نوشتن راهی برای شنیده شدن
- شناسه خبر: 54904
- تاریخ و زمان ارسال: 15 اسفند 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

نفیسه کلهر
این روزها که انشاهای نوشته شده توسط کودکان کار در نمایشگاه موسسه «درخت کوچک زندگی» به نمایش درآمده و با استقبال مواجه شده، تصمیم گرفتم تا با آموزگاری که این مهارت را در کودکان تقویت کرده مصاحبه کنم.
با توجه به اینکه کودکان کار اغلب درگیر مسائلی هستند که فرصت رشد و پرورش استعدادهایشان را از آنها میگیرد، اما گاهی افرادی پیدا میشوند که با نگاهی متفاوت، تلاش میکنند مسیری برای رشد این کودکان فراهم کنند. «لینا ربیعی» مستندساز، مدرس و پژوهشگر تاریخ هنر، ازجمله کسانی است که به این باور رسیده که نوشتن میتواند راهی برای بیان احساسات و رشد ذهنی کودکان باشد. او در این گفتوگو، از تجربههای خود در آموزش نویسندگی به کودکان کار شنیدیم.
n چگونه وارد این مسیر شدید؟
از نوجوانی دغدغههای اجتماعی داشتم و مستندسازی را به عنوان راهی برای انتقاد و نمایش آنچه برایم اهمیت دارد، انتخاب کردم. موضوع کودکان کار در دوران دانشجویی در تهران ذهنم را درگیر کرده بود. هر بار که آنها را در خیابان میدیدم، احساس میکردم باید کاری انجام دهم.
در ابتدا، با چند نفر از دوستانم در خوابگاه تصمیم گرفتیم غذاهای دستنخورده را جمعآوری و بین کودکان کار توزیع کنیم. در سال ۱۳۹۵، با مدرسه «صبح رویش» در دروازه غار آشنا شدم که از داوطلبان برای کمک به کودکان کار استقبال میکرد. ابتدا برای همکاری داوطلب شدم، اما بنا به دلایلی این همکاری ممکن نشد.
تا اینکه به قزوین برگشتم، ابتدا تصور نمیکردم که این شهر هم کودک کار داشته باشد. اما در سالهای اخیر، بارها کودکانی را در خیابانها مشغول فروش کالا دیدم. از طریق یکی از دوستانم، خانم نظری که در امور خیریه فعالیت دارد، با چند موسسه خیریه آشنا شدم، ولی دوست داشتم کمکی بیشتر از کمک مالی در خیریه داشته باشم و هدفم ایجاد ارتباط در جهت ایجاد یک تعامل دو طرفه بود، در حقیقت به این فکر میکردم شاید فقط یک کودک به حضور من در زندگیش نیاز داشته باشد، منظورم تبادل عواطف و احساسات و ایجاد یک رابطه دو طرفه هست و در نهایت خانم نظری من را با موسسه «درخت کوچک زندگی» آشنا کردند و من تدریس پایه سوم را در آنجا آغاز کردم.
n چرا آموزش نویسندگی را انتخاب کردید؟
من به تاثیر نوشتن در درمانهای روحی و روانی باور دارم و سالهاست که خودم در قالب داستان و فیلمنامه از آن استفاده میکنم. در تدریس به کودکان کار متوجه شدم که تمرکز آنها بیشتر روی ریاضی و املاست و درس انشا حذف شده است. احساس کردم که با یاد دادن مهارت نوشتن، میتوانم راهی برای بیان احساساتشان باز کنم.
نوشتن، مانند نقاشی و کاردستی، روشی برای ابراز وجود است، اما کمتر به آن توجه میشود. از طرفی، نوشتن کمک میکند تا کودکان محیط اطرافشان را با دقت بیشتری ببینند و به یادگیری مداوم عادت کنند.
n اولین باری که استعداد یک کودک را در نوشتن دیدید، چه احساسی داشتید؟
من از شیوههای کلیشهای آموزش انشا فاصله گرفتم. به جای موضوعاتی مانند «پاییز را توصیف کنید» یا «درباره فداکاری بنویسید» که موضوعات ناملموسی برای کودک است و احساس ناتوانی به او میدهد،موضوعات ملموستری انتخاب کردم. اولین انشایی که به آنها گفتم بنویسید درباره «کمک در خانه» بود. از آنها خواستم یک روز از زندگیشان را از صبح تا شب توصیف کنند.
نتایج شگفتانگیز بود. یکی از کودکان درباره پسته پاک کردن و کمک به مادرش نوشت و حتی اشاره کرد که مادرش گاهی بخشی از پول کارش را به او میدهد. پسرها معمولا از زیر کارهای خانه فرار میکردند و همین مساله برایم جالب بود. چون تاکید من همیشه روی نوشتن از واقعیات بود.
n آموزش نویسندگی به کودکان کار چه تفاوتی با آموزش به سایر کودکان دارد؟
تجربهای در آموزش به کودکان دیگر ندارم، اما باور دارم که تجربههای زیست متنوع، شخصیت افراد را گسترش میدهد. نوشتن میتواند به بروز و پرورش این تجربیات کمک کند.
n آیا کودکان از ابتدا علاقهای به نوشتن نشان میدادند؟
وقتی نمره یا اجبار در کار نباشد، بسیاری از افراد تمایلی به مشارکت ندارند. اما من به صورت فردی با کودکان کار میکنم تا علایقشان را کشف کنم.
