پناه بیماران تالاسمی
- شناسه خبر: 15999
- تاریخ و زمان ارسال: 17 تیر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
محمدرضا مقدم
مقدمه
ارج نهادن بر مقام مشاهیر، قهرمانان و چهرههای هنری و علمی سبب میشود نام و جایگاه این بزرگان در طول تاریخ حفظ شود و نسل حاضر و آیندگان نیز با شناخت این افراد، احساس غرور کنند و با سرلوحه قرار دادن راه و رسم زندگی آنها مسیر زندگی خود و جامعه را روشنتر کنند. بدیهی است برخی از مشاهیر جدا از تاثیرگذاری در رشته خود، به دلیل فضیلتهای انسانی و اخلاقی جایگاه ویژهای نزد عوام و خواص دارند و استاد دکتر ابوالقاسم کمالی را میتوان از زمره این افراد دانست. تبحر در دانش پزشکی و در کنار آن پایبندی کامل به فضلیتهای انسانی و اخلاقی، از او یک حکیم زبردست و طبیبی حاذق ساخته است که از همان دوران جوانی و آغاز راه پزشکی یکی از سرامدان این عرصه بهشمار میآمد. ابوالقاسم کمالی را به گفته صاحبنظران و به گواه خدماتش باید «بنیانگذار طب نوین اطفال» در قزوین دانست. آغاز طبابتش در دهه 50 و بعد از آن شروع فعالیتهای آموزشیاش در دانشگاه علوم پزشکی که مدیریت گروه اطفال را در آن دانشگاه برعهده داشت، سبب شد تا نسلی از پزشکان اطفال دانشآموخته کلاس درس وی باشند از همینرو میتوان او را «استاد اساتید» دانست. دامنه فعالیتهای دکتر کمالی فقط به علم پزشکی اطفال خلاصه نمیشود زیرا او با تاسیس انجمن «حمایت از بیماران تالاسمی» قزوین در سال 1374، ملجا و پناهگاهی برای این بیماران آسیبپذیر تاسیس کرد. گفتهها و مطالب در مورد استاد دکتر کمالی بسیار است که شرح آنها بهزودی در یک کتاب منتشر میشود تا مردم از خدمات وی مطلع و آگاه شوند. اما نوشتار پیشرو «ارجنامه»ای است در حد بضاعت تا مختصری از زندگی و خدمات او را برای نسل امروز بیان کند.
دکتر کمالی سال 1321 در قزوین به دنیا آمد و با تحصیل و بهرهگیری نزد بهترین و سرآمدترین استادان وقت که از جمله آنها میتوان پرفسور محمد حسین مرندیان را نام برد، با کولهباری از دانش، طبابت اطفال را در زادگاه مادریاش قزوین آغاز کرد. بدیهی است که پزشکی در جایگاه او میتوانست در بهترین و مجهزترین بیمارستانهای پایتخت طبابت کند ولی او ترجیح داد در قزوین باشد تا با علاقه و اشتیاق به طبابت کودکان بپردازد.
آنچه مسلم است در دنیای کنونی و شرایط فعلی، جامعه ما به افراد بیشتری از جنس استاد دکتر کمالی نیاز دارد؛ گرچه این قبیل افراد هنوز هم هستند و فعالیت میکنند ولی تکثر هرچه بیشتر آنها سبب اشاعه و ارتقای فرهنگ اخلاق مداری در جامعه میشود.
بخشی از فعالیت دکتر ابوالقاسم کمالی
بیماران تالاسمی هر وقت که مراجعه و خون تزریق میکردند و میرفتند منزل، یک معضل بزرگی برای بیماران و خانواده آنها و بیمارستان بود زیرا محل مناسبی برای پذیرش در بیمارستان وجود نداشت. متاسفانه اغلب آنها تا سن نوزده سالگی فوت میکردند. عوارض خون گرفتن، تجمع آهن در بدن و موارد دیگر سبب میشد که آنها با مشکلات متعددی مواجه شوند. وقتی که به بیمارستان قدس منتقل شدیم یک اطاق در درمانگاه را اختصاص دادیم به بیماران تالاسمی و برای هر بیمار پرونده تشکیل دادیم و پیگیر مسائل جانبی آنها شدیم.
