(ویژهنامه نوروز 1404) هر زنگش نوید قراری عاشقانه بود!
- شناسه خبر: 55394
- تاریخ و زمان ارسال: 28 اسفند 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

اینجا بر میز کهنه اتاق، تلفنی خاموش به سختی نفس میکشد. گوشیاش سنگین از خاطرات رمانتیک و عاشقانهای است که در سالهای دور شنیده. این تلفن قراضه قدیمی ساعتها شاهد نجواهای دلدادگان بوده است. دلدادگان خسته جانی که موبایل نداشتند، تبلت نداشتند، اینستاگرام نداشتند، حتی خروس قندی هم نداشتند. مجنونهای دل سپردهای که عشق خود را به خطوط کاغذ سفید میسپردند و در پیچ کوچه به دست لیلیهای باوقار میدادند تا جهان را مملو از عشقی باکره کنند. تا ادامه دلدادگی خود را از پشت سیمهای این تلفن خسته فریاد بزنند.
سیمهای این تلفن بیفیس و افاده چون رشتههای پیوند دو دل، عشق را از این سو به آن سو میبردند و هر زنگ آن، نوید دیداری بود در کوچهای سرد و سوزناک، دور از همه آدمهای جهان در عصری که مذکرها و مونثها هنوز حیا را قِی نکرده بودند!
هر سکوت این تلفن نجیب، انتظاری پر از اشتیاق بود. اشتیاق شنیدن صدایی لرزان از زیر پتوی پلنگی که دلبستگی را نجوا میکرد و از تب سوزان عشق خبر میداد.
تلفن لکنته سالهای دور مدتهاست در خود فرورفته و کز کرده، اما هنوز در گوشهی دلش، طنین خندهها و اشکهای عاشقان را نگه داشته است. پنداری هر عدد بر صفحهاش، قصهای را حک کرده، از عشقی که برباد رفته است یا از دلهایی که در ملتقای زمان و مکان به هم رسیدند. راستی تو خاطرت هست چه نجواهایی را باد با خود پراکند و چه اشکهایی را تنها ماه دید. خاطرت هست تلفن معصوم؟
به همین روز عزیز قسم، هزار سال هم که بگذرد خاطرات تو زندهاند و مهربانیات ماندگار. تو در قلبهایی که هنوز برایت حرمت قائلاند مأوا داری. تو یادگار روزهایی هستی که زندگی ساده بود، عشق ساده بود و اینفلوئنسرها دنیا را به گند نکشیده بودند.
زنگ سادهات تا همیشه، تا هنوز در ذهنمان خواهد ماند و هرگاه که صدای قلب فرشتگان و زمزمه ملائک را بشنویم یادت میافتیم و از یادت نمیکاهیم!
نفرین میکنم کسی که تلفن همراه را آفرید
تا هر وقت دلم برای صدایت تنگ شد
در دسترش نباشی
و هر وقت به لحظهی دیدارت امید بستم
خاموشش کنی
میخواهم برای همیشه خاموش شوم
یا بروم جایی که هیچ مشترکی
صدای بوق آزادم را نشنود
من تنها تلفن قدیمی خانه پدرم را دوست دارم!