برای مثال، وقتی موضوع «کمک در خانه» را مطرح کردم، مشارکت چندان زیاد نبود. اما وقتی موضوع «روزی که خیلی خوش گذشت» را پیشنهاد دادم، همه کودکان با اشتیاق نوشتند. برخی حتی چندین تجربه مختلف را روی کاغذ آوردند. برخی از شاگردانم بعد از دو سال هنوز هم انشاهایی با این موضوع مینویسند. این نشان میدهد که آنها علاقه دارند لحظات خوشایندشان را بازآفرینی کنند که دقیقا همان مفهوم تاثیر درمانی نوشتن است.
n بزرگترین چالش شما در این مسیر چه بوده است؟
با کودکان هیچ مشکلی ندارم و کلاس را دوست دارند. چالش اصلی، موانعی است که بزرگترها ایجاد میکنند. بچهها از خودپسندی و رقابتهای بیهوده دور هستند، اما متاسفانه همیشه مشکلات از سمت دنیای بزرگترها به وجود میآید.
n خانوادههای کودکان چه واکنشی به این آموزشها داشتهاند؟
ارتباط من با خانوادهها محدود است، چون آنها معمولا فرزندان زیادی دارند و درگیر مسائل معیشتی هستند و بعید میدانم با جزئیات، روند تحصیلی فرزندانشان را دنبال کنند. اما یک اتفاق جالب این بود که خواهر کوچکتر یکی از شاگردانم، که امسال به کلاس سوم رسیده، سال گذشته در کلاس من کنار خواهرش مینشسته و خودش برای دلش انشا مینوشته است.
او امسال از اولین روز کلاس با یک انشای کامل و پر از جزئیات آمد. در واقع این شاگرد یک سال منتظر بود تا انشا بنویسد و این خستگی را از تنم به در برد. علاوه بر این، این موضوع نشان داد که علاقه به نوشتن میتواند از یک کودک به کودک دیگر منتقل شود.
n آیا نوشتهای بوده که شما را شگفتزده کند؟
بله، نمونههای زیادی بوده است. یکی از کودکان که مشکل گفتاری دارد، درباره زمستان نوشت. توصیفهایش از لبو و باقالیفروشیها زیبا بود، اما در انتها نوشت: «زمستان را دوست دارم، اما برای بچههایی که لباس گرم ندارند، فصل سختی است.»
کودکی دیگر درباره رفتنش به امامزاده حسین نوشت. ابتدا دعا کرده بود که پولدار شود و ماشین شاسیبلند بخرد، اما بعد دعا کرده بود که شوهر خالهاش بمیرد، چون اجازه نداده بود با پسرخالهاش بازی کند! این نوشته، من را به یاد دوران کودکیام انداخت و باعث شد در کلاس خاطرات مشابهی را تعریف کنم.
خوشبختانه بچهها در کلاس من خیلی راحت هستند و خودِ واقعیشان را بروز میدهند و این احساس امنیت که در این فضا دارند باعث خوشحالی من است
n آیا نوشتههای کودکان جایی منتشر شده است؟
بله، برای اولین بار در نمایشگاه موسسه حمایتی کودکان به نام «درخت کوچک زندگی» در اسفندماه سال جاری نمایش داده شد. از بچهها خواستم که متنهایشان را با خط خودشان بنویسند و حاشیه آن را نقاشی کنند اتفاقا استقبال خوبی هم از این بخش در نمایشگاه شد.
n چه آرزویی برای این کودکان دارید؟
امسال تصمیم گرفتم با شاگردان سال گذشته، داستاننویسی کار کنم. یک قصه ناتمام را برایشان میخوانم و از آنها میخواهم که ادامهاش را بنویسند. هرکدام بر اساس تخیل و تجربه زیسته خودشان داستان را به پایان میرسانند و تا به حال نتیجه بسیار جذاب بوده.
دوست دارم بچهها این مسیر را ادامه دهند، چرا که معتقدم نوشتن به معنای این نیست که همه نویسنده شوند، اما میتواند کمک کند با آوردن افکار و احساسات روی کاغذ خودشان را بهتر بشناسند.
n به عنوان سوال آخر عرض میکنم، اگر حمایت بیشتری داشتید، چه کارهایی میتوانستید انجام دهید؟
شاید این تصور شبیه رویا باشد اما دوست دارم انشاهای کودکان به صورت کتاب منتشر شود و به فروش برسد. به این ترتیب، هم جامعه با دنیای آنها آشنا میشود، هم خودشان از این کار کسب درآمد میکنند.
اگر حمایت مالی و بستری مناسب برای انتشار و ارائه این آثار وجود داشته باشد، میتوانیم گامی جدی برای توانمندسازی کودکان کار برداریم.