پیشرفت و افول شهری که با سرنوشت پادشاه صفوی گره خورد بود
- شناسه خبر: 3495
- تاریخ و زمان ارسال: 7 آبان 1401 ساعت 08:00
- بازدید :

¢ قزوین شهری با صدهزار تن جمعیت
از مشهورترین جهانگردانی که وارد ایران شده و از قزوین دیدن نموده “شاردن فرانسوی” میباشد. شاردن در زمان پادشاهی شاه عباس ثانی و پسر و جانشینش شاه سلیمان سه بار به ایران سفر کرد. در سال 696 ه.ق. برابر 1490 م. پادشاهان صفوی که از اخلاف شیخ صفی بوده و ایران را زیر فرمان خود گرفته بودند مقّر حکومت خویش را از اردبیل، وطن خود به تبریز منتقل کردند. پادشاه صفوی که به سبب نزدیک بودن تبریز به کشور عثمانی از موقعیت شهر و تثبیت سلطنت خود مطمئن نبود، از این جهت قزوین را به پایتختی برگزید. طول جغرافیایی قزوین هشتاد و پنج دقیقه و عرض جغرافیاییش سی و شش درجه و سی و پنج دقیقه میباشد. قزوین شهر بزرگ و زیبایی است که در دشتی وسیع واقع در سه فرسنگی کوه الوند بنا شده است که از شمال به جنوب گسترده شده و در روزگاران گذشته با بارویی که هنوز آثار آن برجاست محصور بوده است. اما در زمان حاضر از هر سو گشاده است. دورش شش میل است. دوازده هزار خانه و صد هزار تن جمعیت دارد. صد خانوار یهودی و چهل خانوار مسیحی در این شهر به سر میبرند. قزوین مسجد بسیار ندارد. مسجد جامع نیز که به فرمان هارونالرشید به سال 170 ه.ق. ساخته شده کوچک است. اما مسجد شاه که در انتهای خیابان پرپهنا و درختناک باب همایون بنا شده یکی از عمارتهای عالی ایران به شمار میرود. شاه اسماعیل اول، ساختن این مسجد را آغاز کرد، امّا هنوز همه ستونهایش را کار نگذاشته بودند که عمرش به آخر رسید و پسرش شاه تهماسب به اتمام آن کوشید. جز این، مسجد مهم و بزرگی در قزوین وجود ندارد. بعد از مسجد مهمترین و مجللترین عمارت قزوین، مدارسی است که طلّاب علوم دینی در آن تحصیل میکنند. بزرگترین و معروفترین این مدارس مدرسه خلیفه سلطان است که به نام بانی آن که صدراعظم بوده نامیده میشود، و پنجاه سال پیش ساخته شده است. دیگر از بناهای بزرگ و معروف این شهر تیمچه یا سرای شاهی است که دویست و پنجاه حجره دارد. در صحن وسیعش حوضی بزرگ ساخته شده و درختان عظیمی زینت بخش آن میباشد. دو ردیف دکان که در آنها هرگونه جنس فروخته میشود آن را به خارج مربوط میکند.
¢ خودنمایی خانههای اعیان و اشراف در قزوین
کاروانسراها، میهمانخانهها، گرمابهها، بازارها، سرایها و میدانهای تجاری و قهوهخانهها هیچ کدام مایه عظمت و اعتبار این شهر نیست، بلکه آنچه قزوین را در انظار بینندگان باشکوه و رفیع مینماید، کاخها و خانههای قصرآسای بزرگان و اعیان شهر است که همه تماشایی و دیدنی است. این قصرها در طی دورانی که قزوین پایتخت بوده ساخته و برافراشته شده و از پدران به پسران به میراث رسیده است. اما این شهر نسبت به شهرت و عظمتش باغ و بستان زیاد ندارد، زیرا هم خاک دشتی که شهر در آن بنا شده شنی و هم آبش کم است. برخی از کشتزارهایش از آب شاخه کوچکی از شاهرود آبیاری میشود. کاریزهایی نیز دارد. آب آشامیدنی بیشتر مردم از چاههایی که غالبا متجاوز از سی پا گودی دارد برآورده میشود. آب این چاهها خنک اما سنگین و بیمزه است. کمبود آب گذشته از این که بزرگترین مانع رشد کشاورزی و توسعه باغها و بوستانهاست مایه سنگینی و ناسازگاری هوا و عدم رعایت بهداشت عمومی است و این عوامل زیانزا مخصوصا در تابستانها بیشتر ظاهر میشود. زیرا چنان که یاد شد قزوین رودخانه و آب جاری ندارد که کثافات شهر را بزداید و همراه خود به جاهای دور ببرد. برخی بر این اعتقادند بدین سبب مردم قزوین از کشاندن بیشتر آب شاهرود به شهر خود خودداری میورزند که مبادا قزوین به صفا و زیبایی و رونق از اصفهان پیش بیفتد و شاه دل آزرده و غمگین گردد. با اینکه شهر دچار کمبود آب است همه نوع مواد خوراکی در آن فراوان و ارزان میباشد؛ چه آبادیهای اطرافش که دارای آب فراوان و زمین حاصلخیز میباشند. در باغهای بزرگ و مستعد آنها انواع و اقسام میوه به دست میآید که باغداران به شهر منتقل میکنند. همچنین در مراتع آنها رمههای گاو و گوسفند میچرند و فربه میشوند و گوشت و لبنیات حاصل از آنها به شهر حمل میگردد. بهترین انگور شاهانی که دانههای آن شفاف و به روشنی زر میماند در قزوین به دست میآید. این نوع انگور را کشمش میکنند و به سراسر ایران میبرند.
