هفتاد درصد آب آشامیدنی قزوین به فاضلاب تبدیل میشود!
- شناسه خبر: 19352
- تاریخ و زمان ارسال: 6 شهریور 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
مصطفی حاجیکریمی
باغدار سنتی و دبیر بازنشسته
روز یکشنبه 15 مرداد روزنامه ولایت را که گرفتم، با تیتر بزرگ این مطلب نوشته شده مبنی بر اینکه هفتاد درصد آب شرب قزوین به فاضلاب تبدیل میشود مواجه شدم. اگر بگویم با خواندن این تیتر اشکم درآمد دروغ نگفتم.
به گزارش ایرنا، لطفا… سیاهکلی در جریان بازدید از امور آب و فاضلاب شهرستان قزوین، با بیان اینکه در چند سال آینده تامین آب آشامیدنی روستاهای استان به اتمام میرسد افزود: فاز اصلی کار ما در زمینه فاضلاب بوده و برنامهها به سوی بازچرخانی آب و استفاده از پساب خواهد بود. البته این صحبت دو دهه است که حداقل در مقام حرف خیلی پررنگ شده، تا چه زمانی به آن عمل شود خدا خودش عالم است. من در تمام عمرم تنها برای زیارت خانه خدا از کشور خارج شدهام، اما دوستانی که به کشورهای دیگر سفر کردهاند میگویند آن کشورها آب مصرفی را ده الی پانزده بار با دانش روز و تکنولوژیهای پیشرفته تصفیه و حتی برای آشامیدن نیز مصرف میکنند. اینکه از نظر تکنولوژیکی چقدر در این زمینه عقب هستیم را نمیدانم ولی اگر طی همین دو دهه با یک برنامهریزی طولانی مدت در این مسیر حرکت کرده بودیم حداقل امروز برای مصارف کشاورزی تا این حد در مضیقه نبودیم و در فصل آبیاری باغستانهای سنتی دچار تنگنا و اذیت مضاعف نمیشدیم.
گذشت آن زمانی که باغها را تا تُک مرز پر میکردیم، سه روز آب توی باغ میماند مخصوصا در قسمت پاییندان باغ آب زلال میشد و پدرانمان از همان آب تیلیکهای خود را پر میکردند و برای چایی گذاشتن و پخت و پز و شست و شو از آن استفاده میکردند. خاطرم هست ما که چند کلاسی درس خوانده بودیم ایراد میگرفتیم که از این آب نخورید، آلوده است. خدا رحمت کند پسر عمویم که عمر پربرکت 95 ساله داشت میگفت تو نخور ما میخوریم. ما باغدارها دیگر آن روزها را مگر به خواب ببینیم. بیست سالی است که هر کجا در مورد باغستان سنتی جلسهای برگزار میشود، تمام باغدارها ـ اگر اجازه حرف زدن پیدا کنند! ـ یکی از خواستههای اساسیشان همین تصفیه آب است. اگر دست توانایی از آستینی به در آید و به درد دل باغدارها گوش بدهند میشود کاری کرد که این تتمه باغ و باغستان بماند. متاسفانه و شوربختانه میبینیم که دستاندرکاران هر کجا که به تنگنا برمیخورند از این تتمه باغستان نمیگذرند. هر از چندگاهی از یک گوشه این باغستان، گازی بزرگ یا کوچک میزنند. در همین چند سال اخیر چند حلقه چاه در راه کُندر زدهاند. یکی از این چاهها در نزدیکی باغهای ما قرار گرفته است. در این شکی نیست که شهروندان و همشهریان بزرگوار آب شرب میخواهند و حرفی نیست که این موضوع از هر چیزی واجبتر است. اما چقدر خوب بود مدیریت میشد و برای این آبی که از سفرههای زیرزمینی باغها برداشته میشود، برنامهریزی و فکری برای جایگزینش میکردند. حتی ما تقاضا کردیم یک شیر آب از این چاههای عمیق برای باغدارها بگذارند که در مواقع لزوم بتوانند ظرف آبشان را پر کنند، اما مخالفت کردند. مبارکشان باشد! حالا هم که تقاضا کردهایم از صدقه سر این حلقه چاهها برای اتاقکی که با مجوز اداره کل میراث فرهنگی ساخته شده به هزینه خودمان یک شعله برق از تیرهای چراغ برقی که سراسر مسیر را مزین کرده، بدهند؛ باز هم مخالفت شده است. به خیال خود میخواستیم بعد از شصت هفتاد سال زندگی کردن در تاریکی شبها، چند صباحی بتوانیم برای مواظبت از محصولات باغستان از نعمت روشنایی استفاده کنیم و عقرب جرار را در سیاهی شب از سنگ بیجان تمیز بدهیم. چه بسیار باغدارانی که از گذشته تا امروز در اثر نیش عقرب در دل سیاهی شب جان سپردهاند ولی حال که این امکان فراهم است روا نیست از ایشان دریغ شود.
خیلیها به من ایراد میگیرند که آخر خسته نشدی از این همه نوشتن بیحاصل که به هیچ جایی هم برنمیخورد؟ میگویم خواندید و حتما یادتان است که: «جدا شد یکی چشمه از کوهسار» و تقلا کرد و تلاش کرد و راهی برای خودش باز کرد. انشاءا… با کمک خداوند متعال راهی پیدا خواهد شد. کسی یا کسانی پیدا خواهند شد که در زمان تصدی مسئولیت به فکر بیفتند و در صف ما عاشقان باغ و باغستان قرار بگیرند و نگذارند که حسرت نابودی باغستان سنتی به دل یک شهر بماند تا ناآمدگان طور دیگر قضاوتمان کنند.