همراه با «دروغ»
- شناسه خبر: 22419
- تاریخ و زمان ارسال: 25 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :

منصور خادمالشریعه سامانی
«تئاتر دروغ» از پنجم تا شانزدهم مهر امسال، در قزوین به صحنه رفت. به همین دلیل نگاهی داشتیم به این رویداد خوب برای قزوین.
طبق معمول تمامی نمایشها، شب دوازدهم اجرا در یک شب نیمه سرد پاییزی با صندلیهای نیمه خالی سالن شروع شد. تئاتر (چهار پرسوناژ ـ دو زوج) «دروغ» (MENSONGE) نوشته فلوریان زلر ترجمه محمود گودرزی به کارگردانی سیدحسن اورازانی، دستیاری مصطفی میثمی و بازیگری ویدا ماهر (آلیس)، سیدمهدی هاشمی نسب (پل)، امیرحسین اجدادی لرد (میشل) و فاطمه زرآبادی پور (لورانس).
عموما متن طی عواملی دراماتیزه میشود. در کنار انتخاب نهایی متن نمایشی، بازیگری (دیالوگ و حرکت)، موسیقی، نور، میزانسن، طراحی صحنه و لباس عواملی اصلی در اختیار کارگردان برای آفرینش اثر تئاتری (تبدیل متن به دراماتیز) هستند. بنابراین کارگردان پاسخگوی مناسبت، چرایی، چگونگی و کیفیت تمام این عوامل محسوب میشود. کارگردان پر شور و صدای قزوینی که همواره در جستجوی متنهای هیجانی است این بار نیز متنی را به کمک دستیاری کارکشته و بلد به روی صحنه میبرد. متنی بسیار دلنشین انتخاب شده که محوریت آن غوطهوری در مرز نیمه روشن، نامعلوم و سیال مابین حقیقت و دروغ است. متن آن قدر گیرا است که اشتیاق خواندن دیگر آثار این نویسنده در ذهن ایجاد میشود.
آلیس و پل (به عنوان میزبان و در انتظار لورنس و میشل) در خانه درگیر گفتوگویی با هم میشوند، گفتوگو رفتهرفته رنگ خشونت میگیرد، گفتوگو به تلخی آلوده میشود، گفتوگو ناخواسته به شکاکیها، سوءتفاهمات و بازگوکردن رازهای سر به مهر و اعتراف به رفتارهای مخفی و غیراخلاقی(خیانت) هم پل و هم آلیس در زندگی مشترک زناشوییشان میرسد.
اگر گفتنش بیانصافی نباشد خلاصه متن نمایش را شاید بشود در محیطی شوکه کننده، دور از ذهن و پر ابهام جستجو کرد: «آیا این همان دروغگو است که رازدار نامیده میشود یا شخص رازدار یک دروغگو است!؟» و «آیا دروغ لازمه صلح و صفا و تداوم زندگی مشترک زناشویی است!؟» یافتن پاسخی معقول به کنکاشهای ذهنی پر التهابی نیازمند است. البته جملههایی شعاری یا عذری (بدتر از گناه) حتی آن شکل که ورد زبان متقلبان و سیاسان کوچه بازاری هم هست در لابلای دیالوگ های روی صحنه شنیده میشود. «جنس» تکههای زبانی (قصارات) که ابراز میشود ناجنسی و فریبنده است، همانند: «رعایت ملاحظه» (همان رعایت مصلحت) یا «اگر دروغ نباشد یک زوج هم پیدا نمیشود» یا «دروغ نشانه عشق است» و … . شگفت این که واکنش و برداشت از این دست دیالوگها هر چه هم باشد غیرمترقبه و غیرمنتظره است!؟ غیرانتظاری (حتی غیرمعمول) جملات به عمد انتخاب شده تاملات کسلکنندهای به پیش داشتههای تماشاگر رخنه میدهد. در تقابل با وهم انگیزی تفاوت بین رازدار و دروغگو، به طور حتم برای دو سوال به ظاهر هم شکل دو جواب خوب هم میتوان پیدا کرد، مانند این که: «چطور میتوان یک تئاتر خوب را دید؟ چطور میتوان خوب یک تئاتر را دید؟» اما توجه جدی این نمایش گشت و گذر هراسانگیز در حدفاصل ناچیز فضای بیپرده مابین بدبینی و خوشبینی/ عشق و نفرت/ توهمات و واقعیات/ صداقت و کلک/ مخفیکاری و صداقت/ نیرنگ و راستی است. این مسیر شبههناک مملو از درماندگی و اضطراب، روح را درگیر و فکر را بیمار و دچار مسمومیت میکند، نشاط و امید را از بین میبرد، سردرگمی مهلتی به ادامه حیات و تلاش سازنده به مبتلا نمیدهد. در این حد فاصل، با سایهافکنی عصبیت قضاوتهای پوچ و بیپایه تلاطم دارد، تصمیمات ناعادلانه گرفته میشود و مجالی به منصه ظهور رسیدن تعقل و تفکر نمیدهد. نویسنده متن خالق کمنظیر شگفتگیها است، نمایشنامه را به پایان میرساند اما تماشاگر در کنار صحنه هنوز قادر نیست با قطعیت بگوید کدام ادعاها و ماجراها دروغ و کدام ادعاها و ماجراها در اجرا راست بوده است!؟ شرایط روحی غافلگیر کننده و پرتپشی متعاقب تماشای این تئاتر در وجود تماشاگر ایجاد میشود. تماشاگر حرفهای اهل تئاتر که با شور و دقت به تئاتر توجه میکند حسابی سرگرم و مشغول میشود. نمایشنامه (جدای از اندک مطایباتی که رد و بدل میشود) با ژانری کاملا درام در قاب بگومگوهای خانوادگی (زن و شوهری) به سمت مرداب سوتفاهم و باتلاق شکاکی متمایل شده، ذهن را ترسان و پردههای اعتماد عمومی رایج را میتکاند. نویسنده معرکه به پا میکند.
این کارگردان کوشا و جدی متنی خوب معرفی میکند، از بازی بازیگران متعارفی (که حتی انگار به تناسب نقش و فیزیک بازیگر هم توجه شده از اجرای خوب ویدا ماهر و اجراهای قابل قبول دیگر بازیگران) بهره میبرد. طراحی لباس عالی، طراحی صحنه متناسب، سرعت اجرا (تمپو و تایم) پسندیده و میزانسنها حساب شده است ولیکن استفاده تئاتری مناسبی از طراحی نور و موسیقی و صدا (افکت) نشده؛ جالب است گفته شود هر چند ممکن است در نگاه اول بیربط هم به نظر برسد اما در یک توجه جدیتر حتی بتوان مدعی شد(جدای از اجرای شب اول) پاسخگوی صندلیهای خالی سالن در شبهای اجرا نیز کارگردان بوده و در نقد و ارزیابی کارگردان نقش داشته است.