¢ نزول شهر قزوین بعد از فوت شاه تهماسب
لقب شهر قزوین «دارالسلطنه» است و در اسناد قضایی آن را بدین نام خطاب میکنند؛ زیرا در سدههای پانزدهم و شانزدهم پادشاهان ایران از مرکز قزوین بر سراسر ایران حکومت میکردهاند و فرمان میراندهاند. «جمیلآباد» نیز دیگر لقب این شهر بوده است.
به اعتقاد نگارنده، شهر قزوین پس از تشکیل دولت صفوی اهمیت ویژه و منحصر به فردی یافت و به سرعت مراحل رشد و ترقی خود را در زمان شاه تهماسب اول طی کرد. همچنین مرکزیت سیاسی این شهر اهمیت مذهبی و تجاری قابل توجهی بدان بخشید. پیشرفتهای قزوین در دوران شاه تهماسب اول دیری نپایید و با مرگ این پادشاه به سرعت نزول کرد. بروز آشفتگی سیاسی در پایتخت در سالهای 996 ـ 984 ه.ق. این شهر را با شرایط وخیمتری روبه رو ساخت. با آغاز سلطنت عباس اول در 996 ه.ق. و مطرح شدن اصفهان به منزله جایگزینی مناسب، نقصان آشکاری در عرصههای مختلف شهری پدید آورد به طوری که سفرا و جهانگردان اروپایی در هنگام بازدید خود از قزوین به وضعیت این شهر در زمان سلطنت شاه عباس کبیر و دیگر شاهان صفوی اشاره میکنند. یکی از این سفرا آنتونی شرلی و برادرش رابرت میباشد که در طی بازدید خود از شهر قزوین در دوران شاه عباس صفوی آن را شهری با بازارهای ساخته شده به سبک بازارهای لندن میداند که در بازار شهر هر صنفی راسته مخصوص به خود را داشته است. همچنین در طول مسیر به قزوین از وجود کاخی مجلل که توسط پادشاه وقت یعنی شاه عباس بنا شده است نام میبرد. شرلی نیز به مسئله کم آبی قزوین همانند سایر مورخان قبل از خود اشاره داشته است. فیگوئروآ بر خلاف آنتونی شرلی که از وسعت شهر قزوین صحبت نمیکند آن را شهری بزرگ و پر اهمیت دانسته به طوری که پادشاهان صفوی آن را به عنوان پایتخت حکومت خود انتخاب کردهاند اما از لحاظ داشتن ساختمان به پای شهرهایی همانند اصفهان و شیراز نمیرسد. وی نیز به وجود قدیمیترین مسجد شهر در هنگام ورودش به شهر و نداشتن حصار قزوین اشاره میکند. و نیز از آرامگاهی مقابل مسجد سخن به میان میآورد که همان آرامگاه امام احمد غزالی از بزرگان قزوین در دوران سلجوقی میباشد و امروزه به مسجد احمدیه معروف میباشد.