آن زمان سازمان انتقال خون نیز در تهران بروشورهایی منتشر میکرد و نحوه مراقبت و رسیدگی به بیماران تالاسمی را به درخواست ما برایمان میفرستاد. به تدریج به فکر تأسیس انجمن حمایت از بیماران تالاسمی در قزوین شدم. با راهنمایی، هدایت و بهرهبری از انجمن حمایت از بیماران تالاسمی تهران، در یک نشست جمعی با هماهنگی انجمن تهران و پزشکان همکار به عنوان مدیرعامل انجمن بیماران تالاسمی انتخاب شدم و رفته رفته مسئله درمان بیماران طبق پروتکل علمی و مراقبت و حمایت از بیماران تالاسمی با کمک افراد خیر و پزشکان دیگر در انجمن به نحو معمول انجام گرفت و نهایتاً یک بخش جداگانه در ضلع شمالی بیمارستان دهخدا را با شرایط نسبتاً مطلوبی به این بیماران اختصاص دادیم. آنچه که در رأس مطلب باید به آن اشاره کنم حمایت روحی ـ روانی و ارتباطات بینظیر سرکار خانم قدسی (مسئول بخش نوزادان) بود که انگار همه آن بیماران با خانم قدسی خواهر و برادر بودند.
به تدریج انجمن توسعه پیدا کرد و قرار بر این بود که توسط خود افراد تالسمیک اداره شود. زمانی بود که این بیماران (اوایل کارم) به سن 5 سالگی نمیرسیدند ولی اکنون بالغ و عاقل و کامل و تقریباً بدون مشکل اساسی به زندگی خودشان ادامه میدهند و دارای تحصیلات عالی دانشگاهیاند و چند مورد نیز ازدواج با هم قطارهای خودشان کردهاند.
حتی یکی از آنها به نام راحله فرزندش را برای معاینه نزد من میآورد ـ در راستای توسعه علم پزشکی و بهرهوری از این توسعه و استفاده از امکانات و همچنین کمک به انجمن تالاسمی توسط همکاران پرستار و طبیب منجر به تفاوت باور نکردنی به نسبت سالیان گذشته شد ـ.
شخصی واجد شرایط یک انسان باوجدان
دکتر رجال، متخصص اطفال
افتخار آشنایی من با استاد کمالی برمیگردد به سالهای 1353 و 1354 یعنی اوایل ازدواج ایشان، با خانواده همسر من. این آشنایی طی زمانی بسیار کوتاه تبدیل به یک ارتباط بسیار عمیق دوستی خالصانه شد به نحوی که به نظر میرسید هر دوی ما سالهاست یکدیگر را میشناسیم و از همدیگر شناخت دیرینه داریم.
البته توضیح من در مورد چگونگی آشنایی با دکتر کمالی حاکی از آن نیست که اطلاع از دوران تحصیل و چگونگی علاقمندی ایشان به رشته پزشکی داشته باشم. منتها با توجه به مسیر متداول در نحوه ورود به تحصیلات دانشگاهی در کشورمان، اصولا تصمیم گیرنده و تعیینکننده رشته تحصیلی و در واقع سرنوشت شرکتکننده در کنکور، عملا بستگی به میزان توفیق و سطح رتبه ایست که هر داوطلب ورود به دانشگاه در بزرگترین و سرنوشتسازترین آزمون زندگی خود کسب میکند. بدیهی است پذیرفتهشدگان رتبههای برتر فرصت انتخاب رشتههای بالاتر از جمله پزشکی که آن زمان آرزوی هر فارغالتحصیل دبیرستانی بود را خواهد داشت که با استعداد شگرفی که در دکتر کمالی سراغ دارم عامل ورود به رشته پزشکی را هوش و ذکاوت فوقالعاده ایشان میدانم.
بنابر اظهارات فوق و سابقه آشنایی نباید انتظار داشت از دوران جوانی وی اطلاع خاص و خاطرهای داشته باشم منتها با توجه به شخصیت خاص این بزرگوار میتوان وی را از الگوها و انسانهای تاثیرگذار در بین همکلاسیها، دوستان، آشنایان و جامعه شهری خود دانست.
