ناقوس به صدا در میآید
- شناسه خبر: 2372
- تاریخ و زمان ارسال: 17 مهر 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
رومینا اسماعیلیپور
در انتهای مسیر کوچه دری به شکل سدی سفید رنگ و گسترده با حفاظهایی فلزی که انتهایش به نوک تیر شباهت دارد قد برافراشته. از پشت حفاظهای پشت هم قطار شده، ساختمانی با بام مخروطی که رنگ و روی پریده و زنگ زدهای به خودش گرفته به چشم میخورد. زنگ در را که فشار میدهم بعد از فاصلهای نه چندان طولانی زنی میانسال و یا شاید با سنی بیشتر، که موهای کوتاه قرمز رنگ، پیراهن یک دست بلند و سفیدی به تن دارد در را باز میکند. میخواهم داخل شوم که ممانعت میکند. مجوز میخواهد و بعد از اینکه مجوز را نشانش میدهم باز هم از خودش مقاومت نشان میدهد. تعجب میکنم و تعجبم با لحن معترض و اصرارهایم همراه میشود. بالاخره از موضع خود کوتاه آمده و با بیمیلی کنار میرود. درب کلیسا به شکل دربهای زورخانهای، کوتاه است و برای داخل شدن باید خم شد؛ بالاخره وارد میشوم.
در گوشه و کنار، وجود صلیب نقش پررنگی دارد و به وضوح حضور در یک مکان مذهبی را میتوان احساس کرد. باغچهی کوچک و درختان سر به آسمان کشیده، جلوهی مطلوبی به فضای قدیمی و خاک خورده میدهد. پیش چشمم انبوهی از رنگ سبز پهن میشود که قطاری از ساختمانهای آجری سرخ از پس و پیش تکان برگها دیده میشود. در پایین اتاقها زیرزمینهایی به شکل آب انبار وجود دارد.
با توضیحات رزیتا، همان زنی که درب را برایم باز کرد متوجه میشوم اینجا خوابگاه دانشجویان مسیحی و ارامنه است و تا قبل از دوران کرونا هم فعالیت خودش را حفظ کرده بود و حتی نزدیک به 70 دانشجو در آن اقامت داشتند. در گوشهای از حیاط نوشتهای توجهم را به خودش جلب میکند (دانشآموزان عزیز جبهه و سنگر شما مدرسه است.)
به یاد صحبتهایی میافتم که قبل از این دربارهی مجموعهی رفیع شنیده بودم. اینکه تا زمان دفاع مقدس مدرسهی ارامنه در آنجا فعالیت داشته و به مرور زمان بسته شده و حال اثری از آن باقی نمانده است.
عمر بنا، کلیسا و مدرسهی رفیع به دوران پهلوی اول برمیگردد. از زمانهای گذشته کاربرد بنا به همین صورت یعنی، عبادت و آموزش بوده و در تاریخ 11 مرداد 1384 با شماره ثبت 12597 جزو آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. همچنین کلیسای رفیع از قدیمیترین کلیساهای قزوین است که طرحی مبتنی بر محورهای چلیپایی دارد، این کلیسا باهمت کشیش هاروتیون دِرمسروپیان در زمین موقوفهای توسط هوانس بارسقیان ساخته شده و دارای نمازخانه، سالن اجتماعات و یک مدرسه است، بر اساس متون تاریخی ارامنه، ارامنه از زمان شاهعباس کبیر به ایران آمدهاند و سال تاسیس بنای کلیسای هریپسیمه مقدس را نیز سال 1676 میلادی تشخیص دادهاند.
وارد کلیسا میشویم. به محض ورود قصد دارم کفشهایم را به احترام ورود به مکان مقدس در بیاورم که میگوید مانعی ندارد؛ داخل شو نگاه متعجبم را که روی فرشهای یک دست پهن شده میبیند ادامه میدهد آیین ورود و رفتار در کلیسا و مسجد خیلی با هم متفاوت است. در کلیسا یک دست چوبی و بالای آن شیشههای رنگی سبز و آبی به در زینت دادهاند.
صندلیهایی به شکل نیمکتهای قهوهای سوخته پشت هم ردیف شده و به ترتیب تا انتهای فضای کلیسا چیده شده است. جای جای دیوارها با تابلوهای بزرگ رنگ روغن که مضامینی مذهبی دارد تزئین شده و هر کدام داستانی را در پس زمینهی خود پنهان کردهاند. اکثر نقاشیها از چهرهی عیسی مسیح تا به صلیب کشیده شدنش و نقاشیهایی از مریم مقدس است.
محراب در مرکز کلیسا، در بالاترین قسمت و درست وسط دید عموم قرار دارد و با چند پلهی کوتاه از جاهای دیگر کلیسا جدا میشود. رزیتا، خادم کلیسا اجازهی ورود به محراب را نمیدهد و بارها تاکید میکند که اجازهی عکاسی از هیچ قسمتی از کلیسا را ندارم.
