نقاشیهایم روایت آرمانشهری است که تحقق نیافت
- شناسه خبر: 69802
- تاریخ و زمان ارسال: 4 آبان 1404 ساعت 07:30
- بازدید :

محمدرضا مقدم
مقدمه
«حمیده سبحانیفرد» از جمله نقاشانی است که در حوزه آموزش و نقاشی دیواری فعالیتهای مهمی دارد. او نقاشی را نه تنها به عنوان شغل، بلکه بهمثابه شیوهای از زیستن دنبال میکند. آثارش در مرز میان فلسفه، اجتماع و زیباشناسی حرکت میکنند و در مجموعه اخیر خود با عنوان «دیستوپیا»، از بحرانهای انسان معاصر و ویرانشهرهای درونی ما سخن میگوید. آنچه در ادامه میخوانید مصاحبه با این هنرمند است که در ادامه تقدیمتان میشود.
n در ابتدا مختصری در مورد فعالیت هنریتان توضیح دهید.
من کارشناسی ارشد هنر، گرایش نقاشی هستم و در حوزه هنرهای تجسمی فعالیت دارم. رشتههای کاری من شامل طراحی، نقاشی، تصویرسازی، ویدیوآرت و هنر محیطی است و تا امروز پروژههای متنوعی در این زمینهها انجام دادهام.
n چه شد که به سمت نقاشی رفتید و به هنرهای تجسمی علاقهمند شدید؟
گرایش من به تصویرگری از کودکی شکل گرفت. همیشه هر رویدادی را در پیرامونم به صورت داستانی تصویر میکردم و این کار برای اطرافیانم جذاب بود و توجهشان را جلب میکرد. همین علاقه اولیه، مسیرم را به سمت هنرهای تجسمی و نقاشی هدایت کرد.
n نخستین اثری که خلق کردید و همچنان در ذهنتان مانده، چه بود؟
نقاشیهای کودکیام را از سال ۷۳ هنوز دارم و نگه داشتهام. قبل از آن را خیلی به یاد ندارم، اما حتما وجود داشتهاند. یکی از آثار مورد علاقهام تصویرسازی از فضای شلوغ بازار و جزییات شب عید است که در میان نقاشیهای کودکیم به خوبی مشخص است و برایم جذابیت خاصی دارد.
n نقاشی برای شما بیشتر یک شغل است یا یک سبک زندگی؟
نقاشی برای من چیزی فراتر از شغل است؛ تقریبا تمام زندگیام را در بر میگیرد و بخشی از آن نیز به عنوان شغل محسوب میشود.
n تجربه تدریس نقاشی برای شما چه تفاوتی با خلق اثر شخصی دارد؟
خلق اثر هنری برای من یک پروسه شخصی و شهودی است؛ یک تجربه درونی و خلوت، با خودآگاهی عمیق. اما تدریس، نوعی تعامل دو سویه است؛ کشف دنیای درون هنرجویان و ارتباط با افکار و نگرشهای مختلف. به نظر من، اصلیترین تفاوت همین تعامل مستقیم با دیگران است.
n بیشترین چالشی که در آموزش با هنرجویان دارید چیست؟
فکر میکنم بیشترین چالش، نبود حوصله و استمرار در مسیر هنری است. نبوغ هنری در استمرار و تلاش واقعی نمود پیدا میکند و بدون پشتکار، رشد چندانی حاصل نمیشود.
n به نظر شما برای یک هنرجو مهمتر است که تکنیکها را یاد بگیرد، یا ابتدا تخیل و نگاه شخصیاش پرورش یابد؟
در حوزه هنر، ابتدا هنرجو باید با انواع تکنیکها و دیدگاههای مختلف آشنا شود تا غنی گردد. بعد، با انتخاب آگاهانه از تکنیکها و روشها، نگاه شخصیاش رشد میکند و بارور میشود.
n چه شد که به سمت نقاشی دیواری رفتید؟ کار روی دیوار چه تفاوتهایی با بوم دارد؟
نقاشی دیواری، نقاشی بر روی بستر گستردهای است که معمولا بخشی از یک بنا را در بر میگیرد و در تعامل مستقیم با مخاطب و معماری اجرا میشود. طبیعتا چالشها و لذتهای خودش را دارد. در این نوع نقاشی، نقش سفارشدهنده پررنگتر است و علاوه بر بعد هنری، یک منبع اقتصادی برای هنرمند نیز محسوب میشود. من هم چون پیشتر نقاش بودم، به این تجربه جذب شدم. در مقابل، نقاشی روی بوم یا بسترهای دیگر، شخصیتر است و شخصیت هنرمند بیشتر محوریت دارد.
n کدام پروژه نقاشی دیواری برایتان خاصتر بوده و چرا؟
معمولا نقاشی دیواریهایی که خودم طرحشان را پیشنهاد میدهم، تجربه جذابتری دارند. اما بین این کارها، پروژههایی که در دانشگاه و هنرستان با هنرجویان انجام شده و مشارکت آنها را شامل میشود، تجربهای لذتبخشتر و فراموشنشدنی برایم رقم زده است.
