وظیفه اصلی انجمن ایرانشناسی قزوین، تمرکز بر هویت بومی است
- شناسه خبر: 35900
- تاریخ و زمان ارسال: 6 خرداد 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
محمدرضا مقدم
همزمان با روز ملی ایرانشناسی، «هسته ایرانشناسی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)» مورخ 30 اردیبهشت ماه سال جاری با حضور دکتر محمود جعفری دهقی استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران و رئیس انجمن ایرانشناسی افتتاح شد.
در این نشست که با مشارکت انجمن ایرانشناسی شاخه قزوین برگزار گردید دکتر محمود جعفری دهقی، دکتر سیدعلی قاسمزاده، دکتر رضا چهرقانی، دکتر عبدالعلی آلبویه، دکتر محسن بهرامنژاد، دکتر سیدمهدی خطیبی و دکتر باقر عادلفر به سخنرانی پرداختند.
برای رونق گرفتن رشته ایرانشناسی نیازمند همکاری با علمای جهان هستیم
رضا چهرقانی که هدایت این نشست را نیز به عهده داشت در ابتدای برنامه گفت: بسیار خرسندیم که رشته ایرانشناسی در دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) تاسیس شده و امیدواریم در سالهای آینده با همکاری ریاست دانشگاه، همکاران و استادان دیگر رشتهها، دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) به عنوان مرکز رشته ایرانشناسی در سطح کشور شناخته شود.
وی افزود: رشته ایرانشناسی در دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) با تلاشهای دکتر عادلفر شکل گرفته است و خوشحالیم که ایشان از طرف دکتر جعفری دهقی به عنوان مدیر هسته ایرانشناسی دانشگاه بینالمللی انتخاب شدند.
این استاد دانشگاه در خاتمه صحبتهایش تاکید کرد: علوم انسانی و اجتماعی دو وجه مهم در بینالمللی شدن دانشگاه امام خمینی(ره) هستند و به ویژه رشته ایرانشناسی نقش مهمی در این موضوع دارد. امیدوارم با تعامل و همکاری استادان بتوانیم در عرصه بینالملل فعالیت مجدانهای داشته باشیم. برای رونق گرفتن رشته ایرانشناسی در سطح جهانی نیازمند همکاری با علمای جهانی هستیم.
تاریخ آمیزهای از کامرواییها و ناکامیهاست
دکتر عبدالعلی آلبویه رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) قزوین نیز در ادامه این نشست به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: نخستین بار که یک انسان قدم به جهان هستی میگذارد مهمترین چیزی که برایش اتفاق میافتد شناخت است. او اول پدر و مادر و خانوادهاش را میشناسد و بعد محیط پیرامونش را و در نهایت به شناخت قلمرو سرزمینیاش تسری پیدا میکند. انسان برای شناخت سرزمینش نیازمند به دانستن تاریخ است. شناخت تاریخ به طورغیر مستقیم در سنت خانوادگی همه ما ایرانیها وجود داشته است. نشستن پای داستانهای مادربزرگها و پدربزرگها سبب میشود تا خودمان، اسطورههایمان، تاریخ و افسانههای سرزمینمان را بشناسیم.
وی افزود: هر ملتی که دارای سابقه دیرینه است باید به درستی با این موضوع کنار بیاید که تاریخ آمیزهای از کامرواییها و ناکامیهاست. وقتی از این شکستها و پیروزیها مطلع میشویم درمییابیم که ما صاحب سرمایههای فراوانی هستیم.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: ما چون داشتههای تاریخی زیادی داریم گاهی نسبت به آن بیاعتناییم. متاسفانه باید عرض کنم در فضای کنونی گاهی دچار بحران هویتی میشویم. کشور ما سابقه درخشانی دارد و همچنین از فرهنگ درخشانی برخوردار است. ما باید ایران را بشناسیم و شناخت هویتمان را تقویت کنیم.
شرق بدون ایران هویت ندارد
سیدعلی قاسمزاده رئیس دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) که به عنوان دیگر سخنران این نشست در برنامه حضور داشت در ابتدای صحبتهایش گفت: ایرانِ گذشته و ایرانِ امروز و ایرانِ آینده، به نوعی با سرنوشت بشریت گره خورده است. آینده جهان بشر با سرنوشت ایران آمیخته شده است و آن اتفاقی که در آخرالزمان خواهد افتاد با ایرانیها رقم میخورد.