درست بالای محراب لوسترهایی بلند، آویزان شده و شمعدانهایی بزرگ در طاق وسط محراب جا خوش کرده است. نردههای چوبی حد فاصل محراب و جایگاه نشستن بر نیمکتها شده و حدود محراب را به وضوح نشان میدهد. کتابی با برگهای قدیمی و خطی غریب به چشمم میخورد که رزیتا توضیح میدهد انجیل است و بعد تاریخچهای از خط انجیل را برایم میگوید اینکه تا سالها کتب مقدس مسیحیت به زبان یهود نوشته میشده است و فهم مفاهیم چه از زبان کشیش و چه خواندن انجیل را دشوار میکرد تا اینکه پس از مدتها کتابها به زبان ارمنی نوشته میشوند. سپس اشارهای به تابلوی کوچک سمت چپ محراب که به زبان ارمنی نوشته شده میکند و به ارمنی برایم میخواند و معنی میکند: شجره نامهی کسانیست که کلیسا را ساختهاند. آنطور که از نوشته بر میآید سال ساخت ساختمان کلیسا به سال 1936 میلادی بر میگردد. در داخل محراب دو نقاشی، تمام فضای دیوار را به خود اختصاص دادهاند که حواریون حضرت مسیح به همراه فرشتههای مقرب “اسرافیل و جبرئیل” در بالای سرشان هستند.
دو ستون در کنار محراب استوار و عظیم بنا شده و مسیر نگاه را تا بالای دیوار و سقف سوق میدهد. در بالاترین قسمت، نزدیک به سقف بالای محراب پنجرههای کوچک قدیمی چوبی، دایرهوار کنار هم نشستهاند و نور را به داخل کلیسا هدایت میکنند. معماری کلیسا با تزئینات سادهی آجری به شکل ستون و نیم ستون نما است و فضای مرکزی هال نمازخانه، بین چهارستون و برج ناقوس، سقفی شیبدار و مرتفعتر از سایر قسمتها دارد.
در دو طرف محراب اتاقهایی دیده میشود. سمت چپ و غربی، اتاق اعتراف و سمت راست برای تعویض لباس کشیش و همراهانش است. رزیتا میگوید که سالهاست در کلیسا مراسمی برگزار نشده و حتی نزدیک به 25 سال است که کودکی از خانوادهی مسیحی ساکن قزوین متولد نشده که بخواهند برایش مراسم غسل تعمید را اجرا کنند چرا که بیشتر مسیحیها مهاجرت کردهاند، حال یا به شهرهای دیگر ایران و یا خارج از کشور… و اگر مراسمی پیشرو داشته باشند باید به خلیفهگری ارامنه و اسقف تهران درخواست بررسی بدهند.
در سمت غربی کلیسا و درست پشت نیمکتها، اتاقی به نام اتاق شمع وجود دارد که برای نیتها و خواستههای مسیحیان ساخته شده است. بدین صورت که اگر شمعی روشن کنند و حاجتشان برآورده شود از آن به بعد برای آن کلیسا به صورت مرتب شمع میآورند. البته که این اتاق تنها برای روشن کردن شمع اختصاص ندارد بلکه برج ناقوس کلیسا هم تلقی میشود.
فضا طرحی هشت گوش دارد و روی هر قسمت از دیوار آجری عکس یا صلیبی آویزان شده است. اما از بین تمام اسباب موجود عکس دختری تقریبا 12 ـ 13 ساله بر بالای سنگ قبری، بیشتر به چشم میآید. رزیتا میگوید: این سنگ قبر دختر رسپینه است. رسپینه کسی است که محوطهی اینجا را ساخته. تا قبل از آن فضای کلیسا تا دم اتاق شمع و برج ناقوس بود تا اینکه رسپینه اینجا را ساخت و فصای کلیسا را گسترش داد.
در قسمت دیگر دیوار چندین عکس دیده میشود که تصاویر شهدا و جانبازان مسیحی دفاع مقدس است.
در سالهای پیش از کرونا و پیش از مهاجرت گستردهای از ارامنه این کلیسا همهساله میزبان آیین مخصوص «ارتحال و معراج حضرت مریم» بود که همزمان با «عید تبرک انگور» در ماه آگوست (مرداد ماه) برگزار میشد و انجمنهای فرهنگی ارمنی به زیارت این کلیسا میآمدند. در این روز ابتدا مراسم «باداراک» یا آیین رسمی کلیسایی به مناسبت جشن «تحول حضرت مریم (س)» انجام میگرفت. سپس آیاتی از انجیل تلاوت میشد و سرودهای خاص درباره اعطای مواهب الهی به بشر خوانده و پس از آن انگور تبرک شده در میان مردم توزیع میشد. اما اکنون فعالیت آن محدود شده، مراسمی برگزار نمیشود و تنها حضور دانشجویان ارامنه در خوابگاههای داخل حیاط و خادم کلیسا، نشانهی کمرنگی از حضور پابرجای خانوادههای ارامنه در شهر قزوین است.