نبردی که تنها بازنده آن اوکراین است
- شناسه خبر: 17332
- تاریخ و زمان ارسال: 7 مرداد 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
سیدابوالفضل هاشمی
از زمان آغاز عملیات ویژه روسیه در اوکراین، گمانهزنیهای بسیاری درباره برنده و بازنده این رویداد مهم صورت گرفته است. به نحوی که برخی روسیه را مهمترین پیروز میدان جنگ تصور میکنند و برخی دیگر معتقدند که مسکو در مدیریت جنگ با شکست مواجه شده است.
در عین حال برخی اوکراین را قربانی سیاستهای آمریکا مینامند و معتقدند که کشورهای اروپایی، به دلیل مجاورت جغرافیایی متحمل بیشترین آسیبها شدهاند. در عین حال برخی نیز آمریکا را به علت دوری جغرافیایی از جنگ و همچنین درگیر کردن روسیه و اروپا در برابر یکدیگر، پیروز این جنگ به تصویر میکشند. اینک در آستانه یک سالگی جنگ اوکراین، زمان مناسبی است تا برآوردی درست از برنده و بازنده در این نبرد صورت گیرد.
از زمان آغاز جنگ اوکراین، دستگاه رسانهای و تبلیغاتی کشورهای غربی همراه با سیاستمداران این کشورها تلاش گستردهای کردند که چند گزاره را به صورت دائمی علیه روسیه تبلیغ و ترویج کنند:
نخستین گزاره این بود که روسیه با آغاز جنگ در اوکراین، در حقیقت فریب خورده و در تلهای گرفتار شده که آمریکاییها برای مسکو ایجاد کرده بودند.
دومین گزاره بر این نکته تاکید داشت که طولانی یا فرسایشی شدن جنگ به ضرر روسیه و به نفع اوکراین و طرفهای غربی است. در واقع فرسایشی شدن جنگ میتواند مسکو را در یک باتلاق گرفتار کند که رهایی از آن بهسادگی امکانپذیر نخواهد بود.
سومین گزاره این دیدگاه را ترویج میکرد که اعمال تحریمهای گسترده، اقتصاد روسیه را به سرعت دچار اختلالهای جدی خواهد کرد و احتمالا مسکو به دلیل ممانعت از تحمیل آسیبهای بیشتر اقتصادی ناگزیر به توقف جنگ خواهد شد یا دست کم برای جلوگیری از تحریمهای بیشتر، مماشات بیشتری به خرج خواهد داد.
چهارمین گزاره حکایت از برآوردهایی داشت که به واسطه جنگ، مردم روسیه علیه دولت این کشور و به خصوص شخص پوتین نگاه بدبینانهای پیدا خواهند کرد و حتی به احتمالی اقدام به اعتراضات سراسری در مخالفت با جنگ خواهند کرد. در نتیجه جنگ میتواند اوضاع داخلی را فدراسیون روسیه به شدت متشنج کند.
در مجموع کشورهای غربی تصور میکردند که روسیه با آغاز جنگ به اشتباه در دام آمریکاییها گرفتار شدهاند، از طولانی شدن جنگ هراس خواهند داشت و به واسطه تحریمهای اقتصادی نه تنها متحمل خسارتهای زیاد خواهند شد، بلکه سیاستمداران کرملین باید با اعتراضات و شورشهای گسترده نیز دست و پنجه نرم کنند. با این حال گذشت بیش از یک سال از جنگ اوکراین نشان میدهد که هیچ یک از باورها و پیشفرضهای کشورهای غربی به تحقق نپیوستهاند.
اگرچه تردیدی وجود ندارد که آتشافروزیهای دولت دموکرات بایدن، نقش بسیار مهمی در سرعت بخشی به زمان آغاز جنگ اوکراین داشت، اما بسیار سادهانگارانه است که تصور شود مسکو صرفا به دلیل تنشآفرینیهای آمریکا وارد جنگ شده باشد. در واقع به رغم آنکه سیاستهای خصمانه آمریکا نقش مهمی در آغاز جنگ داشت، اما نمیتوان این جنگ را صرفا تلهای نامید که آمریکاییها برای روسها گستراندهاند. زیرا روسها محاسبات دقیق خود را دراین باره داشتهاند و کاملا حساب شده و به صوت پیشدستانه وارد این عرصه شدهاند.
از سوی دیگر در حالی که طرفهای غربی تصور میکردند طولانی شدن جنگ به کاهش منابع روسیه و افزایش مشکلات این کشور منجر شود، اینک اثبات شده که مسکو نه تنها از فرسایشی شدن جنگ هیچ هراسی ندارد، بلکه به واسطه سیاستهایی که اتخاذ کرده، طرف های غربی دچار کمبود قابل توجه منابع در حوزههایی نظیر انرژی، موارد غذایی و کشاورزی شدهاند. در واقع برخلاف برآوردهای اولیه طرفهای غربی، تحریمها علیه روسیه همچون بومرنگی عمل کرده که آسیبهای آن بیشتر از آنکه متوجه مسکو باشد، آمریکا و اروپا را تحت تاثیر قرار داده است.