وی تشریح کرد: ایران دارای جایگاه ویژه و خاص در جهان است. مقدمه ایرانشناسی و لازمه ایرانشناسی، شرقشناسی است. زمانی که در اروپا خودآگاهی شروع شد، اولین گام را در شناخت از شرق برداشتند و ایران نیز به دلیل تمام پیشرفت و تمدنی که داشت دروازه ورود به شناخت شرق محسوب میشد. شرقیها زمانی که با تمدن ایران روبرو شدند، نتوانستند عظمت ایران را انکار کنند.
رئیس دانشگاه بینالمللی اذعان کرد: تمدن ایران شخصیتهای بزرگی را به جهانیان معرفی کرد و آغازگر بسیاری از علوم، ایرانیها بودند. امثال فارابی، ابن سینا، زکریای رازی، مولانا، فردوسی همه محصول تمدنی هستند که به نوعی توانست بشریت را هدایت کند. از این نظر اروپا با عظمتی مواجه شد که نمیتوانست آن را انکار کند. وقتی شرقشناسان وارد ایران شدند از تمدن، تاریخ و فرهنگ ایران به وجد آمدند و دریافتند که این تمدن میتواند زمینه شناخت بیشتر غرب از علوم پزشکی، هنری، فلسفی، ادبی و… مهیا کند.
این استاد گروه زبان و ادبیات فارسی بیان کرد: در آثار متعددی که شرق شناسان از مطالعه ایران منتشر کردهاند میتوانید نقش و جایگاه ایران را متوجه شوید. امروز میتوان گفت ایرانشناسی تلاشی است که مظهر اراده اروپاییان برای دانستن و شناخت ملتی دیگر را نشان میدهد. به این ترتیب دانش شرقشناسی و یا ایرانشناسی در غرب شکل گرفت ولی ما در کشورمان از آن غافل بودیم. بعد از انقلاب بود که متوجه شدیم باید کاری انجام بدهیم تا با زبان خودمان فرهنگ و عظمت ایران را به جهانیان معرفی کنیم.
وی تاکید کرد: یکی از زمینههایی که باید در آن بیشتر کار کنیم، موضوع ایرانشناسی است و باید با استفاده از ظرفیت دانشمندان، شناخت عمیقتری از هویت ایرانیان به جهان ارائه کنیم. شرق بدون ایران هویتی ندارد.
قاسمزاده تشریح کرد: اگر در آثار ادبی دقت کنید متوجه میشوید که شرقشناسان بیشترین توجه را به شاهنامه فردوسی داشتهاند. البته شاهنامه هنوز هم جای تامل دارد؛ زیرا این کتاب سترگ، بیانگر تاریخ هویت و معرف جهان شرق و به ویژه تمدن ایران است.
وی اظهار کرد: در تفکر مقایسهای که بین برخی از شرقشناسان وجود دارد و به مقایسه ایلیاد و اودیسه و شاهنامه میپردازند، برخی که منصفتر هستند و شناخت بیشتری نسبت به فرهنگ و تمدن ایران دارند اذعان میکنند که شاهنامه عظمت بیشتری از ایلیاد و اودیسه دارد و فردوسی را بزرگترین شاعر حماسه سرای جهان میدانند. این موضوع نشان میدهد که اساسا غرب در مواجه با شرق و به ویژه ایران، چارهای جز تایید ظرفیت و پیشرفت تمدن بزرگ ایرانی نداشت. چنانچه بعضی از آنها مانند هانری کربن چنان شیفته و محصور ایران شدند که ایران را وطن دوم خودشان میدانستند.
رئیس دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) مطرح کرد: دانشگاهها میتوانند آغازگر جریان معرفی ایران به غرب باشند. خوشبختانه دانشگاه ما چند سالی است که به این عرصه ورود کرده و قبلا دچار غفلت تاریخی شده بود. هدف ما این است تا به نوعی دانش ایرانشناسی را از منظر دانشمندان ایرانی واکاوی و به جهانیان عرضه کنیم.
قاسمزاده خاطرنشان کرد: دانشگاه بینالمللی یک پژوهشکده ایرانشناسی را در دانشکده ادبیات علوم انسانی تاسیس کرده است و مجوز رشته ایرانشناسی نیز در مقطع ارشد اخد شده و امیدوارم مجوز دوره کارشناسی را بتوانیم را دریافت کنیم و در این صورت است که میتوانیم یک گروه ویژه ایرانشناسی برپا و زمینه را برای جذب اندیشمندان کشورهای دیگر که قصد شناخت تاریخ ایران را دارند، مهیا کنیم.
