نگاهی کوتاه به رمان: «مرداب عنکبوت»
- شناسه خبر: 34026
- تاریخ و زمان ارسال: 9 اردیبهشت 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

نوشته بتول پورشیخ
خواندن کتاب و یا دیدن فیلم در موضوعات مختلف حق همه علاقهمندان است. مخاطب در هر رده سنی، این حق را دارد که از میان موضوعات گوناگون، علاقه خود را انتخاب کند. این تنوع موضوعی باید شرایط تولید محتوا را نیز داشته باشد تا به «ژانر یا گونه» برسد. علاوه بر شرایط اقتصادی و فرهنگی، نبود عادتِ گونهنویسی در جامعه ادبی ایران، در سوق دادن میل مخاطب به آثار خارجی، به خصوص برای کودک و نوجوان موثر بوده است. البته تولید آثار در انواع گونهها، به ویژه گونه مرموز یا وحشت به همین سادگی نیست. سیامک گلشیری عقیده دارد که داستانهای وحشت به یک ذهن قصهگو نیاز دارد و اینگونه داستانها لزوما به معنای وحشتِ حاصل از فیلمهای چندشآوری شبیه چندگانه «اره» نیست.
رمان کوتاه «مرداب عنکبوت» (نشر پیدایش) نوشته بتول پورشیخ، مدرس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در گونه وحشت و معمایی است. ایده و مضمون آن در رابطه با پسری به نام «کیان» است که به اقتضای شغل پدرش به شمال میآید و در آنجا با حوادث مرموزی در روستا و مرداب مواجه میشود. ایده اولیه، ظرفیت تبدیل به یک داستان بلند را دارد. کلید واژه مرداب و عنکبوت میتواند هیجان و ترس تولید کند. موضوعی که به دلیل شرایط سنی نوجوان، مورد علاقه این رده سنی نیز هست.
داستان نه تنها از پند و اندرز به دور است، بلکه تلاش میکند با استفاده از نامِ با مسمای خود، روایتش را با یک قصه موجز شهری، در ترکیب با قصه بومی، خواننده را به مرز توهم و واقعیت و همچنین وحشت ببرد. نویسنده توانسته است، از برخی ویژگیهای اقلیمی نظیر گویش، مکان، خرافه و حتی عادات غذایی محل، در پیشبرد قصهاش استفاده کند. قصهای که بتواند ضمن برانگیختن لذت خوانش، کیان ـ شخصیت اصلیاش را فعال، جسور و در عین حال به دلیل پرهیز از کلیشههای مرسوم، ترسو توصیف کند. همچنین، نگرانیهای پدر و مادر و گرفتاریهای کاری و خانوادگیاش را روایت میکند. به علاوه، ویژگیهای دیگری مثل استفاده از نت، بازیهای کامپیوتری، دنیای مجازی و شرکت در کلاسهای مختلف که اقتضای سن نوجوان امروزیست در لابهلای قصه بیان میشود. این نشانهها میتواند در جذب مخاطب موثر باشد. نویسنده از همان ابتدا با توصیف جثه خروس و گربه، و عنکبوتها در خانهای مرموز، خواننده را آرام آرام از قصد خود آگاه میکند. سفر پدر کیان از یک شهر مدرن به روستای سنتی، منشا بروز اتفاقاتی است که ریشه در خرافات و جهل دارد. در ادامه، داستان ساختاری معمایی و کارآگاهی پیدا میکند. نقش این کارگاه نیز به عهده کیان است. اگر چه تغییر شخصیت کیان از ترسو به نقش یک کارآگاه برای حل معما جای بحث دارد، اما شاید این گونه از داستانهای بلند، به خوبی بتوانند به یک نوجوان یاد بدهند که با این خرافه و جهل و در نهایت مسائل پیرامون خود چگونه واکنش نشان بدهند. حال ترس از مرداب باشد یا طلاق پدر و مادر فرقی نمیکند. مهم این است که طبق قاعده گونه، اثر باید قواعد علاقه مخاطبش را بپذیرد. و مهمتر اینکه به زبان داستان و مخاطب نوشته شده باشد. به نظر میرسد نویسنده با لحاظ کردن این قواعد، رمان را به دور از پیچیدگیهای زبانی، آن را ساده و خوشخوان کرده است. لحن نیز کم و بیش با لحن یک نوجوان هماهنگ است. استفاده از جملات نه چندان بلند و کوتاه ریتم تند تولید میکند. نویسنده دست کم در نیمی از داستان، معماهایی مثل عنکبوتها، شبح، جن، و خواهران مرموز طرح میکند که باعث کشش در داستان میشود. استیون کینگ داستان کوتاهی دارد به نام «مردی با کت و شلوار مشکی». رودخانه مرموز، نیش زنبور و نگاه مخفی و سنگین از پشت درخت، و حس ترس نوجوان و فرار او به سمت روستا از ویژگیهای مشترک این داستان با مرداب عنکبوت است.
بتول پورشیخ با شناخت مفیدی که از نسل کودک و نوجوان دارد اقدام به نوشتن این رمان کرده است. او علاوه بر این رمان، هشتک داستان را (مجموعه داستان برای نوجوان) در کارنامه خود دارد.
مجید رحمانی ـ اردیبهشت 1403