n آیا بازخوردی از شهروندان یا رهگذران داشتهاید که ماندگار باشد؟
ذوق و واکنش مثبت رهگذران همیشه برایم خاطرهانگیز است.
n فکر میکنید نقاشی دیواری در زیباسازی شهرها چه نقشی دارد؟
نقاشی دیواری در تعامل مستقیم با معماری و منظر شهری اجرا میشود و بسته به رویکرد، میتواند مخاطب را با خود درگیر کند و حتی با نگاه زیباسازی، نشاط و حس زیباییشناسی را در شهروندان ارتقا دهد. هنر، با هر رویکردی که باشد، اثرگذاری زیادی بر جامعه دارد؛ گاهی با اشاره به مسائل زیستمحیطی یا اجتماعی، توجه مردم را جلب میکند؛ گاهی با به چالش کشیدن مفاهیم، لحظهای تأمل و تلنگر ایجاد میکند؛ و گاهی صرفا با نگاه زیباشناسانه، لحظهای آرامش و تنفس به مخاطب هدیه میدهد.
n اگر بخواهید چند واژه برای توصیف جهان ذهنی و هنری خود انتخاب کنید، چه خواهد بود؟
شاید بتوان گفت: عمیق و معناگرا، پرسشگر، و خلاف جهت امواج. در حال حاضر، حس تعلق چندانی به مکان و زمانه خود ندارم و گویی متعلق به جایی دیگر هستم.
n چه آرزو یا برنامهای برای آینده فعالیت هنری خود دارید؟
آرزو دارم بتوانم هر چه گستردهتر با دیگران در آن سوی مرزها و جغرافیا گفتگو کنم و آثارم را در تعامل با مخاطبان جهانی تجربه کنم.
n آثار شما بیشتر به چه موضوعاتی میپردازد؟
آثارم در سالهای اخیر گرایشهای مفهومیتر داشتند. معمولا شامل پروژههای مختلف هنری هستند و حاوی دغدغههای شخصی، موضوعات گاهی مسائل زیست محیطی و گاهی پرسشهای فلسفی و دغدغههای ذهنیام را در بر میگیرند. اما نقطهی مشترک موضوعات، پرسشهایی در مورد ماهیت انسان و دنیای معاصر هستند. در مجموعه اخیرم از طراحی و نقاشی با عنوان دیستوپیا یا ویرانشهر با جهان امروز گفتوگو میکنم. شهر معمولا مجموعهای نظام یافته از عناصر مختلف است که نمادی از تمدن، خرد، نظم و انسجام بشر میباشد. جایی که انسان دست از طبیعت کشیده و با اندیشه و علم، مدنیت را آغاز کرده و به این خاطر بر خود میبالد. در واقع شهر در مرکزیت قرار دارد که نشاندهنده پیشرفت انسان در عرصههای مختلف زندگی است. آرمانشهر یا یوتوپیا همیشه گمشده بشر برای تمامی تلاشهایش بوده است. اما با دیدن وضعیت پر بحران کنونی جهان و وجود چالشهای بزرگ، جنگها، کشتارها، نابرابریها، بحرانهای زیست محیطی و مشکلات روانی بیش از گذشته این سوال اساسی در ذهنم نقش میبندد که پس از قرنها پیشرفت علمی، فکری و تکنولوژی آیا بشر امروز توانسته به امنیت درونی و بیرونی و مدنیت واقعی دست پیدا کند؟ آیا آرمانشهر تحقق پیدا کرده است؟ دیستوپیا یا ویرانشهر به مفهومی وارونه و عکس اشاره داره و در آثار من با بر ساختن ساختارهای از هم پاشیده و فروریخته آرمانشهری را توصیف میکند که نشد و تبدیل به ویرانهها شد. و امروزه در نقطهای هستیم که شاهدیم بارها مفاهیم ارزشمند و حتی خود واقعیت هم در حال فروپاشی و وارونگی معنایی هستند! این مجموعه اخیر به صورت موردی در نمایشگاهها و رویدادهای گروهی نمایش داده شده و مورد توجه زیادی از جامعه هنری قرار گرفتهاند و در ماههای آینده هم به صورت انفرادی نمایش داده خواهند شد.
n ضمن تشکر از همراهی شما، در پایان بگویید دوست دارید هنرجویان شما چه چیزی را همیشه به یاد داشته باشند؟
هر هنرجویی که در ابتدای کارش با من شروع میکند، گویا دریچهای از هنر را در درونش بارور میکنم. معمولا ساعات زیادی صرف کارگاههای عملی میشود و چون موضوع به هنر اختصاص دارد، طبیعتا رابطه عاطفی ویژهای بین ما شکل میگیرد. بچهها یاد میگیرند و رشد میکنند و میروند تا بیشتر بیاموزند و من مثل یک باغبانی که گیاهانم را بارور کردم بسیار خوشحال و خرسندم.









