هجده سال کمک، بیمنت و توقع
- شناسه خبر: 6501
- تاریخ و زمان ارسال: 29 آذر 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
رومینا اسماعیلیپور
یکی از سازمانهای مستقلی که بههنگام وقوع سیل، زلزله، جنگ و… موارد این چنینی حضور پررنگ در صحنه داشته و به صورت مستمر آمادهی خدمترسانی به مستضعفین و گرهگشایی از مسائل سخت زندگی آنها میباشد سازمان هلالاحمر کشور است. در این سازمان با جمع فراوانی از افرادی که بدون هیچ چشمداشت مالی، کمک به هم نوع را سرلوحهی زندگی و آرمانهایشان قرار میدهند مواجه میشویم.
در ادامه با زهرا کاشیپز، داوطلب برتر استانی و مسئول اتاق داوطلبان جمعیت هلالاحمر که نزدیک به 18 سال زندگیاش را در راه خدمترسانی به همشهریان و مردمش صرف کرده به گفتوگو خواهیم پرداخت.
ـ خانم کاشی پز خودتان را کمی بیشتر معرفی کنید.
زهرا کاشیپز هستم، متولد سال 1343. نزدیک به 10 سالی میشود که به عنوان رابط بهداشت سلامت استان در پایگاه بهداشتی ولیعصر، داوطلب سلامت در مرکز بهداشت شهید بلندیان و همچنین داوطلب هلالاحمر مشغول فعالیت هستم.
ـ چه اتفاقی منجر به تمایل شما برای همکاری با هلالاحمر شد؟
من از دوران کودکی روحیهی بالایی برای کمک به دیگران داشتم و قلبا هم از این کار لذت میبردم. اما نحوهی آشنایی من با هلالاحمر و تصمیم به فعالیت در این سازمان به قبل از سال 83 برمیگردد. یعنی زمانی که بنده در مرکز بهداشت ولیعصر و شهید بلندیان فعالیت داشتم و از طریق پیشنهاد دوستان و همکارانِ با هلالاحمر آشنایی پیدا کردم.
ـ در هلالاحمر بیشتر مشغول انجام چه فعالیتهایی هستید؟
خب بیشتر کارها شامل فعالیتهای عامالمنفعه برای نیازمندان میشود. البته کمک درمان هم به تازگی به سایر فعالیتها اضافه شده است. ازجمله اقدامات دیگر تهیه جهیزیه برای نیازمندان، دیدار از سرای سالمندان، اهدای خون همراه سایر داوطلبان در روز اهدای خون و شناسایی خیرین برای دریافت کمکهای مردمی است. البته در مدتی که ویروس کرونا شیوع پیدا کرد بنده به مدت 2 سال، از طرف هلالاحمر و بهداشت در حوزههای واکسیناسیون به صورت شبانهروزی حضور داشتم.
ـ سایر اعضای خانوادهی شما هم در هلالاحمر فعالیت دارند.آیا آنها هم مثل شما در حوزه داوطلبین کار میکنند؟
دخترهایم از کودکی به عنوان غنچههای هلال احمر وارد سازمان شدند. در حال حاضر دختر کوچکم فریبا خیاطان که 28 سالش است و 13 سالی میشود که در واحد جوانان حضور دارد، هفتهی پیش به عنوان جوان برتر استان از طرف تهران انتخاب شد. دختر بزرگترم فرانک خیاطان که 30 سال دارد؛ در رشته حقوق تحصیل کرده و در حال حاضر به عنوان امدادگر درجه یک هلالاحمر فعالیت میکند. دامادم نیز امدادگر هست و در بخش امداد کار میکند و همسرم هم در بخش داوطلبین. نوهام دو سال دارد و انشاا… سال دیگه وارد جمع غنچههای هلال میشود.