ما در طول تاریخ بارها شاهد این هستیم که فرهنگ و تمدن ایرانی مورد توجه غرب قرار میگیرد. البته متاسفانه در دوره خاصی که مسیحیت به دلیل مخالفت با ادیان دیگر در نهایت منجر به جنگهای صلیبی میشود، مدتی ایرانیها مورد بیمهری قرار میگیرند. اما به محض این که عصر روشنگری در غرب آغاز شد، دوباره غربیها متوجه شرق و به ویژه سرزمین ایران شدند.
مونتسکیو، در اثر بزرگ خودش به شگرفی از بزرگان ایرانی یاد میکند. از همین دوره است که ترجمه آثار ایرانی در غرب آغاز میشود. این جریان تا زمان قاجار ادامه دارد و احتمالا به دلیل بیکفایتی امرا و همچنین مشکلات جهانی باعث میشود که ایران بار دیگر به محاق تاریکی فرو رود.
ایرانشناسی بحث جدیدی نیست. ایران همواره مورد نظر و توجه جهانیان بوده است. امروز کار ایرانشناسی این است که نکات ذکر شده را بشناسد و آنها را به جهانیان معرفی کند و هم ایران واقعی را به جوانان کشور خودمان بشناساند. اگر ما به این بحث مهم نپردازیم ممکن است دچار یک سری مشکلات اجتماعی و سیاسی شویم. ممکن است جوانان ما دچار تبلیغاتی شوند که هدفش نابودی این سرزمین است و این وظیفه بسیار بزرگی بر عهده استادان و متفکرین و دانشجویان این سرزمین میگذارد.
این افتخار را دارم با لطف دوستانی که این نشست را ترتیب دادهاند آغاز فعالیت انجمن ایرانشناسی را اعلام کنم. خوشبختانه آقای دکتر عادلفر لطف کردند و این زحمت بزرگ را عهدهدار شدند و دوبار تاکید میکنم بخش مهمی از فعالیتهای انجمن باید به آثار همین منطقه متمرکز شود. متون بومی، بزرگان منطقه شناسایی و معرفی شوند.
نخستین تمدن یکتاپرستی در ایران باستان شکل گرفت
محمود جعفری دهقی استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران صحبتهایش را با این پرسش شروع کرد که ایرانشناسی قرار است چه کاری انجام دهد و شناخت ایران از چه زمانی شروع شد؟
وی گفت: طبق اسنادی که امروز در دسترس است نشان میدهد که شاید نخستین بار این فلاسفه یونانی بودند که به فرهنگ و تمدن ایرانی توجه نشان دادند. کهنترین مرکز پژوهشهای فلسفی در جهان آتن بوده است. فلاسفه و علاقهمندان برای مباحث فلسفی در آتن گرد هم آمده بودند. اتفاقی که افتاد باعث شد توجهشان به برخی مفاهیم و مسائلی که توسط ایرانیان مطرح شده بود، جلب شود.
رئیس انجمن ایرانشناسی افزود: به نظر میرسد در هزاره اول قبل از میلاد یک مکتب در ایران وجود داشته که پایهگذار مکتب فکری ایرانی شده است. بر اساس تحقیقات غربیها، گروهی از متفکران مغان ایرانی که هم وظیفه روحانیت داشتند و هم وظیفه فلسفی و اندیشیدن، پایهگذار این مکتب فکری بودند. این مکتب بر اساس تلاقی اندیشههایی که در سرزمین ایران با ورود آریاییها و همچنین افراد بومی و اندیشه همسایگان ایرانی از جمله بابلیها و سومری، به وجود میآید و در ایران تفکری به نام مکتب ایرانی را شکل میدهد. این مکتب در طول تاریخ باستان ادامه داشته است. در پزشکی حرفهای زیادی برای گفتن وجود داشته و شواهد آن در متون پهلوی باقی مانده است.
وی تشریح کرد: مکتب فکری ایرانی حرفهای اساسیتری برای گفتن داشته است. اولین نکتهای که در این مکتب ایجاد شد «یکتاپرستی» بود. ایران به عنوان یکی از نخسین تمدنهای یکتاپرست در طول تاریخ شناخته میشود. ایرانیان برای نخستین بار اهورامزدا را به عنوان ایزد یکتا معرفی میکنند و باقی ایزدان را به عنوان فرشتگان همکار اهورامزدا میدانستند. بر این اساس نخستین ملتی که به توحید روی آورده است ایرانیان بودهاند و بعدها این اندیشه به آتن منتقل میشود.
