نگاهی مختصر بر تاریخ هنرنقاشی ایران
- شناسه خبر: 10924
- تاریخ و زمان ارسال: 21 فروردین 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
محمد حسام آذربایجانی ـ دکترای پژوهش هنر و استاد دانشگاه
مغولها همه چیز را ویران کردند؛ آنها حمله میکردند تا ویران کنند اما پس از مدتی که در ایران ماندند و با فرهنگ و هنر اسلامی و ایرانی آشنا شدند از دوستداران این فرهنگ و هنر شدند. در این دوره خواجه رشیدالدین فضلا… وزیر ایرانی مغولها، کتابخانهای در شهر تبریز احداث کرد. هنرمندانی در این کتابخانه جمع شدند و به ساخت کتابهای تصویری پرداختند. آنان به شیوه هنر قدیم ایران کار میکردند. از طرف دیگر بزرگان مغول دوست داشتند که شیوه نقاشی چینی در ایران رواج پیدا کند؛ این درخواستها سبب شد که کمکم نقاشی چینی روی نقاشی ایرانی اثر بگذارد. در واقع نقاشی این دوره آمیختهای از هنر چینی و هنر نگارگری ایران است. عناصر نقاشی شرق دور، به خصوص چینی که در نقاشی ایران راه پیدا کرد شامل ابرهای پیچیده و تابدار کوههای مخروطیشکل درختان کهنسال گرهدار حیوانات و جانوران افسانهای (سیمرغ) و اژدها و نیلوفر آبی به شکل چینی آنها هستند از نمونه کتابهایی که در این دوره نقاشی شد شاهنامه معروف به «دموت» است.
سرزمین فارس مانند دیگر شهرها به تصرف مغولان درنیامد. حکمرانان فارس با تدبیرهایی استقلال داخلی خود را حفظ کردند. برای همین هنرمندان توانستند سنتهای هنری را بهتر حفظ کنند. هنرمندان مهاجری که به کارگاههای هنری شیراز آمده بودند روشهای پیشین و سلیقههای نو را در هم آمیختند و شیوههای جدیدی به وجود آوردند. شیوههای شیراز، تبریز و بغداد تأثیر زیادی بر کتابهای خطی که سالها بعد در تبریز و هرات خلق شد گذاشت.
در آخر قرن هشتم تیموریان به ایران حمله کردند و ایلخانیان را از بین بردند. تیموریان سمرقند را پایتخت انتخاب کردند و هنرمندان را به آنجا بردند. در نتیجه هنر در سمرقند به رشد خود ادامه داد. جانشینان تیمور، شاهرخ و بایسنقر میرزا خود هنرمند بودند. همین علاقه به هنر سبب رشد و تکامل آن شد تیموریان به مصور کردن کتابها بسیار علاقه داشتند. هنر کتاب آرایی در تبریز و به ویژه در شیراز و هرات رواج پیدا کرد.
نقاشی در شهر هرات از نظر فنی به اوج زیبایی رسید
میگویند در آن زمان در مرکز هنری هرات در طول سالها چهل خطاط و صد نقاش یکسره نقش میآفریدند و تمام کتابهای ادبی معتبر تصویر شدند. در آن دوره نگارگران ایرانی دوست نداشتند مشابه آنچه را در طبیعت میدیدند تصویر کنند بلکه بیشتر دوست داشتند چیزی در نقاشی خود بوجود آورند که به نقاشی زیبایی و کمال ببخشد. در بیشتر آثار هرات، کوهها شکل غیرواقعی دارند و اسفنجی شکل هستند. در این شیوه میان اشخاص و ساختمانها با منظرههای دیگر نسبت قابل قبول در نظر میگرفتند و در نقاشی و نازککاری دقت بسیار میکردند. ترکیبهای تازهای در رنگ پیدا شد تنوع رنگها زیاد شد و از رنگهای طلایی بیشتر استفاده میشد؛ رنگهای سفید، زرد، آبی بنفش و قرمز یا هر رنگ دیگری بنا به نیاز تصویر به کار میرفت. بعد از رنگ طلایی رنگ آبی لاجوردی و سبز رنگهای حاکم بر نقاشی هستند. چهرههای مغولی به تدریج به صورت چهرههای ایرانی ترسیم شدند. از نقاشان معروف این دوره «بهزاد»، «میرمصور» و «آقامیرک» بودند. بهزاد یکی از نقاشان مهم و تأثیرگذار این دوره بود. موضوع نقاشیهای بهزاد فقط موضوع کتابها نیستند. او موضوعهای تازهای برای نقاشی انتخاب کرد. در نقاشیهای او انسان پر تحرک، نقش اصلی را دارد. در تصویرهای بهزاد حالتهای روحی انسان آشکار و پیداست.
نقاشی در دوران صفوی
شاه اسماعیل اولین پادشاه صفوی بود. او تمام عمر جنگید و بیشتر عمرش بر اسب سوار بود تا ایران را یکپارچه کند. در زمان او کتابخانه سلطنتی در تبریز پایهگذاری شد. بهزاد نقاش معروف رئیس کتابخانه شد و هنرمندان از هرات و شیراز به تبریز آمدند.