¢ قزوین شهری کم آب با خانههای کوچک
دلاواله نیز همانند فیگوئروآ قزوین را شهری بزرگ و بدون حصار میداند اما خانهها و کوچههای شهر را در وضع مناسبی معرفی نمیکند. وی مانند شرلی به بازار قزوین اشاره داشته و با اینکه ساختمان بازار را زشت میداند اما مغازهها را پر از کالاهای مختلف معرفی میکند. دلاواله چیزی که در قزوین توجهاش را جلب کرده، درب شاهی بود که در یک میدان بزرگ واقع شده است و فاقد نقاشی و تزئینات طلایی بوده است ولی دارای عظمتی زیاد بوده است که با توجه به توصیفات آن از این بنا و به نظر نگارنده احتمالا همان بنای عالیقاپو میباشد که امروزه بقایایی از آن باقی مانده است و نیز مکان دیگری که توجه وی را به خودش جلب کرده میدان شهری بزرگی همانند میدان نقش جهان اصفهان میباشد که از لحاظ بزرگی تقریبا با آن برابری میکند ولی به زیبایی آن نمیباشد که این میدان نیز احتمالا همان فضای جلوی عمارت کلاه فرنگی یا چهلستون که همان کاخ شاه تهماسب بوده، در مرکز شهر امروزی قزوین قرار گرفته که امروزه به سبزه میدان مشهور است. تاورنیه از دیگر جهانگردانی است که در دوره شاه صفی و شاه عباس دوم از قزوین دیدن کرده و شهر را به صورت یک قریه بدون دیوار و بارو معرفی میکند که خانههای آنجا در وضعیت مناسبی قرار نداشتند و همه کوتاه و بد ساخته شده بودند به جز چند خانه سلطنتی. وی همچنین اشاره دارد که بیشتر از نصف شهر باغات بوده که در آنجا میوههای خوب به عمل میآمده که مقدار زیادی از آنها ازجمله پسته آن به خارج از ایران صادر میشده است. وی از جمله کسانی است که به وجود سه کاروانسرا در اطراف بازار اشاره داشته است. الئاریوس که در سال 1653 م. به ایران وارد شده در موقع بازدید خود از شهر آن را بدون بارو و استحکامات نظامی برخلاف وضعیتش در دوران پایتخت بودن آن معرفی میکند. وی محیط شهر را یک فرسنگ دانسته که خانههای معمولی شهر با خشت پخته ساخته شده و درون آن را سقف گنبدی زدهاند و با گچ سفیدکاری و بر دیوارها شاخ و برگ گیاهان و درختان را نقاشی کردهاند. کف کوچهها و گذرگاههای آن کوبیده و سنگفرش نشده و شن و ریگ بر روی آنها ریختهاند و به این سبب هنگام وزش باد حتی به آرامی، شهر را گرد و غبار فرا میگیرد. الئاریوس همانند شرلی و جهانگردان قبل خود به مساله کمآبی قزوین اشاره داشته و نحوه تامین آب و تاسیسات شهری آن را در زمان خود توصیف میکند که به صورت آب انبار و یخچالهای زیرزمینی بوده است و همچنین محدوده شهر در دوران صفوی را ذکر میکند که در سمت شرقی شهر گورستان عمومی قرار دارد که جنب آن شاهزاده حسین(ع) در مسجدی زیبا مدفون است. وی پنجاه مسجد دیگر و نیز کاروانسراهای بسیاری را در قزوین ذکر میکند که از نظر معماری جالب است و بیشتر مورد استفاده بازرگانان بیگانه قرار میگیرد.
¢ شهری که برج و بارویش در زمان حمله مغول تخریب شده بود
الئاریوس از جمله نخستین جهانگردانی است که از تعداد زیادی گرمابه در شهر نام میبرد که روزانه مورد استفاده اهالی قرار میگرفت. شاردن که در زمان پادشاهی شاه عباس ثانی و پسر و جانشینش شاه سلیمان سه بار به ایران سفر کرد و توصیفات خود را از قزوین به رشته تحریر درآورده است قزوین را شهری بزرگ معرفی میکند که هنوز آثاری از باروی شهر باقی مانده است و بر خلاف جهانگردان قبل خود قزوین را شهری با مساجد زیاد نمیداند و نیز به مسجد جامع و قدیمی شهر که در زمان هارونالرشید و به دستور وی ساخته شده بود و همچنین به مسجد دیگری به نام مسجد شاه که توسط شاه اسماعیل اول ساخته و در زمان شاه تهماسب به اتمام رسیده اشاره میکند. وی نخستین کسی است که از وجود مدارس در قزوین نام میبرد و بزرگترین و معروفترین این مدارس را مدرسه خلیفه