جعفری دهقی بیان کرد: موضوع دومی که در مکتب فکری ایرانیان مطرح میشد آفرینش جهان بود و این که چرا خداوند جهان را آفریده است. فلسفه ایرانیان باستان این بود که چون در این جهان پدیدهای به نام اهریمن وجود دارد، باید با این پدیده شر و اهریمنی مبارزه کند و برای مبارزه باید افرادی وجود داشته باشند که این مسئولیت را بر عهده بگیرند. آن طور که در کتب دینی باستان ما آمده است ارواح انسان در عالم ملکوت تعهد میکنند که به این جهان بیایند و با فساد و شر مبارزه کنند.
وی یادآور شد: موضوع دیگری که خیلی حائز اهمیت است و در مکتب ایرانی شکل گرفته، مساله فرمانروایی و حکومت است. نیاکان ما اعتقاد داشتند که بزرگترین فرمانروای این جهان، اهورامزدا یا خود خداوند است. بر این اساس کسی که قصد دارد بر این جهان یا بخشی از آن حکومت کند باید دارای صفات الهی باشد و از خصوصیاتی مانند دادگری و خردمندی برخوردار باشد. بنابراین افرادی که به حکومت میرسیدند به اصرار میخواستند نشان دهند که از این ویژگیهای الهی برخوردارند. نماد این موضوع فره بود که به نحوی از سوی خداوند به آنها عنایت میشد. در تمام نقش برجستههای ساسانی میبینیم که شاه، فره ایزدی را از دست اهورامزدا میگیرد.
وی گفت: اندیشه حکمرانی، بعدها در دوره اسلامی خیلی مورد حرمت قرار گرفت و متفکرین این موضوع را به عنوان یک اصل حکومت در طول تاریخ مورد توجه قرار دادند از جمله خواجه نظامالملک در کتاب «سیاستنامه» به این مساله بسیار پرداخته است.
جعفری دهقی عنوان کرد: موضوع دیگری که در این اندیشکده به آن پرداخته شده مبنای جهان است. ایرانیان اعتقاد داشتند که مبنای این جهان، خرد است؛ اسم خداوند، خردمند یکتا است. اهورامزدا یعنی سرور خردمندان یکتا. ایرانیان اعتقاد داشتند آفرینش جهان بر اساس خرد انجام شده است.این اندیشکده و اندیشههای آن به اشکالی در دوره هخامنشیان به جهان غرب منتقل میشود. افرادی که به اداره ساتراپها میرفتند این اندیشهها را با خودشان منتقل میکردند. محققان امروز معتقد هستند نخستین برخورد جهان غرب با اندیشههای مکتب ایران در دوره هخامنشیان بوده است. این موضوع بار دیگر در دوره ساسانیان و در زمان خسرو انوشیروان اتفاق میافتد. خسرو انوشیروان به فلسفه علاقهمند بود و طبق دستور او تمام منابع فلسفی از یونانی و سریانی به پهلوی ترجمه شد. بر این اساس افرادی برای جمعآوری و انتقال متون فلسفی از سوی ایران مامور میشوند که برای مثال میتوان از بزرگمهر یاد کرد که کتاب کلیله و دمنه را از هند به ایران میآورد. در این دوره به دلیل ضدیت آیین مسیح و عقاید فلسفی، بسیاری از فلاسفه مهاجرت میکنند و به دربار خسرو انوشیروان میروند و در حلقههایی که تشکیل میشده به مباحث فلسفی میپرداختند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: سومین رویارویی غربیها با مکتب فکری ایرانی در اوایل دوره اسلام روی میدهد. از این دوره به عنوان عصر طلایی اسلام یاد میشود و بزرگانی مثل ابنسینا، ابوریحان، فارابی، غیاثالدین کاشانی و… ظهور میکنند و آثار و رسالههای این بزرگان دست مایه تحقیق و دانش غربیها میشود.