ـ حضور دخترهایتان از کودکی، به خواست و علاقهی خودشان بوده یا صرفا از جانب شما وارد هلال شدند و بعدا علاقه پیدا کردند؟
این تصمیم به علاقه خودشان مربوط بود. البته حضور من در هلال احمر بیتاثیر نبود؛ چرا که از همان بچگی شرایط حضورشان داخل همایشها و کارهای خیر را فراهم میکردم. همین کارها انگیزه ایجاد میکرد که برای کمک به مردم بیشتر تلاش کنند.
ـ بزرگترین دستاورد شما در طی 18 سالی که به صورت داوطلب در اینجا فعالیت داشتید چه چیزی بود؟
دعای خیر مردم که معجزهی آن را در زندگیام به وضوح مشاهده کردم. چند سال پیش دخترم با بیماری سختی دست و پنجه نرم میکرد و در این بین قصور پزشکی هم صورت گرفت. به همین دلیل مدتی به کما رفت. در طی این مدت از مراکزی با من تماس گرفته و اطلاع میدادند که برای دخترم دعا برگزار میکنند؛ که من خودم هم شناخت قبلی از آنها نداشتنم. حالا شاید این آشنایی از جهت مراجعه خودشان و یا اقوامشان به هلالاحمر و برطرف شدن گرهای از کارشان ایجاد شده بود. فکر میکنم دلیلی که خدا دخترم را به من برگرداند همین دعاهای خیر مردم بوده است.
ـ به نظر شما برای انجام فعالیتهای مربوط به این کار، از آنجایی که فرد داوطلب دائماً در ارتباط با مردم قرار میگیرد چه روحیهای باید داشته باشد؟
من خودم شخصاً شخصیت آرامی دارم. به نظرم حتی اگر امکان کمک به نیازمندی وجود نداشته باشد همینکه صحبتهایش ازجانب داوطلب شنیده شود و مرهمی بر روی زخمهایش شود حس خوبی را ایجاد میکند.
ـ تا چند سال دیگر در هلالاحمر مشغول خواهید بود؟
تا زمانی که زنده هستم و توان کمک به سایرین را داشته باشم همچنان ادامه میدهم.
ـ از آن جایی که در حوزه داوطلبین فعالیت دارید و طبیعتا هزینهای دریافت نمیکنید در زندگی شخصی، از نظر اقتصادی دچار مشکل نمیشوید؟
خدا را شکر که از این بابت مشکلی نداریم. در حد زندگی متوسط میگذرانیم ولی تا به الان و در طی مدتی که اینجا مشغول بودهام مشکلی پیش نیامده. شغل همسرم مربوط به مهندسی کامپیوتر میشود و حتی جدا از محل کار تمام کارهای سیستمی اینجا را هم به صورت رایگان انجام میدهد. دختر بزرگم هم در داروخانه کار میکند.
ـ تا حالا پیش آمده که نیازمندی را دست خالی برگردانید؟
من تا جایی که توان داشته باشم سعی میکنم مشکل کسی که به اینجا مراجعه میکند را برطرف کنم. حتی مواردی پیش میآید که نیازمندی به این جا مراجعه کرده و من خانوادهام را در جریان قرار میدهم و از هزینهی شخصی مشکلش را برطرف میکنیم. مثلا مراجعه کنندهای داشتهایم که نیاز فوری به دارو داشت و من به دخترم معرفیش کردم تا به صورت رایگان دارو را برایش تهیه کند. البته موارد این چنینی بسیار پیش میآید.
ـ از بهترین خاطرهای که در طی این مدت در اینجا داشتید تعریف کنید.
بهترین خاطره مربوط به کودک دوساله و نیمهی ناشنوایی میشود که به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی خانوادهاش، تا به حال از سمعک استفاده نکرده بود و هیچ صدایی را نشنیده بود. تا اینکه چند وقت پیش با کمک خیرین موفق شدیم 15 میلیون هزینهی خرید سمعک را جمعآوری کنیم. شنوا شدن این کودک بهترین اتفاق و خاطرهای بود که میتوانست در اینجا برای من رقم بخورد.
