت بزرگی نیست؟ چرا مصرف مشروبات الکلی و مخدرها هر روز بیشتر میشود؟» امیر میگوید که این شرایط باعث شده او دوستانش را هم از دست بدهد: «من با این وضعیت اصلا دیگر دوست ندارم به خانه دوستی بروم. وقتی میگویند میهمانی، فقط دود یادم میآید و حالتهای غیرطبیعی افراد. همین هم باعث شده تا اصلا دلم نخواهد در جمع دوستانم حاضر شوم. آنقدر از قالب خودشان خارج میشوند که حتی نمیشود دو کلمه حرف جدی زد. یا در مورد دغدغهای صحبت کرد. از طرف دیگر این افراد محیط را هم ناامن میکنند. شما فکر کنید کسی با همسرش به یک چنین میهمانی برود. من که جرات نمیکنم! آنقدر افراد از خودشان بیخود میشوند که ممکن است هر رفتار ناپسندی انجام دهند یا هر حرف بیقاعدهای بگویند و وقتی کنترل خودشان را ندارند محیط آنقدر ناامن میشود که کسی مثل من جرات نکند پا به این محافل بگذارد یا کسی را که برایش عزیز است با خودش به اینجا ببرد.»
*
سیگار از دستشان نمیافتد. همه مقابل کافهای در یکی از خیابانهای وسط شهر ایستاده و سیگار میکشند. سیگارشان که تمام شد اگر سیگار دیگری رویش روشن نکنند، برمیگردند و داخل کافه مینشینند. اما اغلب در طول 3 ـ 4 ساعتی که در کافه هستند بیشتر از 10 بار برای سیگار کشیدن بیرون میروند و برمیگردند. هر بار هم از سرمای هوا شکایت میکنند و با این حال ده دقیقه بعد دوباره بلند میشوند میروند تا کامی بگیرند.
بهروز میگوید روزی تقریبا یک پاکت سیگار میکشد: «بستگی به حس و حالش دارد. پیش دوستان که باشیم بیشتر هم میچسبد. خانه هم که باشم باید بلند شوم بروم پشت بام که آن هم چون یکم سخت است باعث میشود کمتر سیگار بکشم.
سمانه هم از مشتریهای همین کافه است. او میگوید: خب چه تفریح دیگری هست؟ در این هوا که حتی نمیشود قدم زد یا پارک و طبیعت رفت. هر تفریح دیگری هم کلی خرج دارد. بلیط سینما میدانید چند تومان شده؟ همین کافه آمدن ما و یک چایی خوردن و نصف پاکت سیگار کشیدن از یک بلیط سینما ارزانتر میشود. شمال که همین بغل است اگر بخواهیم یک صبح برویم و شب بیاییم کلی باید هزینه کنیم. شهربازی و بازیهای گروهی هم که خدا تومان پولش میشود. میهمانی گرفتن هم که خرج دارد. هیچ تفریح دیگری نیست به جز این کافه آمدن. همین که همینجا با بچهها جمع شویم و در این سرما سیگاری بکشیم و گپی بزنیم همه تفریح ماست. شما فکر میکنید ما خیلی از این تفریح راضی هستیم؟ این کار را هم که نکنیم دلمان میپوسد.
هرچند از آمار سایر افیونهای موجود در بازار خبری نیست. اما طبق اخبار موثق تنها در 9 ماهه ابتدایی سال جاری 52 میلیارد و 235 میلیون نخ سیگار در ایران تولید و روانه بازار شده است.
*
به نظر میرسد جای خالی ورزش کردن یا داشتن تفریحات فرهنگی و هنری به دلیل پر هزینه بودن بین جوانان با مصرف دخانیات پر شده و این افیون هر روز جوان را بیشتر در منجلاب فرو میبرد. شاید اگر در مدارس لذت آموختن هنرهایی مثل موسیقی و تئاتر و… جدیتر دنبال شده بود و یا با ورزش مداوم به جای هفتهای یک روز، طبق نظر کارشناسان اعتیاد به ورزش از نوجوانی و کودکی در فرزندان این سرزمین نهادینه میشد، امروز شاهد مشکلات کمتری در جایگزین کردن چیزی به جای دخانیات برای جوانان بودیم.
طبیعت سرزمین ما با وجود عدم مدیریت و بیتوجهی به حفظ آن اما همچنان آنقدر غنی هست که بتوان با آن عجین شد؛ اما همین موهبت هم از چشم جوانان مغفول مانده و به آن بیتوجهی میشود چرا که آموزش در این وادی هیچگاه جدی گرفته نشده و یا مدارس طبیعت در استانهای مختلف با بیتوجهی روبرو شدند و از فعالیت مستمر ناکام ماندند.