در عین حال برخلاف برآوردهای طرفهای غربی، اقتصاد روسیه به هیچ وجه در برابر تحریمهای اقتصادی دچار اختلال جدی نشد. در گام نخست این کشور با اتخاذ سیاستهای پولی و مالی مناسب، از شوکهای اولیه تحریمها کاست. در مراحل بعد، با تکیه به منابع متعدد خود و همچنین تبدیل بخشی از ذخایر ارزی در سالهای گذشته به طلا، به راحتی توانست آثار و پیامدهای تحریمهای اقتصادی را کنترل کند. همچنین مسکو به واسطه توسعه و تقویت مناسبات اقتصادی با کشورهای غیرغربی همچون چین، هند، ایران و … موفق شد کالاهای مورد نیاز خود را تامین کند. بنابراین تحریمها نه تنها تاثیر جدی بر سیاست خارجی روسیه در قبال اوکراین یا غرب نگذاشتند، بلکه عملا اقتصاد این کشور را نیز دچار نوسانهای جدی نکردند.
نکته مهم دیگر این است که بر خلاف برآوردهای طرفهای غربی، کشورهای غربی به خصوص اروپاییها به اهداف اصلی از پیش تعیین شده خود دست نیافتهاند. آنها موفق به کنترل و مهار روسیه نشدهاند، اقتصاد این کشور را نابود نکردهاند و از محبوبیت پوتین نکاستهاند. این در حالی است که خود کشورهای غربی دچار چند دستگی در نحوه مواجهه با روسیه شدهاند.
همچنین اکثر کشورهای غربی با چالشهای جدی در حوزههای اقتصادی مواجه شدهاند. نرخ تورم در اکثر این کشورها با افزایش چشمگیر مواجه بوده و جنگ، هزینههای مضاعفی بر خانوارها به دلیل تامین انرژی و موارد غذایی تحمیل کرده است. این امر باعث شده که محبوبیت برخی از سیاستمداران اروپایی به دلیل مشارکت در جنگ کاهش پیدا کند و اعتراضات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در اغلب این کشورها شکل گیرد. مردم در اکثر کشورهای اروپایی معتقدند که سیاستمداران بدون آنکه متوجه پیامدهای منفی خصومت با روسیه باشند، دچار خطای راهبردی شده و به حمایت از اوکراین میپردازند. علاوه بر این اروپاییها از حیث تامین امنیت نیز دچار مخاطرات جدی شدهاند. به نحوی که احتمال گسترش دامنه جنگ، بسیاری از کشورهای اروپایی را ناگزیر به تجدیدنظر در برخی از مفروضات امنیتی پیشین خود کرده است.
در طرف مقابل، روسیه نیز در منفعتطلبی و سیاستهای توسعهطلبانه خود موفق به کنترل بخشهای استراتژیک اوکراین در مناطق شرقی و جنوبی شده است. در عین حال روسیه موفق شده بخشی از طرحهای کلان ناتو را در شرق اروپا و علیه منافع و امنیت ملی خود خنثی کند. به خصوص که نیروهای نظامی روسیه در یک مانور نظامی جدی در اوکراین، در حال تمرین نبردهای بزرگتر با غرب و آزمودن انواع تسلیحات پیشرفته کشورهای غربی هستند. در نتیجه ضمن آنکه مسکو در یک زبان همواره از مذاکره جهت پایان بخشیدن به جنگ حمایت کرده، اما از طولانی شدن نبرد، هراس احتیاطآمیزی داشته است.
در این بین بیتردید بزرگترین بازنده جنگ، کشور اوکراین و مردم آن بودهاند که از یک سو گرفتار خاماندیشی زلنسکی به عنوان رئیسجمهور شدهاند و از سوی دیگر با آتشافروزیهای ایالات متحده آمریکا و روسیه، آرامش و ثبات خود را از دست دادهاند. در گذشته از اوکراین به عنوان کشوری حائل میان روسیه و غرب یاد میشد اما اینک این کشور به زمینی سوخته مبدل شده که نواحی استراتژیک آن در نوار ساحلی دریای سیاه به روسیه پیوستهاند و سایر نواحی و مرکزی آن دیگر از مزیت ژئوپلیتیکی قابل توجهی برخوردار نیستند. اوکراین در حالی مزیتهای ژئوپلیتیک خود را از دست میدهد و به زمینی سوخته تبدیل میشود که آمریکاییها و روسها همچنان در حال سوءاستفاده از این کشور هستند.