طبیعی است هیچ موفقیتی بدون تلاش و پشتکار حاصل نمیشود ولی به طور قطع توفیقات چشمگیر و افتخارآمیز عملا با بهرهمندی از پشتوانهای چون ذوق، استعداد، احساس تعهد، مسئولیتپذیری و مصمم بودن در نیل به هدف حاصل میشود. که این خصوصیات در حد کمال در استاد دکتر کمالی آشکارا دیده میشود.
از بابت چگونگی عملکرد، ضمن ادای احترام به جامعه گرانقدر پزشکی معمولا چنین است که با ورود به دانشکده پزشکی یک نوع حس برتری و خود بزرگبینی در واردین و شاغلین این بخش از جامعه به وجود میآید که حتی این روحیه در دانشجویان سالهای ابتدایی این رشته نیز به خوبی مشهود است.
نکته دیگر، معطوف شدن ذهن این گروه به هنگام اشتغال و گاه گرایش نسبتا شدید به سمت مزایای مادی و مالاندوزی در حد ورای عرف و اعتدال صنفی و توقع جامعه از این طبقه نخبه و سرآمد است که از پیر و جوان، نوزاد بیدفاع تا سالمند از کار افتاده نیازمند به خدمات آنها میباشند.
در مقابل اطبای فراوانی نیز افتخارآفرین و پرچمدار و حافظ اعتبار این رشته حیات بخشند که با تمام قوا و بکارگیری تمامی امکانات و اختیارات خود سعی در مداوای بیمار و نجات او از مهلکه کرده و ارضا خاطر و رضایت قلبی خود را صرفا در بهبودی و سلامتی آنان که جز او راه چارهای ندارند، میدانند. مایهی نهایت امید و افتخار است که چه بسیارند پزشکانی که نه تنها از حقالزحمه مسلم طبابت خود میگذرند بلکه مستقیما از طریق کمکهای مالی و تامین سایر هزینههای درمانی بیماران، تا حصول سلامتی کامل از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند.
درخصوص پزشک عالیقدر مورد بحثمان اغراقآمیز نیست اگر بگویم شخصی است واجد تمامی شرایط یک انسان باوجدان، یک پزشک متعهد و یک عاشق خدمت به بیمارانی که در ردههای سنی پایین دچار مشکل شده و سلامتی و گاه زندگیشان که در واقع نسل آینده این آب و خاکند به خطر افتاده است.
بیماران او کودکان معصومی هستند که قبل از چشیدن طعم زندگی و بهرهگیری از موهبتهای زنده بودن و سلامت زیستن بیاختیار و فارغ از ارتکاب هرگناهی به حکم تقدیر دچار مشکل شدهاند که برای رهایی از آن شخصا توان هیچگونه اقدام و حرکتی را ندارند. عمق این درماندگی و نیاز را انسانی چون دکتر کمالی این استاد متخصص کودکان و این عاشق نوزادان مصحف بیزبان، درک نموده و تمنای یاری و کمک را به راحتی در چشمان منتظر و گویای این معصومان به خوبی میخواند و با نهایت دقت، ذکاوت و تخصص به کاوش مینشیند تا در حد توان به حل مشکل دست یابد. راهحلی که گاه آن چنان باور کردی نیست و میتوان گفت در حد معجزه است. بارها شخصا شاهد بودهام که پنجشنبه شب برای شرکت در یک دورهمی خانوادگی از قزوین به تهران آمدهاند و سپیده دم جمعه جهت ملاقات و بررسی وضع کودک بیمار بد حال خود به قزوین بازگشتهاند. صد شرف و مرحبا بر این وجدان کاری و شرافت انسانی.
