نظام اسلامی و جان امام زمان (ع)
- شناسه خبر: 5395
- تاریخ و زمان ارسال: 9 آذر 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
به نظر میرسد امام اول بار این جمله را در تقابل با نظریات مرتبطین با انجمن حجتیه گفته باشد.
اشخاصی که از نظر اعتقادی محکم اما از نظر سیاسی بسیار سطحی بودند. قبل از انقلاب سیاست را در اولویت نمیدانستند و فکر میکردند دنیا را بهائیان به فساد میکشند و برای همین تمام همّ و غمشّان مبارزه با بهائیان بود. البته بیشتر نظری.
بعد از انقلاب اما انجمنیها دیدند بستر اعتقادی حکومت چقدر خوب و آماده است؛ برای اعمال سیاستهای ضد بهایی و بعد هم نفوذ و استفاده از امکاناتی که به وجود آمده بود. بلکه حتی بعدها ورود به سیاست و نشستن برمناصب. زیرا افرادی ظاهر الصلاح بودند و هستند.
اگر همه اندیشه امام در عدم جدایی دین از سیاست بود و اینکه نمیتوان دین داشت و در سیاست دخالت نکرد؛ ظهور امام زمان (ع) هم برای مقابله با ظلم و پابرجایی قسط و عدل در چارچوب دین است. اگر شهدا جانشان را در معرض خطر قرار میدهند؛ برای این است که حفظ دینی که سیاسی است و از قضا به حکومت تبدیل شده از حفظ جان آنها واجبتر است که شهید میشوند.
رهبر آنان و همه رهبران وقتی در سیاست دخالت میکنند؛ مخاطرات آن را میدانند. خصوصا قبل از انقلاب و در مبارزه با شاه خود را در معرض شهادت قرار میدادند. و پس از انقلاب هم در معرض ترور و شهادت بودند. زیرا که تشکیل حکومت و بعداً حفظ آن از حفظ جان مومنین و رهبران واجبتر است.
با این استدلال خود امام زمان هم در معرض همین سوال قرار میگیرد. وقتی جان مومنین و رهبران میتواند فدای وجود و حفظ نظام اسلامی شود؛ به طریق اولی مبارزه خود امام زمان (عج) هم برایشان خطر دارد. اما این خطر باعث نمیشود که برای تشکیل حکومت اسلامی و بعد حفظ آن، جانشان را به خطر نیاندازند.
این استدلال برای فهم این جملهای بود که امام فرمود. اما این جمله نمیتواند جانشین این هدف شود که حفظ مقام یا ساختار و شاکله هر حکومتی به نام اسلام، واجبتر از جان امام زمان (عج) است. این نکته بسیار مهمی است که نباید از آن ساده گذشت.
با ذکر مثالهایی اصل موضوع را تبیین میکنم و سپس نتیجهگیری.
پیامبر اکرم برای تشکیل حکومت و استقرار مبانی دینی مورد حملات فراوانی قرار گرفت و در جنگهای تحمیلی شرکت کرد. هیچ جنگی به بهانه حفظ جان پیامبر اکرم ختم نشد. یا از وقوعش جلوگیری نشد. تا جایی که میدانیم در جنگ احد حضرت در معرض شهادت قرار گرفت و زخمهای فراوانی دیدند.
حضرت علی (ع) هم در مدت خلافتشان چنین کردند. حتی در قضیه قرآن به نیزه کردن در جنگ صفین توجیه بعضی علما بر این است که اگر دستور عقبنشینی به مالک داده نمیشد؛ جان حضرت در خطر ترور اطرافیان قرار میگرفت. در حالی که این توجیهی بیاساس است و دلیلش نیافتن علت. حضرت برای حفظ جانش هرگز فشاری را نپذیرفت کما اینکه در قضیه حکمیت گفتند امام باید توبه کند چون کافر شده است! و علیرغم اینکه خطر جانی برای حضرت داشت؛ چنین نکرد و با همین اتهام هم به شهادت رسید.
حضرت به باور و تسلط افکار عمومی احترام میگذاشت و هر جا که امر انتخاب و تصمیم دایر به نظر اکثریت بود و تاکتیکی برای حفظ یکپارچگی و احترام به افکار عمومی، نظر آنان را اجرا میکرد که این خود تفسیری مفصل دارد.
اما حضرت علی (ع) در جنگها شرکت میکرد؛ زیرا حفظ نظام از جان ایشان و جان مومنین به نظر خود حضرت واجبتر بوده است.
شاکله و ساختار خلافت اما پس از ایشان تغییر کرد. خلافت موروثی شد و دیگر انتخاب و رای مردم در کار نبود. آیا باز هم حفظ خلافت از حفظ جان امام و مومنین واجبتر بود؟ هرگز! اگر چنین بود شهادت امام حسین (ع) یعنی تقابل ارزشهای دینی و اعتقادی با حفظ موقعیتهای حکومتی اتفاق نمیافتاد.
آیا در تمام دورانی که مشهور است به حکومتهای خلفای اسلامی چنین حکمی پابرجا بود؟ بنیامیه ـ بنی مروان ـ بنی عباس و … همه به نام حکومت اسلامی حکمرانی کردند. اما هرگز حفظ آن حکومتها واجبتر از حفظ جان ائمه (ع) و حتی مومنین نبود. بلکه گاهی خلاف آن هم جاری میشد.
بنابراین برای رفع این تناقض تنها یک تحلیل باقی میماند و آن اینکه حکومت اسلامی یک ساختار و شاکلهای دارد و شامل پستها و مقامات است و یک ماهیت که ارزشهای اصیل اسلامی مثل عدالت و حفظ شرافت و کرامت انسانی در آن مستقر و مستحکم شده باشد. در چنین نظامی البته که حفظ آن از جان امام زمان (عج) واجبتر است.