پس از گریه …..
- شناسه خبر: 1069
- تاریخ و زمان ارسال: 20 شهریور 1401 ساعت 08:00
- بازدید : 236
پرستو مهاجر
آسمان غبار آلود ومه گرفته است . باران اشکهایش را آرام آرام بر روی زمین میریزد. چه کسی بر روی این اشکها قدم میگذارد؟ نیمکتهای خیابان همه خیس بارانند. عاشقان چترها را بستهاند و در تکاپوی قاصدک غرقند. نورها زیر باران عاشقانه میرقصند. بدون توجه به رهگذرانی که زیر بارانیهای بلندشان قایم شدند و تمام سعیشان این است که خیس نشوند و جوانهای که از خاک تازه سرزده بیرون آمده و با شبنم درد و دل میکند و خیابانهایی که از شدت باران خالی از جمعیت شدند و تنها صدای شرشر ناودانها سکوتشان را میشکند. کمکم بغض آسمان فروکش کرده و آبی جذابی جایش را میگیرد.
آن قدر صاف که گویی چشم انسان است …
البته آن هم پس از گریه.