پدری دلسوز برای بیماران تالاسمی
فریده قدسی؛ پرستار بازنشسته بیمارستان قدس
آشنایی من با دکتر کمالی به حضورم در بیمارستان قدس برمیگردد. دکتر کمالی با راهاندازی انجمن حمایت از بیماران تالاسمی در قزوین، عمر دوبارهای به این بیماران بخشید. این افراد با وجود مشکلات متعددی که داشتند متاسفانه در اوج دوران جوانی عمر خود را از دست میدادند ولی اقدامات دکتر در انجمن و تشکیل پرونده برای هر شخص بیمار و انجام معاینات مرتب و بدون وقفه و رایگان، زندگی این افراد را نجات داد.
در زمان مدیریت 10 ساله دکتر کمالی در انجمن حمایت از بیماران تالاسمی، حتی یک فرد به جمعیت بیماران تالاسمی اضافه نشد. زیرا دکتر برای هر فرد و خانوادهاش پروندهای تشکیل داده بود و با زیرنظر گرفتن سلامتی آنها و همچنین انجام آزمایشهای لازم سبب میشد که فرزند دوم خانواده به بیماری تالاسمی مبتلا نشود.
اگر بگویم بیماران تالاسمی، دکتر کمالی را مانند پدر خود دوست داشتند، هرگز بزرگنمایی نکردهام. دکتر خودش را وقف این بچهها کرده بود و بدون داشتن چشمداشت و دریافت هزینه، بیماران تالاسمی را معاینه میکرد و حتی با صندوقی که برای حمایت از آنها تشکیل داده بود؛ هر وقت که این افراد به پول و حمایت مالی نیاز داشتند، اقدامات لازم را انجام میداد.
در مورد فضایل و جنبههای اخلاقی و تبحر ایشان در پزشکی بهراحتی نمیتوان صحبت کرد و این موضوع نیازمند زمان کافی است. امیدوارم همیشه سلامت باشند.
دکتر شبنم جلیلالقدر فوق تخصص اطفال
طبیب و دانشمندی حاذق
بنده از سال 1368 شاگرد استاد کمالی بودم. آشنایی من با ایشان از دوران دانشجویی شروع شد. ایشان استادی با وقار، متین، آرام، صبور، دانشمند و با تجربه بودند. حضور ایشان در مریضخانه (بهجای بیمارستان، مریضخانه میگفتند) و بر بالین کودکان بیمار، همیشه گویی مانند معجزهای بود که به تصویر کشیده میشد. کودک مضطرب با قرار گرفتن دستان توانمند استاد جهت معاینه بر تن خود به یکباره آرام میشد و در نگاه والدین رضایتی مبنی بر اطمینان کامل از بهبودی کامل کودکشان، نقش میبست.
گویی میدانستند با تشخیص و درمان ایشان همهی استرسها تمام خواهد شد و من فقط ناظر این توانمندی بودم. همهی این تواناییهای علمی و عملی استاد توام با نهایت فروتنی و تواضع خاص بود. من هر روز بیشتر از روز قبل شاگرد ایشان میشدم. تاحدی که به طور کل مسیر زندگی من عوض شد. تصمیم گرفتم فقط و فقط برای تخصص، رشته کودکان را انتخاب کنم و افتخار دستیاری استاد را داشته باشم.
در دوران رزیدنتی من، ایشان مدیرگروه کودکان دانشگاه بودند. به یاد دارم در جلسات گزارش صبحگاهی به دقت شرح حال و گزارش از بیمار را گوش میدادند و در انتهای جلسه، بعد از اظهار نظر همهی اساتید محترم، در چند جمله تشخیص قطعی، درمان و پیگیری بیمار را بیان میکردند. همهی ما رزیدنتها با تمام توان مطالعه میکردیم و در انجام وظایف محوله دقت لازم را داشتیم.
در پایان یک جمله بنویسم: استاد کمالی طبیب و دانشمندی حاذق هستند که جسم و جان کودکان این سرزمین را نجات دادند. برایشان آرزوی عمری طولانی با سلامتی کامل در کنار خانوادهی محترمشان دارم.
با گذشت زمان به عظمت علمی استاد پی بردیم
دکتر نقی رحمانی، متخصص حلق و بینی
در سال ۱۳۷۲ در بیمارستان قدس با استادی بزرگوار و انسانی والا آشنا شدم که تعاریف زیادی از زبان اساتید و دانشجویان در وصف و کمال ایشان شنیده میشد، و این صحبتها من را شگفت زده کرده بود.
