هزینههای گزاف رواندرمانی بر دوش بیماران
- شناسه خبر: 21491
- تاریخ و زمان ارسال: 12 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
نفیسه کلهر
این روزها مراجعه به روانشناس از نظر فرهنگی بین اقشار مختلف پذیرفته شدهتر از گذشته است. هرچند هنوز هم در بعضی سریالهای تلویزیونی شاهد آن هستیم که مصرف دارو و یا مراجعه به روانپزشک به عنوان یک کار عبث برشمرده میشود و گفتوگوها تکیه بر این دارد که افراد خودشان میتوانند حال خودشان را خوب کنند ولی با صرف نظر از این سریالهای کارشناسی نشده میشود دید که جامعه رویکرد نوینتری در مواجهه با رواندرمانی و دارو درمانی اتخاذ کرده است و این خود امیدبخش روشنگری و رشد است.
همین امر باعث شده تا دارو درمانی این روزها دیگر یک مسئله فرهنگی نباشد. بلکه مشکل در مراجعه به روانشناس و رواندرمانگر و روانپزشک بیشتر اقتصادی است. چه بسا افراد زیادی که تمایل به درمان حرفهای دارند اما بودجه این کار را ندارند.
در این گزارش این مسئله را مورد بررسی قرار دادهایم.
*
علی فتحی آشتیانی، رئیس سازمان نظام روانشناسی با بیان اینکه درحال حاضر ۷۰ درصد مردم نمیتوانند به روانشناس مراجعه کنند، توضیح داد: باید گفت به نفع ما روانشناسان است که بیمه برای مراجع نداشته باشیم اما بخش قابل توجهی از جامعه ما یعنی حدود ۷۰ درصد مردم نمیتوانند به روانشناس مراجعه کنند، بنابراین اگر دنبال تحت پوشش بیمه قرار گرفتن خدمات روانشناسی و مشاوره هستیم به خاطر خودمان نیست بلکه به خاطر مردم است.
رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور گفت: تحقیقات متعددی انجام شده که نشان میدهد حدود ۲۰ درصد جامعه ما مشکلات روانشناختی دارند و باید به داد اینها رسید، از این رو چارهای نداریم جز اینکه بیمه را جدی بگیریم. به طور جدی از دولت میخواهم در این حوزه به ما کمک کند تا این اتفاق رقم خورد.
*
سمانه 35 ساله است. او که مجرد است و درآمدش از راه تدریس در دانشگاه و آموزشگاهها است، از هزینههای بالای رواندرمانی گلایه دارد. او برای ولایت توضیح میدهد: «چند وقتی است که خانواده من درگیر یک بحران جدی هستند. میان مادر و پدرم اختلاف شدیدی ایجاد شده که روی من و خواهرم تاثیر بدی گذاشته است. از طرفی اختلاف میان آن دو و دعواهای همیشگیشان باعث شده تا هر دوی ما از ازدواج بیزارشویم و اصلا دوست نداشته باشیم ازدواج کنیم. از طرفی تحمل فضای خانه با این همه تنش برای ما واقعا طاقتفرساست.»
او که یک هنرمند است از این وضعیت گلایه دارد که خلق اثر هنری برایش غیرممکن شده است و توضیح میدهد: «در این فضای ملتهب ما اصلا نمیتوانیم کار اثربخشی انجام دهیم. از طرفی من و خواهرم چند بار سعی کردیم تا اختلاف میان آن دو را بر طرف کنیم اما واقعا مرغشان یک پا داشت. از طرف دیگر به نظر هر دوی ما کاملا مشخص است که در این دعواها کی مقصر است و حق با کی است اما پدر و مادرم اصلا به حرف کسی گوش نمیدهند.» سمانه توضیح میدهد که بعد از مدتی کلنجار رفتن و جنگ اعصاب در خانه او و خواهرش مطمئن شدند که مادرشان باید به نزد یک روانشناس یا مشاور برود تا شاید کمک یک متخصص بتواند زندگیشان را از این منجلاب نجات دهد: «بعد از اینکه از هر راهی سعی کردیم تغییری در اوضاع خانه دهیم اما موفق نشدیم. دیگر مطمئن شدیم که اگر کسی بتواند کمک کند فقط یک متخصص است؛ چون مادرم اصلا حرف ما را قبول ندارد و مشکلاتش را هم از خانواده و دوستانش پنهان کرده و از آنها هم کمکی ساخته نیست. پس نظر یک متخصص احتمالا بهتر بتواند روی او تاثیر بگذارد بنابراین شروع کردیم به پرس و جو. خواهرم یک دوستی داشت که سالهای قبل با کمک یک روانشناس توانسته بود تصمیم درستی برای زندگی خود بگیرد و مسیر زندگیاش به کلی تغییر کرده بود. از او جویا شدیم و او هم که از نرخهای رواندرمانی خبر نداشت گفت که تا چند روز بعد به ما خبر میدهد.»
سمانه اشاره میکند که چند روز بعد وقتی که دوست خواهرش تماس گرفت و آدرس و شماره تلفن مطب پزشکش را به آنها داد تصورش را هم نمیکردند که با چنین نرخهایی مواجه شوند: «منشی مطب در همان تماس اول و قبل از دادن وقت گفت برای نیم ساعت مشاوره با کسی که مدرک دکترای روانشناسی بالینی دارد باید چهارصد هزار تومان بپردازیم و بعد پرسید نوبت بدهم یا نه؟» سمانه معتقد است این نوع سوال پرسیدن احتمالا به خاطر این است که افراد زیادی بعد از شنیدن نرخ قرار ویزیت خود را لغو میکنند و توضیح میدهد: «ولی ما چون خیلی شرایط اورژانسی داشتیم پول را جور کردیم و هر طور بود نوبت گرفتیم. هرچند این پول برابر با چند ساعت تدریس من در هنرستان بود ولی چیزی که اوضاع را سخت میکرد این بود که مادرم بعد از اولین جلسه نیم ساعته وقتی از مطب بیرون آمد گفت که حتی فرصت نکرده خوب ماجرا را برای دکتر شرح دهد. حدسمان درست بود رواندرمانی جلسات زمانبر و پرهزینهای داشت که ما از پسش برنمیآمدیم. مادرم سه جلسه دیگر هم به کمک حقوق من و خواهرم به نزد روانپزشک رفت ولی در نهایت جلسات بینتیجه و پرهزینه برایمان نیمه کاره تمام شد و باز ما ماندیم و پدر و مادری که راضی به طلاق و جداییشان بودیم به جای این همه دعوا و گرفتن آرامش از ما.»
سمانه معتقد است که اگر هزینههای رواندرمانی کمتر بود افراد بیشتری برای آن مراجعه میکردند و مشکلات راحتتر حل میشد.
*
در شرایطی که پیچیدگی زندگیها آنقدر زیاد شده که هرکسی در کار خودش مانده، وجود یک مشاور باصلاحیت که از دید سوم شخص مساله را ببیند و بتواند راهنمایی کند بسیار حیاتی شده است. از طرفی طبق اعلام سازمان بهداشت کشور از هر 5 نسخهای که به داروخانهها آورده میشود 1 نسخه متعلق به داروی بیماریهای روانی است و در حالی که دارودرمانی نیازمند رواندرمانی همزمان است، مشخص میشود که تامین این هزینهها در بیمه افراد چه اقدام شایسته و مفیدی میتواند برای سلامت روان جامعه باشد. امیدواریم هرچه سریعتر میسر شود.