پس از شاه اسماعیل، شاه طهماسب به حکومت رسید. شاه طهماسب به نقاشی اهمیت بسیار میداد. در این دوره نقاشان ارزش بیشتری پیدا کردند و به تعدادشان اضافه شد. ارزشمند شدن نقاشی و نقاش سبب شد کتابهای مصور زیادی از این دوره به یادگار بماند.
در تصویرهای این دوره باغهای سبز و خرم کاخها و قصرهای، زیبا لباسهای فاخر و صحنههای شکار و جشن را میبینیم که با رنگهای زیبا و درخشان و متناسب تصویر شدهاند.
از نقاشان این دوره «بهزاد»، «سلطان محمد»، «دوست محمد» و «آقا میرک» هستند.
در زمان شاه طهماسب اول، قزوین پایتخت شد. با آمدن نقاشان به قزوین تغییر و تحولی در نقاشی ایران به وجود آمد. محمدی پسر سلطان محمد شیوهای نو در نقاشی به وجود آورد. این نقاش بهجز صحنههای بزم و جنگ از زندگی مردم، عادی چوپانان و زنان روستایی هم تصویر کشید.
شاه عباس اصفهان را پایتخت انتخاب کرد. پایتخت به جنوب کشور و دریای آزاد نزدیک بود. نزدیکی به دریای آزاد رابطه با هند و اروپا را آسان کرد. سفیرانی رفتند و سفیرانی آمدند و با خودشان هنر اروپا را به ایران آوردند.
شاه عباس به هنر و صنعتی علاقه داشت که یا مثل پارچهبافی سودآور باشد یا مانند معماری کشور به آن نیاز داشته باشد و کمتر به تهیه کتابهای گرانبهای خطی توجه میکرد. از طرفی نقاشان بسیاری تحت تأثیر نقاشی اروپایی قرار گرفتند و کمتر به تصویرسازی و تذهیب کتاب علاقه نشان میدادند کمکم، نقاشی هنری شد که مردم عادی سراغ آن میرفتند و نقاشی سیاه قلم که کمخرجتر بود رواج پیدا کرد.
مکتب رضا عباسی
این دوره آخرین دوره طلایی مینیاتور ایران است هنرمندان نقاش طرحهای سنتی و قراردادی را کنار گذاشتند و طرحهای قوی از زندگی مردم عادی کشیدند پایهگذار این شیوه صادق بیگ «صادقی» و «رضا عباسی» بودند.
صادق بیگ، سرپرست کتابخانه شاه عباس اول بود و به ترسیم موضوعهای زندگی مردم علاقه داشت. رضا عباسی نقاش توانایی بود که با تغییر ضخامت خطهایش به وسیله قلم نی، چین و شکن و حجمها را به زیبایی و ظرافت نشان میداد.
در مکتب رضا عباسی، نگاه نقاش به طبیعت بود. سعی میکرد آنچه که هست را در تصویرش بیاورد. رضا عباسی به نقاشی تک پیکره علاقه داشت. به جای استفاده از چهرههای تخیلی، چهره شخصیتهای زمان خودش را به تصویر میکشید. از ریزهکاریهای مکتب هرات و تبریز در کارهایش خبری نیست. از پیروان رضا عباسی «معین مصور» علاقه داشت وقایع روز را به تصویر بکشد. او در کنار مصور، تصویر شرح واقعه را مینوشت. شاید بتوان گفت این کار مقدمهای برای آغاز کار روزنامه و روزنامهنگاری بود.
رفت و آمد، سفیران جهانگردان و هنرمندان به ایران گروهی از نقاشان ایرانی را به هنر غرب علاقهمند کرد. از طرف دیگر واقعگرایی مکتب اصفهان میل به تقلید از طبیعت را به وجود آورده بود. همه چیز آماده بود تا گروهی از نقاشان به پیروی از اصول نقاشی اروپایی بپردازند. معروفترین نقاش این دوره «محمد زمان» است. او و پیروانش سعی میکردند در نقاشی از اصول و روشهای اروپایی پیروی کنند. اصول نقاشی اروپایی عبارت از سایه زدن برجسته کردن آن، چین و شکن دادن پارچه لباس و نشان دادن عمق در نقاشی بود با این، همه اگرچه شکل و ظاهر نقاشی عوض شد ولی هویت ایرانی آن حفظ شد.
در زمان نادرشاه افشار که با خود جنگهای طولانی و ناآرامی آورد. سیر نقاشی و تقلید از نقاشی اروپایی در ایران کند شد. کیفیت نسخههای خطی و نقاشی نسبت به قرن یازدهم پایین آمد. نقاشیهای این زمان بیشتر وقایع جنگ را نشان میدهد.
نقاشی در دوران زندیه
در عصر زندیه با حمایتهای کریمخان زند دوباره هنر نقاشی رونق گرفت. بسیاری از نقاشان هنر خود را از درون قابها روی اشیایی مثل قاب، آینه، قلمدان جلد، کتاب صندوقچه آوردند. در این دوره عناصر نقاشی به شکل سه بعدی تصویر میشد و تزیینات آن دو بعدی بود. این تلفیق سبب شد که در دوره فتحعلی شاه قاجار سبک خاصی به وجود بیاید.