دوست داشتم با قرار گرفتن در کنار آن استاد گرامی، شروع آموزش دوره اطفال را به آغازی به یاد ماندنی تبدیل کنم .
با شروع کلاسهای آموزشی استاد کمالی، دلسوزی و تسلط علمی ایشان کمکم برای من آشکار شده و با اجازه ایشان هر روز بعد از اتمام کار روزانه یکی از بیماران را که شب قبل آماده ارائه به استاد کرده بودیم را با حضور استاد کمالی معاینه کرده و تشخیص و درمان خود را عنوان میکردیم سپس استاد کمالی با حوصله غیر قابل وصف نحوه شرححال، معاینه، تشخیص، آزمایشات را با زبانی شیرین و گویا توضیح میداد و هر روز با علاقه خاص منتظر جلسه با استاد کمالی بودیم .
بعد از اتمام هر جلسه درس با ایشان تسلط خاصی به مطلب پیدا میکردیم؛ به طوری که انگار با صفر تا صد بیماری آشنا میشدیم و با مطالعه دوباره کتابهای مرجع، به دقت نظر استاد بیشتر پی میبردیم.
استاد کمالی با زبانی شیوا و دقیق هر روز مطلبی جدید را با حوصله به ما یاد میداد و از شاخصههای ارزشمند این روش، اتکای خاص استاد به معاینه دقیق و استفاده بجا از پاراکلینیک بود. بر خلاف رویه امروز که اتکای به پاراکلینیک بیشتر از حد لازم شده و به قولی معاینه کامل جایگاه خودش را از دست داده است و مصیبتی بزرگ در امر آموزش، بنیان نهاده شده است.
جا دارد که اساتید در روش آموزش خود تجدید نظر نموده و نقش معاینه کامل را دوباره به جایگاه خودش نزدیک کنند.
با گذشت زمان و زیاد شدن آموختههای علمی، به عظمت و مجد و تسلط کامل این استاد ارزشمند پی بردم و همه تلاش و مساعی خود را در درک رویه این عزیز بکار برده و بعدها در مطب شخصی با بهرهمندی از روش زیبای استاد کمالی در تشخیص و درمان اطفال سود زیادی به بیماران رسید.
در دوران انترنی با آشنایی بیشتر از رویه ایشان تجربیات ارزشمندی را کسب کردم که هیچگاه مزه شیرین آن از زیر زبانم خارج نخواهد شد.
nnn
بهخاطر شخصیت دکتر کمالی به پزشکی علاقمند شدم
دکتر محمدرضا خیرخواه، متخصص پاتولوژی
n دکتر کمالی چقدر تاثیر داشت که شما رشته پزشکی را برای تحصیل انتخاب کنید؟
من به خاطر شخصیت ایشان به رشته پزشکی علاقهمند شدم. اکثر نوجوانها در دوره دبیرستان شخصی را به عنوان الگو برای خود انتخاب میکنند؛ من از همان دوره دبیرستان به عنوان یک الگو به ایشان نگاه میکردم. داییجان موثرترین شخصیت در دوران زندگی اجتماعی و تحصیلی من هستند. از لحاظ اخلاقی هم برای من الگو میباشند و همیشه سعی کردم از ایشان بیاموزم. در دوران تحصیل، در عرصه پزشکی و همینطور در تصمیمات سخت زندگی همیشه با ایشان مشورت کردم.
n اگر بخواهید به جایگاه پزشکی ایشان بپردازید به چه نکاتی اشاره میکنید؟
طب اطفال رشته خیلی سختی است و پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. ما وقتی از ایشان میپرسیدیم چرا به این رشته وارد شدید میگفتند: من عاشق بچهها هستم؛ بچه هیچ وقت تمارض نمیکند و به طور مثال اگر دل درد داشته باشد شروع به گریه کردن میکند. شما مطمئن هستید این بچه تمارض نمیکند و حقیقتا دلش درد میآید.