جعفری دهقی تاکید کرد: در طول تاریخ بارها شاهد این هستیم که فرهنگ و تمدن ایرانی مورد توجه غرب قرار میگیرد. البته متاسفانه در دوره خاصی که مسیحیت به دلیل مخالفت با ادیان که در نهایت منجر به جنگهای صلیبی میشود، مدتی ایرانیها مورد بیمهری قرار گرفتند. اما به محض این که عصر روشنگری در غرب آغاز شد، دوباره غربیها متوجه شرق و به ویژه سرزمین ایران شدند. مونتسکیو، در اثر بزرگ خودش به شگرفی از بزرگان ایرانی یاد میکند. از همین دوره است که ترجمه آثار ایرانی در غرب آغاز میشود. این جریان تا زمان قاجار ادامه دارد و احتمالا به دلیل بیکفایتی امرا و همچنین مشکلات جهانی باعث میشود که ایران بار دیگر به محاق تاریکی فرو رود.
رئیس انجمن ایرانشناسی یادآور شد: ایرانشناسی بحث جدیدی نیست. ایران همواره مورد نظر و توجه جهانیان بوده است. امروز کار ایرانشناسی این است که نکات ذکر شده را بشناسد و آنها را به جهانیان معرفی کند و ایران واقعی را نیز به جوانان کشور خودمان بشناساند. اگر ما به این بحث مهم نپردازیم ممکن است دچار یک سری مشکلات اجتماعی و سیاسی شویم. ممکن است جوانان ما دچار تبلیغاتی شوند که هدفش نابودی این سرزمین است و این موضوع وظیفه بسیار بزرگی بر عهده استادان و متفکرین و دانشجویان این سرزمین میگذارد.
جعفری دهقی خاطرنشان کرد: این افتخار را دارم با لطف دوستانی که این نشست را ترتیب دادهاند آغاز فعالیت انجمن ایرانشناسی قزوین را اعلام کنم. خوشبختانه آقای دکتر عادلفر لطف کردند و این زحمت بزرگ را عهدهدار شدند و دوبار تاکید میکنم بخش مهمی از فعالیتهای انجمن باید به آثار همین منطقه متمرکز و متون بومی، بزرگان منطقه شناسایی و معرفی شود.
مواجهه غرب با ایرانشناسی از دوره روشنگری آغاز شد
محسن بهرامنژاد استاد تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) صحبتهایش را با این پرسش آغاز کرد:
چرا باید در دنیای امروز به ایرانشناسی بپردازیم و ضرورتهای این کار چیست؟
وی تشریح کرد: در شکل گستردهتر و بنیادیتر، از دوران رنسانس و مقارن آن در دوره صفویه یک مرحله تازهتری در ایرانشناسی آغاز شد و تا امروز نیز ادامه پیدا کرده است. در دوران باستان بود که مواجهه غرب با ایرانشناسی شروع شد و در ادامه دچار فطرت شد. اما در عصر روشنگری این جریان دوباره احیا گشت و تا امروز استمرار پیدا کرده و به یک دانش پیچیده در جهان ایرانشناسی تبدیل شده است.
بهرامنژاد افزود: اگر بخواهیم با نگاه به جامعه خودمان به این پرسش برسیم که مطالعات ایرانشناسی از کجا آغاز شد، بدون شک باید به حکیم فردوسی اشاره کنیم. شاهنامه اثری بسیار ارزشمند و شاهکاری جاودانه است که میراث فرهنگی و تاریخی و تمدنی ایران را از عصر اساطیر در قالب نظم و بر مبنای سی سال زحمت این مرد بزرگ، احیا کرد. این موضوع میتواند اهتمام سنجیده و تلاش روشمندانهای برای نخستین بار تلقی شود که در اختیار نسل امروز قرار گرفته است.
وی عنوان کرد: به نظر من در ارتباط با ایرانشناسی به دلیل تعاریفی که مطرح شده است ما با یک نوع تناقص و تعارض روبرو هستیم. گاهی ایرانشناسی را با دلالت بر حوزه تاریخ، تمدن، ادبیات، هنر واخلاق ایران مورد مطالعه قرار دهیم که به نظر من این یک تعریف خاص و ویژه است با محوریت جامعه ایرانی.
در نگاه دوم مراد از ایرانشناسی، مطالعه فرهنگ و تاریخ و تمدن ایرانی است که در یک جغرافیای وسیعتری اتفاق افتاده و این محیط را تحت تاثیر خودش قرار داده است و جهان شرق و غرب به نوعی متاثر از آن بودند. میتوان این ادعا را داشت که ایرانشناسی یک رشته و دانش کلاننگر و چند وجهی است؛ ما نمیتوانیم آن را منحصر و محدود به جامعه ایرانی بدانیم.