ـ آیا پیش آمده که در طی این مسیر با چالشهای سخت روبرو شوید و یا خاطرهی بدی داشته باشید ؟
ضمن این که من هیچ خاطره بدی در اینجا نداشتم و تمام سختیها را برای شاد کردن دل حتی یک نفر به جان خریدم؛ اما خب نیش و کنایه از جانب اطرافیان و شنیدن اینکه، الان همه به دنبال پول هستند و تو چرا رایگان کار میکنی؟ کمی اذیتکننده هست؛ اما برای من اهمیتی ندارد و به کار خودم ادامه میدهم. چرا که معجزهی این کار را در زندگیام لمس کردهام. از تلخیهای دیگری که ممکن است پیش بیاید توهین و ناسزای برخی از مراجعین است! که حالا به هرعلتی ممکن است کارشان انجام نشود و با وجود این که از جان و دل سعی در حل مشکلاتشان داشتهام بازهم ازجانب برخی از این افراد به جای تشکر بیاحترامی دیدهام.
ـ مشغول شدن در اینجا باعث نشده که از سایر کارها و مسائل زندگی غافل شوید؟
زندگیام را روی دور تند قرار دادهام. 4 صبح بیدار میشوم و آشپزی میکنم و تمام کارهایم را انجام میدهم. به صورتی که تا ساعت 6 صبح هیچ کاری برایم باقی نمیماند. از ساعت 8 با همکاران به اینجا میآیم و تا ساعت 4 بعدازظهر و یا حتی گاهی پیشآمده که تا ساعت 7 شب اینجا ماندهام. اما واقعا هیچ خستگیای در کار نیست. شاید بشود اینطور گفت که عشق به این کار خستهام نمیکند. در نتیجه به سایر امورام میرسم و برایم سخت نیست.
ـ به نظر شما فعالیتهای انجام شده در هلالاحمر چه تاثیری در جامعه ایجاد میکند؟
این که باری از دوش نیازمندان برداریم کار پسندیدهای است. البته اگر مردم از ته دل تمایل به کمک داشته باشند. خیلی از افراد ظاهر خیرخواه ولی باطن ریاکاری دارند… . موردی را که چند وقت پیش شاهد آن بودم مثال میزنم. ما برای کمک به نیازمندان گروهی در فضای مجازی تشکیل دادهایم تا در صورت نیاز اطلاعرسانی از این طریق انجام شود. به همین خاطر برای راه انداختن کار یکی از مراجعین داخل این گروه پیام گذاشتم. عدهی زیادی همدردی کردند اما بعضی هم جبهه گرفتند و از پیام من دلخور شدند! به این دلیل که ادعا داشتند این کارها وظیفهی دولت است و باید بابت کمک خواستن از جانب مردم برای نیازمندان خجالت بکشیم! این درصورتی است که برای تمامی کمکهایی که از جانب هلالاحمر انجام میشود تشکیل پرونده میدهیم و اگر خیر قصد کمک داشته باشد مستندات ارائه میدهیم.
ـ چه هدفی را در زندگی و خصوصا بابت فعالیت در هلالاحمر دنبال میکنید؟
بیغرضی … تنها نیتم گرفتن دست آسیبدیدگان تحت هر شرایطی، بیمنت و توقع است. و چه جایی بهتر از هلالاحمر برای انجام این کار که شعارش بیطرفیست.
ـ در آخر اگر نکتهای باقیمانده که در این مصاحبه راجعبه آن صحبت نکردیم بفرمایید.
از مردم تقاضا دارم که به هلال احمر اعتماد داشته باشند. ما در این جا با نیازمندانی مواجه میشویم که برای تهیه حتی 100 هزار تومان و ویزیت پزشک مشکل دارند. خیرین میتوانند هم از طریق اهدای بستههای معیشتی و هم وجه نقدی و دارویی به نیازمندان کمک کنند. حتی پزشکان و یا سایر کسانی که قصد کمک دارند میتوانند به صورت داوطلب اعلام حضور کرده و هر تعداد نیازمند را که برایشان مقدور است به صورت رایگان ویزیت کنند. البته هلال احمر کم از این پزشکان و نیروهای خیر و همیشه آماده به خدمت ندارد.