نکته دیگر که میگفتند این بود که بچهها معصوم هستند و در بیماری خود مقصر نیستند در حالیکه افراد بزرگ ممکن است خودشان بستری را برای بیماری خودشان فراهم کنند. اینها دلایلی بود که دکتر کمالی برای ما تعریف میکرد که سبب شده بود ایشان طب اطفال را برای تحصیل انتخاب کند. با توجه به نگاه دکتر، میشود گفت که طب اطفال دشوارتر از دیگر رشتههای پزشکی است. میتوانم برایتان اینطور توضیح دهم: یک پزشک متخصص اطفال و قابل اعتماد همیشه برای خانوادهای که فرزند کوچک دارد قابل اعتماد است.
n میتوان گفت دکتر کمالی دارای یک روحیات خاص انسانی بودند؟
بله. البته صحیحتر این است که بگوییم ایشان قبل از هر چیز یک انسان فوقالعاده هستند. در دورهای که دکتر تحصیل میکردند استادان نه تنها دارای علم پزشکی بودند بلکه حکیم هم بودند. ناگفته نماند دکتر کمالی ابتدا در یک خانواده با اخلاق رشد کردند و سپس در رشتهای تحصیل کردند که سبب رشد اخلاقی ایشان شد و در نهایت در محیطی طبابت و زندگی کردند که سجایای اخلاقیشان را بیشتر کرد. همه این عوامل در کنار، از دکتر کمالی یک انسان فوقالعاده ساخته بود.
n ضمن تشکر از همراهی شما، در خاتمه در مورد جایگاه علمی دکتر بیشتر توضیح بدهید.
آقای دکتر کمالی در طب اطفال فقط دارای دانش علمی نبودند؛ اگر بگویم دکتر هنرمندانه یک نوزاد را درمان میکرد بزرگنمایی نکردهام. در حقیقت میشود گفت این جمله به درستی در مورد ایشان صدق میکند «پزشکی تنها یک علم نیست بلکه هنر هم هست». ایشان در مداوا کردن مریض هر آن چه را که آموخته بود و میدانست به کار میگرفت. به گواه همکارانشان، دکتر وقتی با دست خود کودک بیمار را نوازش میکرد و یک نگاه محبتآمیز به او میانداخت هشتاد درصد بیماری نوزاد را کاملا تشخیص میداد.
خالی از لطف نیست خاطرهای را که دکتر کمالی از دوران انترنی خودشان برای ما تعریف میکردند من هم برای شما بازگو کنم.
دکتر میگفتند: در دوره تحصیل باید یک دوره انترنی گوش و حلق و بینی را میگذراندیم. یک شب خانوادهای بچه خود را که حال خیلی بدی داشت به همان بیمارستانی که ما آموزش میدیدم، آوردند. بچه نفس نمیکشید؛ تا دکتر متخصص بیاید من سریع گلوی بچه را سوراخ کردم تا بتواند نفس بکشد. وقتی دکتر آمد و این صحنه را دید رو کرد به من و گفت: تو اصلا نیاز به آموزش در این بخش نداری.
nnn
اگر مریض پول نداشت، ایرادی ندارد!
زهرا درگاهی
n آشنایی شما با دکتر کمالی بهچند سال پیش بر میگردد؟
یکی از دوستانم در مطب ایشان کار میکرد و من از این طریق با دکتر کمالی آشنا شدم. ابتدا 3 سال در همان کلینیک و در بخش تزریقات کار میکردم و بعد از 3 سال به عنوان منشی دکتر مشغول به کار شدم که این همکاری 33 سال ادامه داشت.
n قطعا دلایل زیادی برای 33 همکاری وجود داشته است؛ این طور نیست؟
دلیل این 33 سال همکاری فقط رفتار و اخلاق دکتر بود. ایشان خیلی انسان متشخصی هستند. به خوبی به یاد دارم نخستین بار که به مطب ایشان رفتم تا به عنوان منشی مشغول به کار شوم، گفتند: در درجه اول حفظ آبرو برای من خیلی مهم است؛ یک وقت رفتار و کاری انجام نشود که من زیر سئوال بروم. به همان میزانی که نسبت به اخلاقیات و آبرو حساس بودند همان قدر هم نسبت به مسائل مالی و حق ویزیت بیماران بیتفاوت بودند.
n یعنی حق پرداخت ویزیت در مطب دکتر کمالی اختیاری بود؟
همان روز به من گفتند اگر بیماری مراجعه کرد و پول نداشت، شما اصلا اصراری بر دریافت هزینه ویزیت نداشته باش. اگر هزینه ویزیت را کامل پرداخت کرد، شما بگیر. اما اگر پولش کم بود، ایراد ندارد همان قدر بگیر؛ اگر اصلا پولی نداشت شما هم حرفی نزن.