سلطان که بانی آن صدراعظم بوده میداند. شاردن از دیگر بناهای بزرگ و معروف این شهر را تیمچه یا سرای شاهی ذکر میکند که دویست و پنجاه حجره دارد و در آنها هر گونه جنس فروخته میشده است. وی کاروانسراها، میهمانخانهها، گرمابهها، بازارها، سرایها و میدانهای تجاری، و قهوهخانهها را هیچ کدام مایه عظمت و اعتبار این شهر نمیداند، بلکه کاخها و خانههای قصرآسای بزرگان و اعیان شهر که همه تماشائی و دیدنی است، در انظار بینندگان این شهر را باشکوه و رفیع مینماید این قصرها در طی دورانی که قزوین پایتخت بوده ساخته شدهاند. شاردن بر خلاف تاورنیه قزوین را دارای باغات زیاد نمیداند چون به گفته او شهر کم آب است و نیز نخستین کسی است که به وجود کاریزهایی در شهر اشاره داشته است. شاردن آب آشامیدنی قزوین را سنگین دانسته که بیمزه نیز میباشد. وی علاوه بر عدم رشد کشاورزی و توسعه باغها نبود بهداشت عمومی را نیز در نتیجه کمبود آب میداند. وی همچنین نخستین کسی است که از نبود رودخانه و آب جاری در شهر قزوین سخن میگوید که این گفته وی با وضعیت شهر در حال حاضر نیز مطابقت دارد زیرا رودخانههایی که تا سالها از وسط شهر میگذشتند امروزه به طور کامل خشک شده و از بین رفتهاند. وی همانند تاورنیه از میوههای مرغوب قزوین همانند پسته و انگور آن نام میبرد. شاردن بر خلاف تمام جهانگردان قبل از خود به وجود بارو و اندازه آن و وقوع دو زلزله مهیب و تخریب و مرمت باروی شهر و نیز القاب شهر ازجمله به دارالسلطنه بودن قزوین اشاره میکند. با توجه به توصیفات این جهانگردان از قزوین، شهر به مرور زمان رو به خرابی میگذارد و از اوج و رونق خود که زمانی پایتخت بوده دور میشود. در توصیفات این سیاحان شهر قزوین بدون بارو و حصار معرفی میگردد زیرا در زمان حمله مغولها باروی شهر قزوین تخریب شده و فقط آثاری از آن برجای مانده است و تنها سیاحی که به آثاری از باروی قزوین اشاره میکند شاردن میباشد اما وی علت تخریب باروی شهر را وقوع دو زلزله مهیب میداند ولی بقیه سیاحان از جمله برادران شرلی، دریابل و دیگران شهر را بدون بارو معرفی میکنند.
از سال 1006 ه.ق. و در زمان شاهعباسکبیر اولین سیاحان وارد ایران شده که از جمله آنها برادران شرلی بوده و از قزوین نیز دیدن میکنند. این سیاحان در اکثر توصیفات خود قزوین را شهری کم آب دانسته که به علت نبود رودخانه جاری در شهر و برای جبران کم آبی شهر قناتها و آب انبارهایی ساختهاند و از آب آنها استفاده میکنند. در فاصله سالهای 1006 ه.ق. تا 1034 ه.ق. که سیاحانی مانند ژرژ تکتاندرفن دریابل، فیگوئروآ، دلاواله و کاتف از قزوین دیدن کردهاند آن را شهری بزرگ معرفی میکنند که همچنان پراهمیت بوده است اما از لحاظ ساختمان به پای شهرهایی همچون اصفهان و شیراز نمیرسد. در فاصله سالهای 1042 تا 1079 ه.ق. کم کم شهر رو به ویرانی گذارده به طوری که سیاحانی همچون تاورنیه و الئاریوس و نیز شاردن در بازدید خود از قزوین آن را همچون قریه معرفی میکنند که دارای خیابانهای کج و معوج و فاقد سنگفرش بوده که در هنگام وزش باد شهر را گرد و غبار فرا میگرفته است و نیز ساختمان خانههای شهر را بسیار بدساخت با دیوارهای کوتاه خشتی معرفی میکنند. اما همه این سیاحان در بازدیدهای خود از شهر به وجود بازار شهر، مسجد جامع و قدیمی شهر، مدارس علوم دینی به عنوان مهمترین بنای مذهبی بعد از مساجد، کاروانسراها و نیز گرمابههایی در شهر اشاره داشتهاند. (قسمت پایانی)
منابع: سفرنامه شاردن، مترجم ـ اقبال یغمایی، ناشر، توس
سرنامه پیترو دلاواله، ترجمه: شجاع الدین شفا، ناشر: علمی فرهنگی
سفرنامه برادران شرلی ـ مترجم: آوانس ـ ناشر: نگاه
سفرنامه آدام اولئاریوس ـ ترجمه: احمد بهپور ـ ناشر: ابتکار