نقاشی در دوران قاجار
در زمان فتحعلی شاه قاجار نقاشی درباری رونق گرفت. در این مکتب پیکر انسان اهمیت اساسی دارد و با سایهپردازی سطح تخت، برجسته میشود اما زمینه تصویر دو بعدی و پیکرنگاری، درباری اوج ترکیب نقاشی اروپایی و سنتهای ایرانی را نشان میدهد. در این نقاشیها بیشتر از آن که به شبیهنگاری توجه شود به زینتآلات، سلاح لباس و وقار و شکوه و جلال اهمیت داده شده است.
از محمد زمان تا عصر محمد غفاری پنج نسل از نقاشان سعی کردند تا اصول طبیعت نگاری اروپا را درک کنند. این تلاش در سالهای پایانی قرن سیزدهم نتیجه داد و «کمالالملک» در آن نقش و سهم زیادی داشت.
در زمان کمالالملک وظیفهای جدید برای نقاش دربار معین شد. او میبایست رویدادها، اشخاص، ساختمانها، باغها و غیره را همچون عکاسی دقیق ثبت کند تا به عادیترین مظاهر زندگی و محیط درباری سندیت تاریخی بخشد. بیسبب نیست که کمالالملک در این دوره اغلب پردههایش را با افزودن شرحی درباره موضوع رقم میزد. با این زمینه فکری و هنری کمالالملک به اروپا رفت. هدف او شاید فقط ارتقای سطح دانش فنیاش بود.
وی در موزههای اروپا، آثار استادان رنسانس و باروک را دید و شیفته آنها شد. منطقاً او به لحاظ فرهنگی، ذهنی و سابقه هنری آمادگی رویارویی و احتمالاً بهرهگیری از جنبشهای دریافتگری (امپرسیونیسم) و پسادریافتگری را نداشت. اما زیباییشناسی کلاسیسیسم رنسانس و سبک و اسلوب بغرنج هنرمندانی چون رامبراند را نیز به درستی درک نکرد. با این حال آکادمیگرایی در او قوت گرفت؛ و هنگامی که به ایران بازگشت بیش از پیش به هنر دانشگاهی سده نوزدهم وابسته شده بود. حتی بعداً در بازنمایی موفقیت آمیز برخی موضوعهای اجتماعی نیز از این وابستگی رهایی نیافت. او اساساً چهرهنگار و منظرهنگار بود؛ و در تک چهرههایی چون «سید نصرا… تقوی» قابلیت و مهارت خود را به حد کمال نمایان ساخت. کمالالملک با کوششهای خود در مقام نقاش و معلم، پاسخی متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانهاش به تحول جامعه داد. بازتاب این کوششها، خصوصیات اخلاقی، نحوه زندگی و واقعه کور شدنش در ذهن مردم از او یک مرد افسانهای ساخت. به طبیعت نگاری علاقه زیادی داشت او شیفته تصویر دقیق از طبیعت بود؛ تصویرهایی که دقتی مانند عکس داشته باشند بسیاری از پیروان کمالالملک در این راه کوشیدند از آن زمان ثبت اتفاقها شخصیتها، باغها و ساختمانها از وظایف نقاش دربار شد.
منابع
حسین زمرشیدی مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۵ تهران ۱۶ طرح و اجرای نقش در کاشیکاری ایران؛ دوره اسلامی دفتر اول گره کشی تحقیق و تألیف محمود ماهر النقش تهران؛ انتشارات موزه رضا عباسی، ۱۳۶۱
نشریه هنرهای تجسمی؛ دوره جدید شماره ۲۰
تهران؛ شرکت انتشارات سوره مهر زمستان ۱۳۸۲. ۱۸ نقاشی ایران از دیرباز تا امروز؛ رویین پاکباز تهران؛ نشر نارستان، ۱۳۷۹
نگاهی بر پارچه بافی دوران اسلامی؛ زهره روحفر
تهران؛ سازمان میراث فرهنگی پژوهشگاه سازمان مطالعه تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۳۸۰
نمایشگاه پیکرکهای سفالین؛ سردیسهای گلین ایران باستان؛ ابوالقاسم حاتمی ـ مهناز رحیمی، فر تهران موزه ملی، ایران ۱۳۸۲
هفت هزار سال هنر فلزکاری در ایران؛ محمدتقی
احسانی تهران؛ وزارت فرهنگ و آموزش عالی ۱۳۶۸
هنر ایران باستان؛ تمدنهای پیش از اسلام ایدت پرادا… ترجمه یوسف، مجیدزاده، تهران موسسه انتشارات چاپ دانشگاه تهران ۱۳۵۷
هنرهای ایران؛ ر.دبیلیو فریه ترجمه پرویز
مرزبان تهران؛ نشر و پژوهش، فرزان ۱۳۷۴
ایران باستان؛ نگاهی به گنجینه موزه ملی :ایران
تهران؛ سازمان میراث فرهنگی