موری
- شناسه خبر: 993
- تاریخ و زمان ارسال: 19 شهریور 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
« …مادر موری میکرد و چیزی را مرثیهوار میخواند. همه مشت مشت خاک ریختیم ـ مادر خاک را میبوسید و توی قبر میریخت ـ و فاتحه خواندیم. مادر زار میزد. تا آن وقت ندیده بودم که کسی آن قدر بیتابی کند. »
سالها پیش بود که سمفونی مردگان را خواندم. یادم میآید تا مدتها بعد، اگر کسی در مورد آخرین کتابی که خوانده بودم سوال میکرد، ناخواسته همین رمان را معرفی میکردم. رمانی که مطمئنم، سهمی در شیفتگیام به ادبیات داستانی داشته است. نمیدانم، شاید تاثیر کلمات و یا جملاتی بود که با زندگی نسلِ من پیوندی ناگسستنی داشت. البته قصد نقد این کتاب و دیگر آثارش را ندارم. اینکه نویسنده، الگوی داستان را از کجا برداشت کرده هم مد نظرم نمیباشد. این مهم نیست. مهم روح ایرانی و هویت آن است و مهمتر اینکه با همهی خامی و بیتجربگی که در آن سالها داشتم، چقدر نوشتن و خواندن در مورد خانوادههای فروریختهای مثل «جابر اورخانی» و زنهای کتک خوردهای مثل نوشا به من انگیزه میداد. شاید شروع این تاثیر برای من و نسلم به همان سالها که بیشتر از سه دهه از آن میگذرد برگردد. البته فکر میکنم دلائل خاصی برای همذات پنداریم با شخصیتهای آن وجود داشته باشد. به گمانم چون مثل «اورهان» فرزند اول خانواده هستم، جملهی: «همیشه بچهی اول مکافات دیگران را پس میدهد» رویم تاثیر زیادی گذاشته باشد. شاید هم با گذشت سالها از اینکه هنوز میتوانم مثل آیدین در تنهاییاش شریک باشم لذت میبرم. لازم نیست زن باشم تا درد ضربههای تفنگِ معصوم را روی کلهی « نوشای سال بلوا» حس کنم. بعضی از داستانها اینگونهاند. به قول سمفونی مردگان «آدم تا داستان نخواند، معنی زندگی را نمیفهمد».
حالا فکر میکنم نوشتن در مورد زندگی این زندهیاد کافی نیست. همینطور نوشتن و بررسی آثارش که به اندازهی کافی به آن پرداخته شده است. همه میدانیم که بعد از سی و چند سال، عباس معروفی در جامعهی ادبی تاثیرگذار بوده و بخشی از این تاثیر حاصل آشنایی وی با نویسندهی بزرگی مثل هوشنگ گلشیری بوده است. شکی هم نیست که آثارش در بین مخاطبین حرفهای و معمولی جایگاه ویژهای دارد. خودش در مصاحبهای گفته بود که هنوز شاهکارش را ننوشته است. از اینها که بگذریم به نظرم عباس معروفی و عباس معروفیها مرا دچار حس غریبی میکنند. حسی که نه گفتنی است و نه میشود آن را روی کاغذ آورد. واقعیتی که چنین انسانهایی را مجبور به ترک دیار میکند، مسئلهای نیست که بشود از کنار آن به راحتی گذشت. باید برای این تراژدی « موری» کرد.
شهریور 1401