نیازی هم نیست برای من توضیح بدهی که امروز پول دریافتی فلان قدر شد یا کمتر از دیروز شد یا… . اعتمادی که دکتر به من داشت سبب شده بود که مدیریت کل هزینههای کلینیک بر عهده من باشد و من هر کاری که لازم بود انجام میدادم. از حساب و کتاب دخل و خرج گرفته تا هزینه تعمیرات ساختمان یا تغییر دکور مطب. ایشان و خانوادهشان نسبت به من خیلی لطف و اعتماد داشتند؛ تعهد من هم نسبت به ایشان در حدی بود که وقتی پدر بزرگ و مادر بزرگم فوت کردند کارم را تعطیل نکردم چون میدانستم مراجعهکنندگان خیلی خیلی زیاد هستند و اگر یک روز کار تعطیل شود هم برای بیماران سخت است و هم نظم کار دکتر به هم میریزد.
n با توجه به آشنایی عمیقی که نسبت به دکتر کمالی دارید از اخلاق ایشان بگویید.
در همان برخورد اول که دیدمشان خیلی منظم بودند. شیک، مرتب و کراوات زده. متوجه شدم که خیلی دقیق و با انضباط هستند. یک نوع احترام ویژه و خاصی بین من و دکتر برقرار بود. ایشان خیلی با من محترمانه رفتار میکردند.
n رفتارشان با مریضها چطور بود؟
خیلی خوب بود. دکتر هم اخلاق و رفتار خوبی داشت و هم تشخیصهای کاملا درست. یکبار مریضی برای معاینه پیش دکتر آمد؛ بعد از مدت کوتاهی دوباره مراجعه کرد و دکتر سریع تشخیص داد که آن شخص به بیماری کاوازاکی مبتلا است. دلیل مراجعه دوباره مریض هم تشابه یک سری از دردها و عوارض آنهاست. دکتر بعد از تشخیص، مریض را به تهران معرفی کرد. پزشکان تهران تعجب کرده بودند که آن زمان در شهرستان یک پزشک آنقدر سریع بیماری کاوازاکی را تشخیص داده بود.
n ضمن تشکر از همراهی شما، بارزترین ویژگی دکتر کمالی چیست؟
به معنای واقعی انسان هستند. انسان بودن به معنای واقعی کم چیزی نیست؛ خیلی مهم است. من 33 سال با آقای دکتر کار کردم؛ وقتی ایشان از ایران رفتند من برای کار به کلینیکهای دیگر مراجعه کردم. وقتی گفتم 33 سال فقط در یک مطب کار کردم، سریع برای کار پذیرش میشدم. ولی اصلا نتوانستم در کلینیک دیگری کار کنم. دکتر کمالی کاری به کار من نداشت. دست من کاملا باز بود. اصلا به ایشان اطلاع نمیدادم که امروز برای مطب خرید کردهام و هزینه خرید فلان قدر شده است. حساب و کتاب دست خودم بود یعنی تا این میزان دکتر کمالی برای من احترام قائل بودند و اعتماد داشتند. دکتر کمالی چنین شخصیتی داشت؛ نجیب و اصیل. ولی خیلی از منشیها برای کوچکترین موضوع باید به دکتر پاسخگو باشند. من شرایط مهاجرت داشتم ولی این کار را نکردم و در ایران ماندم و به کارم ادامه دادم. از این موضوع پشیمان هم شدم ولی هیچ وقت از اینکه 33 سال برای دکتر کمالی کار کردم پشیمان نیستم.