نسل عصیان
- شناسه خبر: 3188
- تاریخ و زمان ارسال: 30 مهر 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
بهانههای حجاب و مهسا امینی و برخوردهای امنیتی فقط مظهر و نشانه این عصیان است و باید با کالبد شکافی این نسل را با حل مشکلاتشان که ریشهاش در رفتارها و برنامههای ما مستتر است؛ با پیکره ملت و وطن و حاکمیت و غیره آشتی داد. این نسل با تبلیغات غیرقابل بحث دینی مواجه است. از روز اول مدرسه تا پایان تحصیلات عالی. غیرقابل بحث یعنی اینکه بسیاری از آموزههای دینی و اعتقادی مقدس هستند و سوالپذیر نمی باشند.
مسأله عصمت پیامبران و ائمهاطهار ـ مسأله غیبت امام زمان (ع) ـ مسأله معجزات پیامبران ـ ضرورت حفظ حجاب و بسیاری از موارد این چنینی نه قابل طرحند نه قابل بحثند و نه مسئولین و مربیان دینی و آموزشی نوعاً خود به آن آگاهند و اگر هم مطلع هستند؛ اجازه و فرصت بحث را دارند.
مطالب علمی به دلیل مقدس نبودنشان، قابل بحثاند. در مراکز علمی تحصیلات عالیه معمولا اولین پروژهای که به دانشجویان داده میشود؛ نقض نظریههای پذیرفته شده علمی است.
البته که نوعاً ایرادات وارده بحث و رد میشود. اما بسیاری هم در این مرتبه پذیرفته یا به مراکز علمی بالاتر ارجاع داده میشود.
ـ1ـ ما که در مدارس و دانشگاهها علم را اینچنین میآموزیم؛ در همان مدارس و دانشگاهها در مقابل پرسشهای دینی معمولا امکان دیالوگ و گفتگو نداریم. نه اینکه به شبههها پاسخ نمیدهند؛ بلکه نهایت بحث باید پذیرش سوال کننده باشد و این تازه در خوشبینانهترین وجه است.
ـ2ـ جوان میآموزد که تجلی دینی را در رفتار نمایندگان دینی و مسئولین دولتی نظام اسلامی ببیند و این متاسفانه بدترین فصل این آموزش است.
ما در همان آموزش یاد دادیم که خدا مطلق است و دین تنها راه نجات و بهترین دین، اسلام است و تمام. هیچ موضوع نسبی در پذیرش دین وجود ندارد. و با رفتار خود نیز آموختیم که همه حقیقت نزد ماست. در حالی که خدا، دین و اسلام، مطلق و بیکران است. اما درک و فهم و شعور ما از آن متناسب است با ظرفیت محدود یک انسان. همین نکته را که میتواند مفری باشد برای توجیه بسیاری از ندانستنهای خودمان، راهش را میبندیم و میگوئیم اسلام مطلق است و ما هیچ سوال بیپاسخی نداریم.
جوان این دین مطلق را با رفتار ما دینداران نسبی تطبیق میدهد و متاسفانه نوعاً فقط ما را ناقص نمیبیند. بلکه همه دین را همین میبیند که ما نشان میدهیم.
این روش آموزش رسمی و دولتی دین باعث شده است که بخش کثیری از جوانان در موضع گریز از دین قرار بگیرند و اگر از مسئولین تحقیر ببینند و بیدینی، در ستیز با دین هم برمیآیند.
ـ3ـ این جوان فرضاً بخواهد در مسئولیتهای سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی کشورش مشارکت کند. در هنر با هزاران منع و مانع مواجه میشود. و اگر هیچ مسألهای در پروندهاش از زمان نوجوانی نداشته باشد؛ حداکثر میتواند کارمند دولت یا بخش خصوصی بشود.
حکومت مسئولینش را از نخبگان دانشگاههای خودش انتخاب نمیکند. اگر هم بکند؛ از قشر دینی و متعهد که بسیاریشان به صورت سهمیهای به دانشگاهها رفتند؛ استفاده میکند. اما کلاهمان را قاضی کنیم. یک شهردار یا وزیر مسکن یا بهداشت در کشورهای دیگر چه گونه و از میان چه تعداد نخبگان خودش انتخاب میشود و در ایران چگونه؟
در کشورهای دیگر در رأس هرم نخبگان، از صد نفر، صد نفر این شانس را دارند که در رأس مناصب حکومتی قرار بگیرند. اما در ایران از صد نفر نخبه چند نفر این شانس را دارند؟ فقط معدودی که سلسله مراتب تعهدی و دینداری را هم پیموده باشند. این نوع گزینش اولاً غیر چند نفر بقیه آن صد نفر را از تصدی و ارتقا در مسیر دولت ناامید میکند و از آن مهمتر مملکت نمیتواند از همه ظرفیت نخبگان و خبرگان خود استفاده کند.
تازه جناحها و گرایشات مطلقانگار حکومتی یاد گرفتهاند که مسئولین را نه از دانشگاهها بلکه از فلان مدرسه علمیه و دانشگاه امام صادق (ع) که ظاهرا برای کادرسازی تاسیس شده است؛ انتخاب و انتصاب کنند. این یعنی دانشگاهها ول معطلند و نخبگان ما در این آب و خاک امکان رشد و نمو نمییابند. هزینههای کلانی برایشان میشود و سرانجام اکثریتشان به اروپا و کانادا و آمریکا مهاجرت میکنند. آنانی که نمیتوانند؛ عصیان میکنند.
ـ4ـ اگر یک نخبه بخواهد در این مملکت دنبال مسئولیت و وکالت مجلس و حتی عضویت شورای شهر باشد؛ چنان فیلترها را تنگ کردهاند که عملاً نود درصد مردم و جوانان و تحصیلکردگان نمیتوانند در آن مسیر ارتقاء یابند و اگر کسی بخواهد در بخش خصوص فعالیت کند؛ اگر خیلی زرنگ باشد یک مهره خواهد شد برای بند و بست صنعت و بازرگانی و تجارت و صادرات.
در غرب به محض اینکه شما یک ایده برای تولید و تجارت داشته باشید؛ بلافاصله و در کمترین زمان هر میزان که نیاز باشد وام کم بهره البته با نظارت در اختیارتان قرار میدهند. اما یک تولید کننده و بازرگان اینجا با چه مشکلاتی مواجه است که فقط خدا میداند. این در شرایطی است که آقازادگان و نور چشمیها به چپاول منابع مشغولند.
مقام معظم رهبری نام سال را تولید دانشبنیان قرار دادند. ببینید غیر از شعار و تیتر و بنر و پارچهنویسی کدام تسهیلات را به تولید دانشبنیان اختصاص دادند یا حتی برنامهاش را دارند.
یک جوان حتی اگر مغز متفکر اقتصاد و بازرگانی باشد؛ تا پول و پارتی و رابطه نداشته باشد حداکثر میتواند کارمندی بشود که سی سال برود و بیاید و کارت بزند و حقوق بگیرد.
آن که خودش را بیشتر و بالاتر از شرایط میبیند؛ عصیان میکند. نمیتواند شرایط را تحمل کند. کسی دردش نمیآید از این اتفاق دهشتناک که دانشجو و استاد و پزشک و تحصیلکردگان و سرمایهگذاران و کارآفرینان و نخبههای سازندگی و بازرگانی که سرمایههای اصلی مملکت هستند؛ به جای اینکه آرمانشان ساخت مملکت باشد؛ مهاجرت از وطن است. آنکه میتواند میرود و آنکه نمیتواند؛ چون جا را تنگ میبیند؛ عصیان میکند.