بهرامنژاد اذعان کرد: اگر بخواهیم به یکی از ضرورتهای این که چرا باید به ایرانشناسی توجه کرد اشاره کنم، باید به بحث مرجعیت علمی بپردازم. ما پیشتر به آثار و نظریههایی در حوزه ایرانشناسی توجه داشتیم که در جهان غرب شکل گرفته بود؛ یعنی حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی، این مرجعیت را نتوانسته بود در خودش حفظ کند. اهتمام در گسترش دانش ایرانشناسی به معنای این است که ما داریم این مرجعیت را ایجاد میکنیم. در جهان غرب، ما با تولیدات بسیار گستردهای مواجه هستیم که آمیختهای است از درست و نادرست. همه اینها به مفروضات دیگری تبدیل شده است که مبنایی برای مطالعه ایرانشناسی در بیرون از جامعه اروپا و حتی در جامعه خودمان قرار گرفت است. بسیاری از این دیدگاهها محل تامل است و درون آنها با نوعی از تناقص مواجه میشویم. اهتمام در بها دادن به مرجعیت علمی در حوزه مطالعات ایرانشناسی در جامعه امروز، یک ضرورت است که باید بیشتر به آن توجه شود.
بهرامنژاد تاکید کرد: نکته مهمی که نباید از آن غافل شویم گسترش قرائت ایرانی در برابر قرائتهای متناقض غیرایرانی در جهان ایرانشناسی است. مراد از قرائت، در واقع تولید نظریات است. جامعترین و دقیقترین وجه یک مطالعه علمی، تولیدات نظری است. بهتر است این سوال را از خودمان داشته باشیم که در بخش مطالعات ایرانشناسی تا چه میزان سهم داشتهایم و این مقدار چه میزان اثرگذار بوده است. به نظر من به اندازه کافی در این بخش مولف و تولیدکننده نظر و قرائت خاص و مستقل نبودیم. ایجاد بستر برای تربیت تولیدات نظری، به کمک ایجاد مراکز ایرانشناسی ممکن میشود. دانشگاه ما باید به این سمت و سو هدایت شود.
این استاد دانشگاه تشریح کرد: نکته سوم، توجه به معرفتشناسی و یا شناختشناسی در ایرانشناسی است. با وجود همه پیشرفتهایی که در مطالعات ایرانشناسی در جهان غرب اتفاق افتاده است به گمان من مهمترین خلأی که میتوان در مجموعه این آثار شاهد بود، مباحث نظری یا معرفتشناسی در حوزه ایرانشناسی است. میتوان گفت هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و اگر هم رخ داده سبب پیشرفت چندانی در این بخش نشده است. وقتی ایرانشناسی را به عنوان یک دانش در نظر میگیریم و حالا که دامنه این دانش بسیار گسترده و عمیق شده، به این معنا است که میتوان از منظر شناختشناسی و معرفتشناسی مورد مطالعه قرار گیرد. به نظر من دستاورد معرفتشناسی در حوزه ایرانشناسی اگر بسط پیدا کند میتواند زمینههای قوامسازی علم ایرانشناسی را فراهم کند. مرزهای دانش آن را میتواند گسترش دهد و افقهای جدیدی را برای ما ایجاد کند.
نادیده گرفتن هویت و تاریخ ایرانی
سیدمهدی خطیبی نیز در بخش دیگر این نشست گفت: بیش از صد سال است که تلاش میشود هویت، چیستی و کیستی ما زیر سوال برود.
وی افزود: من حدود ۵۰ سال پیش فارغالتحصیل شدم. در زمان تحصیلم حتی یک کلمه از تاریخ شهرنشینی ایران به ما آموزش ندادند. با این شرایط بود که ما به این نقطه رسیدیم.
وی خاطرنشان کرد: هرچه جست و جو کردم متوجه شدم اصلا چیزی در مورد شهرسازی و معماری ایران وجود ندارد. چندین سال است که در پی شناخت هویت خودم هستم. در این ۵۰ سال گذشته، هر کسی که آمده تلاش کرده تا ما خودمان را نشناسیم.
در خاتمه باقر عادلفر ضمن تاکید بر اهمیت ایرانشناسی از تمامی حاضران تشکر و قدردانی کرد.